azad .چن سال پیش داداشم رفته بود خونه نامزدش بعد تو خونه هیچی نبود بخورن بش گفتن برو انباری گوشه حیاط یکم پنیر از دبه بیار (چون انباری تو یه گوشی دنج بود برا نگهداری انواع اقسام خوراکی جای مناسبی بود)اینم وارد انبار شد همین که در دبه رو باز کرد یه صدایی شبیه فیییسس شنید یهو همه دبه های محتوی ترشی .پنیر خیار شور دوشاب سیر همشون با صدای مهیب باهم ترکیدن طوری که بیچاره نزدیک بود سکته کنه .تازه اون انباری گاز نداشت یوقت نگین گاز نشت کرده فلان بهمان