بارسا باشگاه بزرگی است. بزرگترین دشمنان بارساییها رئالیها هستن. حتی برخی از آنها نیز از دیدن بارسا در چنین شرایطی ناراحت هستند و دلشان رقیبی قدر می خواهد (که البته بیشتر مغلوب باشد تا برنده) تا از دل این رقابت دو تیم مثل دو بال پرواز کنند و در فوتبال اروپا اوج بگیرند. مثل 2006 تا 2018 که طی این مدت هر یک از دو تیم چهار بار سی ال گرفتند. حتی تیمهایی مانند چلسی و پاریس که در 2009 و 2017 سرشان مقابل بارسا بریده شد، نیز دلشان نمی خواهد بارسا را در چنین شرایطی ببینند. بارسا خیلی ها را عاشق فوتبال کرده. همانطور که میلان زمانی خیلی ها را عاشق فوتبال کرده بود و بسیاری از هوادارانی که قاعدتا باید دشمن میلان بودند، آرزو می کنند میلان را در روزهای اوج (و البته در برابر تیم خودشان بازنده) ببینند. بی جهت نیست حتی گوتی که اسطوره رئال محسوب می شود، می گوید بارسا؟ چرا که نه؟ به هر حال بارسا به گروه تیمهایی تعلق دارد که اگر به فوتبال علاقمند هستید، دوست ندارید نابود شود.
اینکه چرا بارسا به این روز در آمده فقط به مسائل فنی بر نمیگردد. بررسی خیانتها و تخلفات بارتومئو به بارسا از توان یک دادگاه خارج است. جدا از حواشی که برای انتقادات ساختگی علیه ستاره ها درست کرد، در بحث های مالی یک فاجعه تمام عیار بود. شاید روزی این خیانت ها آشکار شود همچنانکه مسی او را یک دروغگو خواند. به هر حال جدا از مدیریت نالایق کوید 19 خیلی به بارسا ضرر زد. ضرر 480 میلیون یورویی در کنار برگزار نشدن سوپر لیگ، بدهی های انباشته و ... دست لاپورتا را برای اعمال تغییرات لازم بد تو پوست گردو گذاشته. اوضاع کومان و بارسا آنقدر درام است که خود کومان فقط منتظر اعلام حکم اخراجش می باشد و هیچ امیدی ندارد که بتواند فصل را به اتمام برساند. کومان نه سبک مد نظر هواداران را بازی می کند، نه در حال حاضر ابزارش را دارد و نه نتایج قابل دفاعی گرفته. شاید باخت 3-0 به بایرن با توجه به قدرت بایرن، سابقه دو تیم (که بارسا سابقه رفت و برگشت 7 گل خوردن یا در یک بازی 8-2 باختن هم به بایرن دارد) و مصدومان تیم و همچنین نفرات جدا شده از تیم، قابل هضم و توجیه باشد. اما اینکه بارسا بعد 60 سال به بنفیکا ببازد (آنهم 3-0) و حتی صعودش به دور بعد نیز مشمول اما و اگر باشد (قید صدر نشینی را که همان هفته اول زدند) و در گروه دیناموکیف و بنفیکا گزینه لیگ اروپا باشند، واقعا پذیرفتنی نیست. همین بازیکنان نیز یک سر و گردن از بازیکنان بنفیکا و دیناموکیف بهترند. در آخرین مصاحبه کومان حال و روز یک محکوم به اعدام را داشت که فقط نمیداند چه زمانی حکمش اجرا می شود؟ همین! او حتی تلاش نکرد از خود دفاع کند. فقط تا آخرین روز میماند تا بتواند پولش را بگیرد. دیگر حتی انگیزه و علاقه ای هم نشان نمی دهد تا جایگاهش را حفظ کند. مساله فقط مساله زمان است.
اما اینکه چه کسی جایگزین کومان خواهد شد. بجز من و چند تا از دوستام، فک کنم همه به بارسا لینک شدن. در زیر به بررسی برخی گزینه هایی که بیشتر سر زبانها هستند اشاره می شود:
ژاوی هرناندز : او اسطوره بارسا بوده و شاید رفاقتی که با ستاره های تیم (که باند های قدرتمندی هم هستند) دارد بتواند آرامش را به تیم برگرداند. او محبوب سکو ها هم هست. مهندس روزهای خوش تیکی تاکا. اما شاید صلاح نباشد در این دوره (که احتمال شکست از پیروزی بمراتب بیشتر است) ژاوی را خرج کنند. ژاوی می تواند ذخیره طلایی سالهای بعد تر بارسا باشد. او تجربه اروپا را ندارد و البته مواردی هم بوده که یک سرمربی بدون سابقه آنچنانی بیاید و نتایج دلخواه بگیرد، ولی به نظر می رسد روزهای مناسب تری برای بازگشت مهندس به نیوکمپ وجود دارد. حتی اگر رئیس از گناه او در انتخابات باشگاه گذشت کرده باشد.
