انقراض
قسمت نهم
دو ساعت قبل از واقعه خودکشی فیلیپ، جمعی از پژوهشگران و دانشمندان از جمله راسل در جلسه ای آنلاین شرکت کرده بود. موضوع بحث فیلیپ بود. ترویج افکار "انقراض خواهانه" فیلیپ و تلاش او برای تصویب قانون " ممنوعیت فعالیت های علمی برای بقا" نگرانی دانشمندانی بود که 10-12 سال اخیر را برای ایجاد امکان تولید مصنوعی انسان صرف کرده بودند.
راسل مقبول ترین شخص جلسه بود و او صحبت می کرد و همه سر تا پا گوش بودند:
" تا یک ماه دیگه انتخابات برگزار می شه. اگر مردم رای به انقراض قطعی بشر بدن. دیگه اجازه نخواهیم داشت تا هیچ کاری در این زمینه انجام بدیم. این قانون به خودی خود ضمانت اجرایی نداره. ولی با توجه به این که همه با شبکه بلاکچین وصل هستیم. در صورت تخلف بلاکچین ما رو مسدود می کنه و عمل خلاف قانون رو به اطلاع مردم می رسونه. با توجه به این که فیلیپ طرفدارهای افراطی زیادی داره، ممکنه خودشون آتش به اختیار عمل کنن و جلوی ما رو بگیرن. نمی خوام بدبین باشم. اما یادمون باشه الان دیگه دولت و پلیس مشخصی وجود نداره. همین مسئله ممکنه جون ما هم در خطر قرار بده. به خصوص وقتی که موج احساسات بر افکار عمومی جامعه حاکم باشه. "
راجنیش هم که در جلسه حضور داشت گفت:
" ببخشید دکتر، پس چرا به مردم اعلام نمی کنید که یه جنین انسان به طور موفقیت آمیز ایجاد شده. قبل از برگزاری انتخابات باید این مسئله رو به مردم اعلام کنیم. مردم باید بدونن که بعد از سال ها یه انسان جدید در آستانه تولده"
راسل: به زودی باید اعلام کنیم. اما هوش مصنوعی واکنش منفی جامعه رو پیش بینی کرد. به خصوص این که فیلیپ دست گذاشته روی این مسئله که ما حق نداریم انسان های آینده رو وارد بدبختی کنیم.
راجنیش: خب ما به چه حقی می تونیم نسل آینده رو از زندگی محروم کنیم؟
راسل: پارادوکس عجیبیه. اگر نسل بعدی به دنیا نیاد، اصلا انسانی وجود نداره که بخوایم حقی براش قائل بشیم. ولی اگه به دنیا بیاد، بدون نظر خودش اونو وارد دنیا کردیم و حقش پایمال شده. فیلیپ همین تفکر رو تو افکار عمومی جا انداخته. انگار که ما با ایجاد مصنوعی یه جنین، حق اون رو پایمال کردیم.
با بیان این صحبت ها، جلسه کمی از دست راسل خارج شد. آتش تفکرات فلسفی و چرخه های باطل بی نهایت در ذهن باقی شرکت کنندگان شعله ور شد و از آسیا تا آفریقا و آمریکا هر کس نظری در این مورد می داد. راسل می دانست که این مسائل جواب قطعی و مشخصی ندارد که نهایتا فقط باعث می شود عذاب وجدان یقه مخالف و موافق را بگیرد. چون هر دو طیف افکار هم خوب است و هم بد.
