پرویز مظلومی در ورزش ما یک نماد است. البته نه آن نماد به معنای رایجش بلکه کسی است که کارهای ناتمام و پیروزی های از دست رفته را به ذهن متبادر می کند.
به گزارش طرفداری، آن دربی معروف سال نود و آبی ها که با دو گل مقابل حریف ده نفره شان پیش بودند ولی پرویز خان لحظه ای در رویای لقب جدید غرق شده و ایمون زایدی که با سه گل از این خواب شیرین بیدارش کرد اما دیگر دیر شده بود!
الغرض اینکه تیم ملی کشتی آزاد کشورمان با تمام بضاعت فنی و مدیریتی، حضور پر رنگ و لاینفطع علیرضا دبیر و بهره گیری از نظرات نابغه ای به اسم حمید سوریان و همه تلاش و اهتمامی که پژمان درستکار برای اثبات شایستگی های خود به نمایش گذاشت و به رغم داشتن تیمی خوب و یکدست و از همه مهمتر همدلی و هماهنگی کمتر دیده شده ای که که میان اعضای تیم و نفرات بیرونی برقرار شده بود نتوانست جایی بهتر از سکوی سوم تیمی را به خود اختصاص دهد!
حال با این مقدمه بهتر می توان به تجزیه و تحلیل عملکرد کشتی آزاد و کادر فنی آن پرداخت. تیمی که بعد از نتایج نه چندان دلچسب المپیک و با فاصله ای چهل روزه دوباره تشکیل شده و راهی نروژ شده بود. در انتخاب پژمان درستکار به عنوان سرمربی تیم ملی انتقادات زیادی بود و به زعم نگارنده رفاقت قدیمی در این انتصاب بر لیاقت ارجحیت یافته بود لکن منطقی تر که به ماجرا بنگریم باید حق را به دبیر بدهیم. او در تفکرات و برنامه ریزی های پسا المپیکی خود چاره و گزینه ای به جز پژمان درستکار نداشت! دبیر خود قهرمان جهان و المپیک بوده و از هر لحاظ حساب کنیم اگر برتری فنی و مدیریتی نسبت به سایر گزینه ها را دارا نباشد کمتر هم نیست. او می توانست همچون رسول خادم شخصا سرمربی تیم ملی باشد اما برای فرار از نقد های رایجی که به ریاست و مربیگری همزمان خادم صورت می گرفت کسی را که از نظر فکری نزدیک به خود بوده و قابل اعتمادش هم هست به عنوان سرمربی معرفی و به نوعی افکار خود را در تیم ملی حاکم کرد. یقینا نفراتی همچون اکبر فلاح، محمد طلایی، علیرضا حیدری و ... حاضر نمی شدند دخالت دبیر در کارشان را تحمل کنند اما داستان درستکار متفاوت بود و در نهایت هم او بود که بیشترین بهره را از توصیه های دبیر برده و موفقیتی هم اگر حاصل آمد به نام او ثبت شد.
نتیجه این تدبیر چندان بد هم نبود. تیمی که به آینده امیدوارمان کرد اما کار بزرگش نیمه تمام ماند! تیمی که شش فینالیست و هفت مدال آور داشته چگونه قهرمان نشد؟!
درخشش خیره کننده قهرمانان ما در روز یکشنبه که تاریخ کشتی ایران هرگز مشابهش را به خود ندیده است و آمار صد در صد برد و کسب دو طلای ناب و فینالیست شدن هر چهار نماینده روز دوم ما چیزی نبود که ساده به دست آمده باشد. شبی که یزدانی تیلور آمریکایی را بالاخره نقره داغ کرده و ملت را به اوج شادمانی رساند اما همین تیم در پایان قهرمان نشد تا افتخار کامل نشود.
به مصاحبه های درستکار بعد از طلای یزدانی و زارع توجه کنید؛ به نسخه هایی که اصرار داشت برای شکست تیلور از چهل روز پیش نوشته است! به تاکید روی واژه های تکراری و بی پشتوانه ای همچون “من سرباز مردم هستم”و یا “به لطف اهل بیت این مسابقه را بردیم “و ...! این غوطه ور شدن سرمربی در فضای رویایی شکست سه فینالیست فردا و دو نماینده باقیمانده ما را به دنبال داشت. این البته تجربه بزرگی برای تیم ملی جوان اما قدرتمند ایران بود که هرگز کار را تمام شده نپندارند و تا آخرین روز مسابقات تمرکز خود را از دست ندهند.
به امروز و فردای این تیم می شود امیدوار بود. به پژمان درستکاری که مورد حمایت و تایید علیرضا دبیر است می توان اعتماد کرد به شرط آن که مراقب احساسات خود بوده و مظلومی درونش را سرکوب کند. او برای بزرگ شدن و بزرگی کردن در ورزش اول ایران راهی طولانی در پیش دارد، راهی که باید صبورانه آن را طی کند.