روبرتو مارتینز : سبک او با سبک پپ تفاوت های آشکاری دارد. ولی به هر حال سبکی بمراتب بهتر از سبک کومان است و احتمالا مارتینز می تواند با سابقه ای هم که در تیم ملی بلژیک داشته و این تیم را به نیمه نهایی جام جهانی و بعد هم لیگ ملتهای اروپا رسانده، بارسا را هم به یک ثبات نسبی برساند. به خصوص که دستیار احتمالی او آنری یک فرد محبوب در بارسلونا محسوب می شود و این در حفظ آرامش نیمکت به مارتینز کمک می کند. شاید در بین گزینه های موجود یکی از بهترین ها باشد، هر چند در بارسا اجماعی روی او وجود ندارد که احتمال دارد بحث دستمزد بالا یکی از دلایلی باشد که همین امروز مارتینز را به جای کومان نمی آورند. البته باید دید بازیکنانی که با سلیقه کومان جمع آوری شده اند، تا چه حد می توانند افکار مارتینز را اجرا کنند. ولی این مشکل منحصر به مارتینز نبوده و هر سرمربی دیگری هم با این مشکل روبرو خواهد شد. شاید فعلا باید مربی فصل را آبرو مندانه به اتمام برساند تا فصل بعد با نقل و انتقالات و احتمالا پروژه سوپر لیگ و نجات مالی بارسا بتوانند خواسته های او (یا هر سرمربی دیگری) را برآورده سازند.
یواخیم لوو : لوو در سالهای 2004 تا 2021 یا دستیار کلینزمن بود (کنفدراسیونهای 2005 و جام جهانی 2006) یا سرمربی آلمان. او با این تیم 8 تورنمنت متوالی به نیمه نهایی رسید. این عدد یک رکورد در بین سرمربیان تیمهای اروپایی می باشد. در شش تورنمنت متوالی او به عنوان سر مربی به نیمه نهایی رسید، سه تا را هم فینالیست شد و در جام جهانی 2014 و جام کنفدراسیونهای 2017 برای نخستین بار آلمان متحد را به قهرمانی جام جهانی و جام کنفدراسیونها رساند و آرزوی 24 ساله ملت آلمان را برآورده کرد. در دوران کلینزمن نیز با توجه به اینکه کلینزمن ساکن امریکا بود، خیلی ها لوو را مغز متفکر آلمان می دانستند. به هر حال هر چقدر کارنامه لوو در آلمان از 2018 تا 2021 فاجعه بار و غیر قابل دفاع بود (شاید تنهای چیزی که از کارنامه سه سال اخیر لوو غیر قابل دفاع تر بود، دوران طولانی سرمربی بودن او در آلمان بود که دیگر هیچ چیز تازه ای نداشت که به تیم اضافه نماید) وی در 13 سال ابتدایی انصافا منشا خدمات بسیاری به مانشافت شد. سبک مالکانه او و تسلط نسبی اش به زبان اسپانیایی نشان می دهد او چقدر می تواند بدرد بارسا بخورد. شاید اگر ژاوی قبول کند، دستیار وی باشد زوج این دو بتوانند بارسا را به آرامش برسانند. به شخصه زوج لوو-ژاوی را مناسبتر از زوج مارتینز-آنری میدانم.
آنتونیو کونته : کونته یک مربی جذاب و پر افتخار است که هر چند در تیم ملی ایتالیا افتخاری کسب نکرد، ولی در یووه، اینتر و چلسی روزهای پر افتخاری را رقم زد. البته نباید فراموش کرد هیچکدام از این تیمها مالکانه بازی نمی کنند. ولی شاید کونته بتواند در بارسا این شیوه را پیاده نماید. کاری که اجرا نکردن آن در بارسای کومان از اجرا کردنش به وسیله کونته عجیب تر به نظر می رسد. فوتبال مالکانه در خون بازیکنان لاماسیا است و مربی کار دشواری ندارد تا بتواند آنرا در نیوکمپ پیاده نماید. شاید یک دستیار کاتالان از تیمهای پایه یا اسطوره های قدیمی بتوانند کونته را هم مثل لوو و مارتینز به یک گزینه قابل اتکا تبدیل نمایند. البته ظاهرا در شرایط فعلی باید کونته کمی از لحاظ مالی با باشگاه راه بیاید. اما اگر پروژه آنها موفق شود، قطعا با باز شدن گره های مالی باشگاه، جبران آن در سالهای بعد دور از ذهن نخواهد بود.
آندره آ پیرلو : پیر لو قطعا یک هافبک بی نظیر در فوتبال جهان بوده و کسی نمی تواند منکر توانایی او در میانه میدان شود. نبوغ بی نظیری داشت ولی در قامت سر مربی موفق نشان نداده. یووه تنها به لطف او نوار قهرمانی های متوالی اش پاره شد و نتوانست ده قهرمانی متوالی کسب کند. آنهم وقتی ستاره ای مانند رونالدو را در اختیار داشت که علاوه بر جاه طلبی و تمرینات فوق العاده باعث افزایش انگیزه کل تیم می شد. زوج بونوچی کیه لینی به تنهایی برای استحکام دفاعی ایتالیا و یووه کافی بودند. به هر حال نداشتن کارنامه، عدم همخوانی سبک مربیگری با شیوه مقبول هواداران بارسا از نقاط منفی پیرلو در این راه هستند. شاید تنها شرایط مالی باشگاه باعث شده بجای افرادی چون لوو، مارتینز یا کونته به سراغ پیرلو بروند.
باید دید در نهایت لاپورتا با کدامیک از مربیان فوق به توافق می رسد؟ شاید هم مثل رونالدینیو عمل کند و در حالی که توجه همه را به سمتی دیگر جلب کرده، کاری بکند که هیچکس انتظار آن را ندارد. آیا مثلا پیمنتا می تواند پپ شماره 2 باشد؟ یا شاید خود پپ را برگرداندند. شاید انریکه و هزار گزینه دیگری که حد اقل با این شرایط خیلی بعید به نظر می رسد. ولی این روزها و بعد رفتن مسی از بارسا دیگر هیچ چیز در این باشگاه عجیب نیست!