آخرین ثانیه ها، شاید مانند باقی ثانیه ها باشد. اما به هر حال ارزش معنوی آن کمی بیشتر باقی ثانیه های دیگر است. تمام عمر تشکیل شده از همین ثانیه هاست. کمی میگذرد ثانیه ای به پیش میرود ما میمانیم خستگی شمردن. برای چه بشماریم فقط باید گذراند این لحظات خاص و شیرین را. آخرین ثانیه های قرن، هر چه که باشد امیدوارم این آخرین تکه کوچک سال را لبخند شیرینی از ته دل به لبانتان زده و به خاطرات گذشته تان فکر کنید
سال سال خوبی نبود. البته سال که نمیتواند بد باشد. سال همان است که زمین به دور آفتاب میچرخد و میچرخد و میچرخد. هر بار که یک حلقه را کامل کرد داد با فریاد از ته دل میگوییم: سال نو مبارک! شاید هدف شادی ما فقط چرخیدن یک چرخه همیشگی باشد اما قلب همیشه امیدوار ما به دنبال سال نویی پر از خوبی ها و زیبایی هاست. البته اگر قلب های امیدوار میدانست که 1400 قرار است اینقدر تلخ و نا امید کننده باشد از تبریک گفتن سال جدید هم کراهت میورزید. اما در هر حال سال گذشت. نمی شود که فقط غصه خورد. هر چه که باشد امیدواری و شاد بودن بهتر از نا امیدی تلخ بودن است.
پیک های هفتم و هشتم کرونا مانند چوبی بر سر زندگانی عادی ما میکوبید. همه از اتمام آن سخن میگفتند اما در حال ادامه دارد و ادامه خواهد داشت تا زمانی که چرخه زندگی بر آن غلبه و ما به آن عادت کنیم. کرده ایم دیگر من که به طور خودجوش همیشه ماسک به هم راه خود دارم. سال 1400 که جولانگاه هواخواهان واکسن و ضد واکسنین بود حتی ستون خبرگذاری همین سایت هم از آن مستثنی نبود. چه بحث ها علمی و غیر علمی برای ختم این موضوع به راه انداختیم چه افرادی که مسدود شدند و چه افرادی که تعلیق شدند :) آن را هم گذراندیم
غیر منتظره، زیبا جذاب و تلخ
این بود داستان قهرمانی شکوهمند ایتالیا !
تابستان 1400 به فوتبالی ترین شکل ممکن پیگیری میشد. یورو آن هم با یک سال تاخیر عطش بیننده های فوتبال را دو چندان کرده بود. آن انگلیس ترسناک با آن اسکواد حجیم. فرانسه و امباپه درخشانش و از همه مهم تر بازگشت کریم بنزما به لیست دشان برای نبرد فتح قله اروپا. اما برنده ماجرا؟ غیر منتظره ترین آن! ایتالیای زخم خورده ایتالیایی که از صعود به جام جهانی باز مانده بود جام درخشان را بالای سر برد. شگفتی های بسیار، کامبک های دیدنی. من هنوز هم بازی فوق العاده جذاب اسپانیا در مقابل کروواسی فراموش نکرده ام. 75، 84 و 92 سه دقیقه ای که سه گل به همراه داشت و از شادی و غم های زیادی سخن گفت. حذف تلخ و شیرین فرانسه البته تلخش برای فرانسوی ها و هواداران آن ها و شیرینش برای باقی تیم ها. این فرانسه هراس آور کنترل نا شدنی بود و فقط از عهده سوئیس این کار بر می آمد! شگفتی های بیشتری هم بودند. شوا و نیمه نهایی با اوکراین تا حذف آن پرتغال پر ستاره به دست بلژیکی که به نظر می رسید نسل طلایی آن ها از آن درخشش به افول رفته باشد. البته بلژیک هنوزم هم قوای قدرتی خود یعنی لوکاکو که در بهترین فرم خود به سر میبرد را در اختیار داشت. اما در هر حال ترمز بلژیک نیز مقابل ایتالیا کشیده شد.
اما در میان این شور و هیجان و شگفتی ها، حادثه تلخی که یکی از غم انگیز ترین و در عین حال الهام بخش ترین تصاویر سال فوتبالی را به عرصه نماشی درآور باعث شد همه به یاد بیاوریم که چقدر به یک دیگر نیاز داریم. کریستین اریکسن با آن قلب کوچک و ظریفش تمام قلب های مارا به درد انداخت. لحظه غم انگیزی بود و اما تلخ تر برای بازیکنان. برای دوستان اریکسن، برای همسرش. اما آن حلقه تشکیل شده مقابل آن صحنه ترسناک به همه ما یادآوری کرد که هیچ چیز نمیتواند دیوار ناشی شده از قلب های انسان هارا بشکند و امروز همان آجر های دیوار راه پله ای برای بازگشت اریکسن به مستطیل سبز شد. اریکسن هنوز هم فوتبال بازی میکند و هنوز هم قلبش می تپد اما با عشق. عشق به فوتبال
آزادی، اسکوچیچ، طارمی. ترکیب مهار نشدنی فوتبال ایران. سلام جام جهانی!
