بلایی که سر تراکتور آمده، ناراحت کننده است.
به گزارش طرفداری، 18 خرداد سال 88 یک روز خاص برای فوتبال ایران بود، روزی که یک تیم با میلیون ها هوادار پا به لیگ برتر گذشت، آن روزها که فوتبال ایران با دو قطبی استقلال و پرسپولیس دنبال می شد و بین دیگر تیم ها فقط سپاهان در حد مدعی ظاهر شده بود، تراکتور به میدان دشوار لیگ برتر آمد؛ پشتوانه تراکتوری ها چه بود؟ میلیون ها هوادار که شور و شوق شان زبان زد عام و خاص بود.
کلمه پرشور برازنده آن ها بود، وسط هفته یا آخر هفته، سرما یا گرما، فرقی نمی کرد، تبریزی ها وقتی بازی تراکتور بود کارشان را رها می کردند و برای حمایت از بازیکنان با تمام وجودشان روی سکوها تیم را تشویق می کردند.
بزرگترین سرمایه تراکتور؛ پرشورها
در فوتبال امروز هواداران یک سرمایه بزرگ هستند، تیم های بزرگ دنیا را ببینید؛ میلیاردرها تیم هایی را می خرند و با کلی ستاره و بهترین امکانات آن را تجهیز می کنند، حتی در جام های معتبر هم قهرمان می شوند ولی خیلی از آن ها در حسرت هوادار هستند، حالا بماند که جنس هواداران تراکتور با دیگر هواداران فرق دارد.
تراکتور در سال های حضورش در لیگ برتر دوران پر فراز و نشیبی را سپری کرده ولی هیچوقت هواداران به اندازه امسال به قول معروف جان شان به لب نرسیده است. هواداران تراکتور که تصور می کردند بعد از خریدهای گران قیمت زنوزی می توانند قهرمان لیگ برتر شوند، تا یک قدمی آن هم رفتند ولی به آن نرسیدند.
در این چند سال اخیر که البته کلا ماجرا متفاوت شده است. حال تراکتور بد است و این یک واقعیت انکارناپذیر است. در روزهایی که کرونا، هواداران را از ورزشگاه ها دور کرده، گویا قدرت تراکتور هم کمتر شده است.
روزگاری وقتی بازیکنی در میانه زمین می ایستاد، هواداران آنقدر او را تشویق می کردند که ناخودآگاه شروع به حرکت می کرد و تا سوت داور زده نمی شد، دست از جنگیدن برنمی داشت ولی حالا چی؟
کی به یاد دارد تراکتور در بازی هفته اول لیگ برتر 4 گل بخورد، اتفاقی که امسال رخ داد و سرخ های تبریزی با نتیجه 4 بر 1 مقابل گل گهر شکست خوردند. شاید دو سال پیش می شد به قهرمانی جام حذفی اتکا کرد ولی حالا تراکتور حتی در جام حذفی هم موفق نبوده و در همان مرحله اول مقابل مس رفسنجان حذف شد.
بی ثباتی بلای جان تراکتور
یکی از چیزهایی که تراکتور در این سال ها از آن رنج برده بی ثباتی است؛ از مدیران بگیرید تا سرمربیان و بازیکنان! این تغییرات به گونه ای است که اگر شما سال گذشته تراکتور را دیده باشید و با امسال مقایسه کنید، تصور می کنید تیم دیگری است.
تراکتور تا دلتان بخواهد سرمربی و مدیر عوض کرده است؛ هر مدیری به تبریز می آید به مشکل می خورد و می رود و از آن طرف هروقت تیم نتیجه نمی گیرد، مدیران باشگاه خیلی سریع دست به تغییر سرمربی می زنند.
از این واقعیت نگذریم مدیریت طی سال های اخیر اشتباهات زیادی هم داشته است؛ مدیران، مربیان و بازیکنانی به این تیم آمدند که حتی در خواب هم چنین چیزی نمی دیدند، حاصلش چه شد؟ به مرور آجرهای این خانه یکی پس از دیگری فرو ریخت و حالا تراکتور خرابه ای شده که هیچکس دلش برای آن نمی سوزد جز هواداران، همان هایی که از روز اول و و حتی وقتی این تیم در لیگ دسته اول بود حمایتش می کردند و حالا هم دوستش دارند ولی افسوس که می بینند خانه خراب شده است.
مدیریت، تراکتور را آن تیم رویایی که بارها قولش را داده بود نکرد و در پایان فصل هم آن را واگذار خواهد کرد تا فصلی دیگر از داستان تراکتور ورق بخورد.
تراکتور باید از نو ساخته شود
این خانه دیگر خراب شده است، اگر قرار است این تیم دوباره جان بگیرد نمی شود یک ستاره بزرگ یا سرمربی بزرگ آورد و باقی چیزها را رها کرد، مثل این می ماند یکی از آجرهای خانه خراب شده را بردارید و سرجایش بگذارید، چه می شود؟ موقتا خوب است ولی زیاد دوام نمی آورد و بالاخره فرو می ریزد.
باید از ریشه این خانه را ساخت، آجر به آجر، بازیکن به بازیکن، مربی به مربی، مدیر به مدیر و...
حالا که ساغلام قرار است دوباره به تبریز برگردد و محمد نصرتی و وحید فاضلی هم در این امر او را همراهی خواهند کرد، هواداران هم باید تیم را حمایت کنند تا حال این تیم دوباره خوب شود و وقتی که درهای ورزشگاه ها دوباره باز شد، مثل همیشه با تمام وجودشان از تیم شان حمایت کنند.
جایگاه فعلی تراکتور در شان هواداران و این تیم نیست و به دست مربیان، مدیران و بازیکنان بی کفایت رقم خورده است، به امید روزی که دوباره شور و اشتیاق با پرشورها به ورزشگاه ها برگردد و به لیگ برتر جان دوباره ای بخشیده شود...