راسل دوباره جلسه را به دست گرفت و گفت:
" همکاران عزیز. ما به زودی به جهان اعلام می کنیم که انسان جدیدی در آستانه تولد قرار داره. قبل از اون نیاز به یک اقدام موثر داریم تا افکار انقراض خواهانه در جامعه تضعیف بشه. پیش بینی هوش مصنوعی اینه که اگر جامعه در وضعیت 50-50 آرای مخالف و موافق باشه و جامعه در شرایط دو قطبی قرار بگیره، در نهایت باعث درگیری انسانی می شه. من یک نقشه دارم که فکر می کنم در کوتاه مدت جواب بده. امشب فیلیپ به منزل من میاد. تا جایی که می دونم می خواد من رو از تلاش برای بقای نسل منصرف کنه. هنوز اطلاع نداره که ما موفق به لقاح مصنوعی با روشی شدیم و جنین شکل گرفته. می خوام کم کم اطلاعاتی بهش بدم که کشفیاتی در این زمینه داشتیم، شاید هم اگر بحث جلوتر رفت بهش بگم که جنین هم در آستانه تولده. در این صورت فیلیپ یا می پذیره و کنار می آد یا این که مخالفت شدید و عصبی داره نسبت به این مسئله. اگر دقت کرده باشید، توی صحبت هاش در سخنرانی قبلی گفت، جامعه خودش قانون شکن رو حذف می کنه؟ این یعنی چی به نظرتون؟"
راجنیش: حذف در بدترین حالت … می تونه کشتن باشه
راسل: درسته. صریحا در سخنرانیش گفت که اگر کسی برای بقای بشر تلاش بکنه توسط جامعه حذف می شه. این یه تهدید دیکتاتوری بود. فقط غیرمستقیم. فیلیپ امشب میاد خونه من و من هم بدون اطلاع اون دوربین لنز چشمم رو روشن می کنم و مکالمه ای رو که خواهیم داشت در پیج های اصلی کمپین خودمون تو شبکه های اجتماعی پخش زنده می کنیم. دیگه فیلیپ هر چیزی که بگه به صورت مستند و زنده برای سراسر دنیا استریم میشه و این جاییه که من سعی می کنم از فیلیپ حرفی بکشم که نباید بزنه. سعی می کنم باهاش صحبت کنم و یه جورایی عصبیش کنم. تلاش می کنم بحث رو به سمتی ببرم که اون روی دیکتاتور خودش رو نشون بده. همون پارادوکس های فلسفی و اخلاقی رو مطرح می کنم. من بهش می گم که مردم حق دارن تا بدونن که امکان تولد دوباره بشر وجود داره. اگر فیلیپ این حرف رو پذیرفت. تمام جمعیتی که طرفدار فیلیپ هستن هم بدون چون و چرا قبول می کنن. اگر فیلیپ مخالفت کرد، پس اون یه دیکتاتوره که می خواد حق مردم رو ازشون بگیره. بنابراین دو سر این بازی برای فیلیپ باخته. هر دو حالت پخش زنده می شه و بعدش به زودی خبرش به کل دنیا می پیچه. فیلیپ جایگاه خودش رو تو دنیا از دست می ده و مردم هم متوجه می شن که راهی برای ایجاد نسل بعدی بشر هست."
نقشه بی نقص به نظر می رسید. البته که او می خواست با پخش زنده مکالمه خصوصی خود با رفیق قدیمی اش به او خنجر بزند. اما رفیق قدیمی او خواهان انقراض بشر بود! پس چنین کاری جایز بود. این نقشه تحسین همه افراد را برانگیخت. راسل از پیروزی مطمئن بود.
