خبر خوبی نبود...
اتفاقات بد و بدتر این چندساله بدجوری دورمون کردن و تو بدترین و حساس ترین مقطع تاریخ باشگاه که نیاز به موندن و رقابت کردن تو بالاترین سطح فوتبال رو داره از لحاظ مالی به شدت داغونیم که اولین قربانی اون میشه رونالد کومان...
تو این چندساله هر زمان که فکر میکردیم یه پدیده شوم رو از سرمون دور کردیم اتفاقات فاجعه بارتری گریبانمون رو گرفت و متاسفانه باید این حقیقت تلخ رو بگم ، با روندی که مدیریت در حال حاضر در پیش گرفته، کومان آخرین نفر از اسطوره های ما نیست که با فحش و لعنت ما نیوکمپ رو ترک میکنه. نه اشتباه نکنید! نمیگم که کومان مربی مورد نظر و در حد و اندازه ریاست کادر فنی باشگاه بوده نه! حضور کومان از اولشم اشتباه بود! اینکه اینجور به خودتون القا کنید که هر اسطوره ای به سبب بازی در بارسا و درک فلسفه اون میتونه موفقیت بهترین و تاریخی ترین دوره اون رو تکرار کنه یه اشتباه خیلی بزرگه...
شاید خیلی هاتون به اقتضای سنتون چیزای زیادی از اولین حضور لاپورتا و دوران سخت و طاغت فرسای باشگاه ما یادتون نیاد و تنها دوره موفقیت و شکوه رو به خاطرتون سپرده باشین و یا به قولی چشیدن مزه یه میوه خیلی شیرین و خوشمزه بوده که شما رو عاشق مرجع اون ثمره شیرین و ناب کرده اما من و کسانیکه هم سن و سال منن و از قدیم الایام پایه ثابت بارسلونا و نیوکمپش بودن میدونن که تیم ۲۰۰۹ یا بهتره بگم تیمی که ۲۰۰۵/۰۶ وایرال شد که متشکل بود از بهترین جوانان لاماسیا از جمله پویول و ژاوی و اینیستا و گل سرسبد اونها یعنی لیونل مسی؛ گروپی بودن که سال ها تحت هدایت شخص شخیص کرویف فقید روی اونها سرمایه گذاری شده بود و البته اسم گواردیولا تو لیست اون سرمایه گذاران دیده شده...
در این زمان خوان لاپورتایی که خیلی هاتون به عنوان فرشته نجات بارسا میشناسید و بهترین دوره باشگاه رو صرفا به خاطر حضور اون و مدیریت فوق العاده اش میدونید از کسانی بود که بخاطر یه فاجعه مالی که وابستگان نزدیکش تو باشگاه بهم زده بودن باشگاه رو تو آستانه ورشکستگی کشوند و اگر حمایت های بی برو و برگشت کرویف و همچنین نخبه ای اقتصاد دان به اسم سندرو راسل نبودن چه بسا باشگاه عزیز و دوس داشتنی ما قبل از اینکه بخواد تاریخ سازیشو تو اروپا و جهان شروع کنه کلنگ روی سنگ قبرش رو میکوبید.
اونموقع اتحاد عجیبی برای موفقیت در باشگاه وجود داشت و هیچکدوم از این اختلافاتی که این چندساله میان مدیریت و احزاب مختلف تو اعضای باشگاه حداقل به این شکلی که این چندساله میبینین وجود نداشت. این نخبه اقتصاد دان یعنی سندرو راسل کسی بود که باعث شد ، رونالدینیو؛ این شاعر دوس داشتنی و ثبت کننده برگی از تاریخ ما در آستانه حضورش به منچستریونایتد مسیرش رو کج کنه و نیوکمپ رو به عنوان خونه جدیدش انتخاب کنه و قلب میلیون ها هوادار رو به ارمغان بیاره. رونالدینیو قرار بود آلترناتیو بکهامی باشه که به رئال پیوسته بود و جالبه اینه که بدونین همون بکهامم طبق وعده لاپورتا قرار بوده به بارسا بپیونده که خداروشکر این اتفاق هرگز صورت نگرفت.
اینجا میشه گفت بزرگترین خدمتی که لاپورتا تونست به باشگاه بکنه این بود که تو آستانه نابودی به کرویف و راسل التفات ویژه ای ایراد کرد اما خب چیزی که مرسوم بوده از قبل این بوده که تاریخ امپراطوران رو به یاد میاره نه سواره نظام و فرمانده هاشو که تو این عرصه کرویف فقید از جون و دل برای باشگاه مورد علاقه اش مایه گذاشت. باشگاهی که با اون نامهربون بود و کنار کلی افتخار و عظمت برچسب اخراج رو حک کرد و این دست از نالایقی ها در تاریخ این باشگاه بسیار زیادن.
از مارادونا گرفته تا رونالدوی برزیلی و یا حتی ضعف تصمیم گیری و مدیریت در قِبَل دی استفانویی که باعث شد باشگاه و رقیب سنتیش"رئال مادرید" از حیث افتخار و مقام تو اروپا نه تنها از باشگاه بارسلونا بلکه از کل اروپا فاصله بگیره
این همه سرتون رو به درد آوردم با یه سری فکت تاریخی تا به این برسم که؛ بارسای عزیز ما حوادث و تلخی های فراوانی رو رد کرده تا به چیزی که باعث شده میلیون ها نفر عاشقش بشن تبدیل بشه اما این اتفاق به اضافه شانس و قدرت مدیریت و سرمایه گذاری مناسب چیزهای دیگه ای ام داشت که متاسفانه کسی که باید اونها رو بدونه یا اونها رو حالا یا ترجیحا و یا غیرعامدانه ، نمیفهمه و درک نمیکنه
ببینید دوستان!
بارسای تاریخی ۲۰۰۹ الی بعد متشکل از ابرستاره هایی بود که واقعا واقعا فراتر از تاکتیک و دستورات فنی عمل میکردن چه بسا خیلی زمانا شاهد بودیم تو خیلی از صحنه های مهمی که تو تاریخ باشگاه ثبت شده خلاقیت فردی اونها بوده که تیم رو نجات داده نه تاکتیک منحصر به فردی که پایه و اساس اون تیم بوده. مصادیق ضدش هم تو حالت ها و تیم های دیگه متاثر از این تاکتیک منحصر به فرد مثلا تیم های تحت هدایت پپ گواردیولان که با وجود خرج های هنگفت و کمرشکن ، ابدا تیم هاش نتونستن چه به لحاظ تاکتیکی و چه به لحاظ نتیجه گیری موفقیت های بارسلونای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ و حتی بعد از اون رو تکرار کنن.
نتیجه منطقی در رابطه با این حالت و وضعیت اینه که هر دوره ای در تاریخ معمولا یکبار تکرار میشه و تا زمانی که افراد تصمیم گیرنده باشگاه تو خواب و خیال دوره طلایی باشگاه بخوان تصمیم بگیرن و پی کسب موفقیت به همون سبک و سیاق قدیم باشن در صورتی که تا ظهور مسی ، ژاوی ، اینیستا و پویول بعدی همچنان اِن تعداد سال از عمرمون تو آزمون و خطا تباه بشه رنگ خوشبختی و رستگاری رو نخواهیم دید و قربانی بزرگ این مسیر اشتباه به علاوه هوادارا، کومان ها و ژاوی های دیگر خواهند بود