بعد از فاجعه به جا مانده از مارک ویلتموس، امید های ایرانیان برای صعود دوباره به جام جهانی، بزرگترین تورنمنت فوتبالی جهان، کمرنگ و کمرنگ تر میشد. چه کسی می توانست شرایط را کنترل کند و سلسله پایداری را به ایران بازگرداند؟ کیروش؟ زمزمه های بازگشت او مطرح شد اما در نهایت سکان هدایت تیم ملی به شحصی داده شد که حتی خود او نیز وقوع این اتفاق واقعی نمیدانست! اما آمد و شد و با تمام قدرت و سرعت به سمت دوحه روانه شدیم. دراگان اسکوچیچ مرد روز های سخت تیم ملی
سرمربی صنعت نفت ابادان که توانسته بود این تیم را به صدر جدول برساند و امید قهرمانی و یا حداقل سهمیه آسیا را برای مردم خونگرم آبادان به ارمغان بیاورد ناگهان در میانه راه پیشنهادی به او داده شد که هیچکس نمیتوانست آن را رد کند. سرمربی گری تیم ملی! تمام جماعت فوتبالی ایران به قدری به این تصمیم و انتخاب پرداختند که حتی در برنامه های زنده تلوزیونی به صورت زنده و مستقیم این تصمیم را مورد سخره قرار دادند. به حق بودن یا نبودن انتقاد ها سخنی وارد نیست چون هر کس دلایل خاص خود را داشت اما در نهایت این اسکوچیچ بود که توانست خود را به همه ثابت و نشان دهد که می تواند این تیم را حتی در بزرگترین تورنومنت فوتبالی جهان نیز هدایت کند.
طارمی و طارمی و طارمی. این پسر هر روز چیز جدیدی برای نمایش دارد. از ایران جوان بوشهر تا ستاره شدن پورتو! شاید در میلان شاید ناپولی و حتی لیورپول! داستان مهدی ما هنوز هم ادامه دارد. با گل ها پاس گل هایش دل های هزاران ایرانی را شاد و شادتر می کند. او آن ستاره ای خواهد بود که تمام چشم های ایرانی ها برای گلزنی به بزرگترین تیم ها و دروازه ها به پاهای توانمند او دوخته شده است
سرد مانند شروع، گرم مثل خوی خشن ورشتپن و تاثیر گذار مانند یک ایرانی!
چگونه دیوانگی یکی از جذاب ترین سال های عاشقان فرمول 1 را ساخت؟
فراری افول کرده، نصف جذابیت فصل را گرفته بود. نبود آن اسب خشمگین سرخ در خط جلو بسیاری از هواداران فراری را نا امید کرده بود. به نظر میرسید امسال هم به مانند سال گذشته همیلتون، راننده انگلیسی تیم مرسدس، قهرمانی دیگری را برای خود به ارمغان بیاورد و رکورد جاودانه مایکل شوماخر یعنی 7 قهرمانی جهان را بشکند. فراری فن ها ناراحت از این اتفاق و افسرده فصل را دنبال می کردند اما در این میان یک نفر با استعداد و قدرت ذهنی خودش توانست این بازی را بشکند. مکس دیوانه!
ماشین ردبول که از همان ابتدا قدرت و سرعت خوبی از خود نشان میداد به نظر میرسید بعد از 2 سال بالاخره توانسته است که خودرویی بسازد که توانایی رقابت در طول یک فصل را با مرسدس داشته باشد و حتی بهتر از آن! ماشین آن ها قدرت سرعت بهتری از مرسدس داشت و در مقاطعی گوی سرعت را از آن ها ربوده بود. اما اتفاقات فصل به گونه رقم خورد که هیچ کس باور نمیکرد آن فصلی که آنقدر سرد شروع شد به آن شکل رویایی ادامه داشته باشد!
تصادفات و درگیری مکس و همیلتون به اوج خود رسیده بود. به گونه ای که در هر مسابقه جنجال های بسیاری می آفرید. اما در کنارش هر چند از گاهی بازگشت فراری ها به سکو و بردن چند مسابقه توسط تیم های میانه جدولی با اشخاصی مثل گسلی، ریکیاردو، اوکون فصل را هیجان انگیز تر هم می کرد. جالب است بدانید این نتایج جالب توجه که حتی اگر در طول یک فصل رخ دهند به شدت جای تعجب و سوال دارد زیرا همیشه یک یا دو حداکثر ۴ راننده در سال مسابقات را میبرند و جالب تر از آن این است که این نتایج اصلا بر اساس سرعت و قدرت ماشین ها و راننده ها نبود. بدون شک سریع ترین های هر مسابقه همیلتون ورشتپن بودند اما این دو به قدری با درگیری های هم مسابقات هم را خراب می کردند که فضا و فرصت زیادی برای باقی راننده به وجود می آوردند. البته نباید از عامل نزدیک بودن تیم های میانه جدولی هم قافل شد زیرا سرعت های مسابقه ای آنان نزدیک به هم شده بود.