راسل تا آخرین لحظه از پیروزی مطمئن بود، حتی زمانی که فیلیپ چاقو را بیرون کشیده بود و فریاد میزد. اگرچه فکر می کرد جانش تهدید شده، اما می دانست که روی وحشی فیلیپ به جهان نشان داده شده. اما در لحظه آخر تفاوت این بود که فیلیپ چاقو را به مسیری حرکت داد که راسل انتظارش را نداشت. خودکشی فیلیپ در هیچ کجای محاسبات راسل نبود. خودکشی خارج از محاسبات فیلیپ و گزینه سوم پیش بینی نشده بود. فیلیپ نه حاضر شد دیکتاتور شود، نه حاضر شد در دنیایی بماند که خیر وابسته به شر است. ورق برگشت. دنیا دید که فیلیپ حاضر نبود آلوده و دیکتاتور شود و طوری دنیا را رها کرد که حالا همه زنده ها آلوده به پارادوکس اخلاقی بودند. پخش زنده مرگ فیلیپ، از نظر احساسی دنیا را به سمت انقراض خواهی بیشتر سوق می داد. احساس که بر عقل مردم حاکم شود، به هر سمتی حرکت می کنند. با این که راسل هنوز صریحا فاش نکرده بود که جنین انسانی تشکیل شده، و فقط نوید آن را داده بود و مردم در پخش زنده برای اولین بار با امید بقای نسل مواجه شده بودند، که حالا با مرگ فیلیپ این خبر امید بخش بی اثر می شد. عذاب وجدان اجتناب ناپذیر بود. یک مکالمه کوتاه فیلیپ را به کام مرگ فرستاد. خون فیلیپ و اشک راسل روی گونه هایش مخلوط می شد، و وقتی نظاره گر جنازه فیلیپ بود، افکاری به ذهنش حمله می کرد که خودش را غافل گیر می ساخت. راسل با این که می دانست فیلیپ مرده، اما به طور احمقانه ای از ته دل آرزو می کرد که ای کاش هیچ وقت فیلیپ خبردار نشود که مکالمه با او را در پیج خود پخش زنده کرده. با این که راسل تمام عمر به زندگی پس از مرگ اعتقاد نداشت، اما به طور ناخودآگاه ذهنش به این مسئله فکر می کرد که ای کاش آخرتی وجود نداشته باشد و روح فیلیپ هیچ وقت از این خیانت او آگاه نشود. خودش هم از هجوم این افکار تعجب می کرد. انگار که این افکار مال خودش نبود. تا همین چند دقیقه پیش، کاری که می کرد نقشه ای بود برای نجات بشر بود و الان شده بود خیانت! بدون این که به حیات پس از مرگ باور داشته باشد، آرزو می کرد تا پس از مرگ حیاتی دیگری وجود نداشته باشد! سیل احساسات مغزش را از کار انداخته بود که تازه متوجه شد هنوز پخش زنده را قطع نکرده. راه برگشتی نبود. با این اتفاقات احتمالا در انتخابات آینده مردم به "انقراض قطعی بشر" رای دهند، اما مردم هنوز نمی دانستند که جنینی در آستانه تولد است.
خیلی زود ربات های خدمات شهری وارد خانه شدند، هویت جسد فیلیپ را احراز کردند و با عکس برداری و ثبت علت مرگ، گواهی فوت فیلیپ را بر روی شبکه بلاچین ذخیره کردند. ربات خانگی راسل نیز دست به کار شد و شروع کرد به پاک کردن خون های ریخته شده. هیچ سیستم قضایی و پلیسی خاصی وجود نداشت. در ثانی این که تمام اتفاقات پخش زنده شده بود و خودکشی فیلیپ محرز بود.
چندین روز گذشت و رای گیری انتخابات آغاز شد. انتخابات در عصر بلاکچین در یک روز انجام نمیشد. تمام انسان های احراز هویت شده متصل به شبکه در یک بازه 15 روزه فرصت داشتند تا با فکر کردن رای نهایی خود را اعلام کنند. در واقع کسی نمی توانست بر خلاف میل خود رای دهد. تجهیزات متصل به مغز و افکار سنج نظرنهایی مردم را ثبت می کردند و نتایج و میزان آرا به طور زنده برای همگان در دسترس بود. تا زمان پایان رای گیری هم هر کس که نظرش تغییر می کرد، رای او هم عوض می شد. در واقع در همان اولین روز، رای تمام افراد بالای 18 سال واجد شرایط بر روی شبکه ثبت می شد و آمار آن مشخص