اون زمان مسی پشت هم توپ طلا میبرد و رونالدو تحقیر میشد
رونالدو فن های مدرسه که تعدادشون هم اندک بود روشون نمیشد از بازیا حرف بزنن
یبار حجت (یکی از رونالدو فن ها) بهم گفت عمویی شوکولات میخوری؟
من گفتم مامانم میگه ۱ شکلات بخوری اشکال نداره ولی ۲ تا بخوری باید مسواک بزنی صبح یکی خوردم حوصله مسواک زدن ندارم
یدفعه مسعود نوشابه رو از کیف درآورد
گفتم بدش من
گفتن اینجا نمیشه بیا جایی که ما میگیم
۳ تاییشون منو بردن سمت دستشویی
گفتم چرا اینجا؟
گفتن برو تو حرف نزن پرتم کردن خودشونم اومدن تو
اصغر داشت پامو له میکرد میگفت بگو رونالدو از مسی بهتره تا ولت کنم
گفتم نمیگم این کارا فاییده نداره
حجت عربده کشید زود باش بگو وگرنه همینجا ترتیبتو میدیم
من اهمیتی ندادم
شلوارشونو کشیدن پایین اومدن سمتم!
دستمو گرفتم دیوار محکم کوبیدم به در باز شد
نظافتچی اونارو درحالی که شلوار نداشتن دید
گفت گمشید بیرون
۳ تاشون با ترس و لرز اومدن بیرون
گفت کثافتا اینطوری چرا میاید بیرون شورت بپوشید
همه بچه ها جمع شدن داشتن میخندیدن
رفتن دفتر مدرسه پدر مادرشون رو هم صدا کردن
منم ماجرا رو تعریف کردم
۳ تایی با گریه به پام افتادن گفتن ببخش ما رو غلط کردیم
گفتم باشه ولی باید بگید ثلتون هرگز بند کفش مسی هم نبوده، نیست و نخواهد بود
سپس آنها فرمودند: ثلتووووون هرگززززز بنددد کفشششش مسییییی هم نبوده، نیییست و نخواااهدد بود
گفتم آفرین بالاخره راه درست رو انتخاب کردید
مدیر مدرسه گفت نه فاییده ای نداره پرونده این ۳ تا رو بذارید زیر بغلشون برگردن همون قزوین
باباشون گفتن حقتونه امشبم تو کوچه چادر بزنید
فرداش خبر اومد تو راه قزوین اتوبوس کج کرده تصادف کردن از این دنیا پر کشیدن
برای شادی روح ۳ مرحوم صلوات ختم کنید