اما دیوانگی اصلی، مسابقه آخر قهرمانی جهان بود. جایی که مکس آنقدر امتیاز از دست داد تا صدر را در اختیار همیلتون قرار دهد. اما در نهایت جورچین امتیازی به گونه ای شد که هر کس در مسابقه اخر بالاتر از دگیری تمام میکرد قهرمان جهان بود. مکس تا 3 دور مانده به پایان مسابقه قهرمانی را به همتای انگلیسی خود واگذار کرده بود و فاصله امنی شکل گرفته بود که ناگهان سر کله یک ایرانی پیدا شد! نیکولاس لطیفی راننده ایرانی - کانادایی ویلیماز با اشتباه خود، ماشین کند خود را به دیوار کوبید و تمام پرچم زرد داده شد و ماشین ایمنی آمد! فاصله تیم ها به صفر رسید و در کنارش در اوج بدشانسی همیلتون نتواست لاستیک های خود را عوض کند ولی مکس با توجه به جایگاهش در پیست توانست. ماشین ایمنی دو دور طول کشید و در دور پایانی پیست را ترک کرد. دور آخر مکس پشت همیل و از همه مهم تر چرخ های نو مکس! کار تمام شد فصل 2021 فرمول 1 به دیوانه ترین شکل خودش و با قهرمانی دیوانه ترین راننده خود یعنی مکس ورشتپن به پایان رسید!
(رقابت دیوانه وار ورشتپن و همیلتون در پیست مونزا )
فوتبال، سیاست، جنگ
و تنها بازنده فوتبال دوستان و هواداران چلسی!
جنگ برای چه؟ برای یک مشت خاک بیشتر یا برای ارضا کردن حس های توتالیتری شخصی مثل پوتین؟ پوتینی که این روز های دور استالینی برداشته است و رویای ساختن شرووی و عظمت آن را دارد البته فقط عظمت خاکی آن نه معنوی. چون حال که در حال گفت و گو با شما هستم تنفر نسبی خود روسی ها نیز به این اتفاقات در حال بالاتر رفتن است و در کنارش مقاومت جانانه اوکراین در مقابل اشغالگران تزلزلی بی سابقه در فردیت گرایی پوتین انداخته است و اورا بیش از پیش متکی به خود کرده است.
دیوار انسانی هنوز هم پابرجاست. روحیات معنوی ما نیز وجود دارد. شاید به مانند حیواناتی رسانه خواه شده باشیم که ناشی شده از جوگیری عظیم اجتماعی حتی به اثر های هنری روس ها هم حمله کرده باشیم اما در میان این حیوانات متفکران و بهتر بگویم دیوار های معنوی هنوز هم وجود دارند
توخل با قهرمانی حماسه آفرین خود در لیگ قهرمانان فصل دل های هواداران چلسی را به دست آورده بود و نشان داده بود که شاید تیم چلسی توانایی رقابت بلند مدت را ندارد اما بدون شک در بازی های تک حذفی یکی از مهم ترین مدعی ها به حساب می اید. فصل برای چلسی با شیرینی شروع شد با اینکه شانس قهرمانی لیگ برتر را از دست دادند اما هنوزم یکی از مدعی های اصلی برای قهرمانی در لیگ قهرمانان همین فصل بود که ناگهان با حمله کثیف روسیه به اوکراین تمام اتفاقات و شرایط برای باشگاه آن ها به هم ریخت
ابراموویچ تحریم شده بود. چلسی نیز همینطور. دردی که تا همین لجظه که من در حال نوشتن هستم نیز ادامه دارد. به بی ربط ترین شکل ممکن، اما چاره ای نبود ابراموویچ برای ادامه دار بودن چلسی و حیاتش آن رو بفروشد حتی اگر پولی به خود او نرسد.
در هر حال این مالک در طول سالیانی دراز با پول هایش خدمتی بزرگ نه تنها به جامعه فوتبالی چلسی بلکه کل فوتبال ارائه کرد اکادمی بزرگ چلسی بزرگترین میراث او خواهد بود
سال گذشت. پر از اتفاقات تلخ و شیرین. پر از اشک ها و لبخند ها. اما ما مانده ایم و ما می مانیم نه تلخی ها شکست های ما
به امید اینکه سال جاری به یکی از بهترین سال ها چه در زمینه های ورزشی چه انسانی تبدیل شود و ما باز هم بتوانیم با هم و در کنار یک دیگر از ته دل بخندیم.