بود. تغییرات آمار در باقی 14 روز نشان دهنده تغییر نظر مردم بود. در همان روزهای اول بین 70 تا 75 درصد مردم رای به ممنوعیت کامل تلاش های علمی برای بقای نسل داده بودند. در نهایت راسل مجبور شد که به جهان اعلام کند که نه تنها علت توقف تولید مثل را کشف کرده، بلکه راه حل جدیدی برای تولید مثل مصنوعی پیدا کرده و اکنون یک جنین در آستانه تولد است. جنین در یک محفظه 7 لایه از آلیاژی خاص با دمای کنترل شده در قطب جنوب نگهداری می شد. چرا قطب جنوب؟ تیم کیهان شناس راسل نوع جدیدی از امواج کیهانی را کشف کرده بود. امواجی که ماهیت متفاوتی از امواج قبلی که بشر می شناخت داشتند. این امواج از سوی اجرام آسمانی از همان تاریخی بر کره زمین تابیده بود که تولید مثل انسان متوقف شده بود، به همین خاطر راسل خیلی زود گمان برد که تمام بدبختی از همین امواج شروع شده. هنوز جزئیات علمی دقیقی در مورد این که چگونه این امواج باعث توقف تولید مثل شده بودند، وجود نداشت و صرفا چند تئوری آزمایش نشده در این زمینه مطرح شده بود. اما به هر حال اندازه گیری چگالی تابش این امواج در قطب جنوب کمترین میزان بود و آلیاژ 7 لایه و عایق در برابر این امواج به کمک هوش مصنوعی و یادگیری ماشین به دست آمده بود. به لطف نیروی رباتیک و بدون زحمت نیروی انسانی این دستگاه بزرگ محافظ یا به نوعی این رحم آلیاژی در قطب جنوب ساخته شده بود و امکان لقاح مصنوعی در آن میسر شده بود.
با انتشار این اخبار میزان آرای مخالف بقای نسل به 60 درصد کاهش یافت و مجددا بعد از چند روز دوباره به 68 درصد افزایش یافت. کاملا تاثیر احساسات مردم محسوس بود. یک خبر بعد از چند روز اثر خود را از دست می داد و دوباره نظر مردم عوض می شد. مسئله این است که انسان ذاتا به شرایطی که عادت کرده و به آن خو گرفته تمایل بیشتری دارد. به دنیا آمدن یک انسان جدید دیگر اتفاقی غیرمعمول محسوب می شد. راسل تصمیم گرفت تا در ساعات پایانی رای گیری، تصاویری از جنین منتشر کند. می خواست مطمئن شود که اثر احساسی آن در لحظه بسته شدن رای گیری باقی خواهد ماند. به فاصله 8 ساعت به پایان رای گیری، تصاویر جنین جدید را منتشر کرد. تاثیر تصاویر بسیار بیشتر از کلمات بود. در کمتر از 2-3 ساعت نتایج رای گیری در حال تغییر بود، اما در نهایت رای گیری به پایان رسید. 52.7 درصد رای به انقراض قطعی بشر دادند. انسان ها حکم پایان خود را مستقیما امضا کردند. اما چیزی که مشخص بود، تقریبا نصف دیگر جمعیت کره زمین خواهان بقای نسل بودند. چند روز بعد، یک طرح پیشنهادی دیگر از طرف یک شخص ناشناس به حدنصاب تاییدی لازم برای رفراندوم سراسری رسید. طرح این بود:
" نظر به تصویب توقف الزامی تمام فعالیت های علمی، تفسیر قانونی این است که دستگاه نگهدارنده جنین 6 ماهه حاصل لقاح مصنوعی در تیم پژوهشی دکتر راسل ادواردز باید خاموش شود. چرا که این فرآیند خود بخشی از تلاش های علمی برای بقای نسل است."
به عبارتی ساده تر و بی تعارف، این طرح گفته بود:
" جنین 6 ماهه را سقط کنید."
اگرچه تفسیر ادواردز این بود که فعالیت های علمی متوقف شده، و نگهداری از یک جنین ارتباطی با پژوهش های علمی ندارد، اما به هر حال مبهم بودن واژه ها و کلمات همیشه به متن قانون سرایت می کند و حتی صریح ترین جملات را نیز به تفاسیر چند پهلو مبتلا می کند. ابهام طوری بود که حتی هوش مصنوعی شبکه بلاکچین نیز از استخراج یک تفسیر واحد از این قانون ناتوان بود و دچار ابهام شده بود.