اختصاصی طرفداری - عزت جانملکی یکی از مهم ترین نمادها و مظاهرِ مظلومیت و محرومیت بچه های جنوب شهر تهران بود. او در هیچ مسابقه ای برای تیمش کم نگذاشت و با تمام توان برای تیم محبوبش و البته تیم ملی کشورش _در همان بازه ی زمانی کوتاهِ ملی پوش بودن، از جان مایه گذاشت و همانند اکثریت همان بازیکنان نسل اصیل و طلایی گذشته، حاضر نشد رنگ پیراهن خود را تغییردهد و هواداران را ازخود برنجاند. به گزارش طرفداری، در بیست و دومین سالگرد مرگ وی ادای دینی می کنیم هر چند کوچک به عزت فوتبال ایران ...
عزت الله جانملکی متولد بیست و سوم مرداد ماه سال 1326 در محله غیاثی تهران بود. او را همگان کشف استاد منصور امیر آصفی می دانستند، ولی در واقع اولین مربی او زنده یاد علی الهی بود، کسی که حق بزرگی برگردن فوتبال جنوب شهر تهران داشته است. پس از زنده یاد الهی، استاد امیرآصفی در پیشرفت و تعالیِ عزت نقشی غیر قابل انکار داشتند.
جانملکیِ بزرگ فوتبالش را همچون اکثر قریب به اتفاق بچه های تهران از زمین های خاکی شروع کرد، همان زمین هایی که مسابقات فوتبال در آن ها با نهایت شور و اشتیاق و جوش و خروش انجام می شد علی الخصوص در جمعه ها که گرمای حضور مردم عاشق بر تب فوتبال اثری مضاعف داشت. تیم بچه های محله غیاثی نخستین تیم عزت جانملکی بود که علی الهی هر روز عاشقانه بچه هایش را تمرین می داد. با توجه به فیزیک عالی، استعداد بالا و سختکوشی مثال زدنی، از میان آن همه نوجوان قد و نیم قد عزت جانملکی جایش را خیلی زود در آن تیم پیدا کرد.
در نوجوانی، عزت به دبیرستان بَدر رفت؛ دبیرستانی که در محله امامزاده یحیی، یکی از های محله قدیمی تهران درحوالی بازار واقع بوده و دانش آموختگان بزرگ و بنامی همچون مسعود کیمیایی، فرامرز قریبیان، اسفندیار منفردزاده، اسفندیار قره باغی، بهروز رضوی و غیره دارد و از همه جالب تر این که بَدر همان دبیرستانی است که در آن سید و قدرت فیلم گوزن ها هم کلاس بودند!
عزت آن روزها یک همکلاسی داشت بنام قصاب، که این دو همه جا و همه گاه با هم در زمین فوتبال دیده می شدند. در حقیقت تمام وجود و تاروپود عزت فوتبال بود و او با آن عشق و علاقه ی مثال زدنی که به فوتبال داشت، کم کم نام خود را به عنوان یک الماس تراش نخورده بر سر زبان ها انداخت. اولین باری که نام عزت را شنیدند در رقابت های آموزشگاه های تهران بود. تمامی هم سن و سال های عزت از بازی او تعریف می کردند و نامش به معنای واقع کلمه برسر زبان ها بود!
فوتبالی های قدیمی به یاد دارند که مسابقات آموزشگاه های تهران، در زمین شماره 3 یا همان زمین شهباز برگزار می شد، همان زمینی که در آن زمان بعد از استادیوم امجدیه معروف ترین زمین فوتبال تهران بود و بسیاری از مسابقات رسمی نیز در آن برگزار می شد! مسابقات آموزشگاه ها هم که از سطح بالایی هم برخوردار بود از این قاعده مستثنی نبود، علی الخصوص که از دل همین مسابقات بازیکنان مشهوری به تیم های بزرگ باشگاهی و حتی تیم ملی راه یافتند. گفتنی است آن ورزشگاه در خیابان شهباز واقع شده بود.
در یک روز جمعه زمستانی در شرایطی که شور و حالی مثال زدنی روی سکوهای ورزشگاه موج می زد و دانش آموزان دو مدرسه ی جنوب شهری آن سکوها را تمام و کمال اشغال کرده بودند و با تمام وجود تیم مدرسه هایشان را تشویق می کردند، آن بازی را تیم دبیرستان بَدر برنده شد، آن هم با تک گل عزت! در حقیقت جانملکی در عنفوان نوجوانی ثابت کرد که چگونه می تواند با توان بدنی مثال زدنی و استعداد عالی از همه هم سن و سالانش یک سرو گردن بالاتر باشد و باعث "عزت" تیم مدرسه اش شود. همین جا بود که در های موفقیت به سوی عزت گشوده شد.
چشمان تیزبین استاد منصور امیر آصفی که مسابقات محلات و آموزشگاه ها را با دقت زیر نظر داشت، عزت را رصد کرد و همین مسئله باعث شد که استاد، عزت را برای حضور در باشگاه کیان برگزیند. استاد امیر آصفی علاوه بر عضویت در تیم ملی، مربی و کاپیتان باشگاه کیان نیز بود و همواره در جستجوی جوانان مستعد، لایق و آتیه دار یدِ طولایی داشت. جانملکی با حضور در کیان، برای اولین بار یک حضور مرتبِ باشگاهی را تجربه کرد، با استعدادهای بی بدیلی چون علی پروین، پرویز قلیچ خانی و گودرز حبیبی هم بازی شد و تحت تعالیم استاد شکوفاتر از قبل شد .این تبلور و شکوفایی نه تنها از بُعد فنی، بلکه از منظرِ شخصیتی نیز در عزت جانملکی تجلی یافت چرا که در دوران حضور در کیان، با تعلیمات استاد فقید منصور امیرآصفی تلاش، تعهد، تعصب، وفاداری و نجابت در وجود عزت نهادینه و به مهمترین ویژگی او تبدیل شد.
عزت همین ویژگی ها را با خود به تاج نیز برد! پس از انحلال مقطعیِ باشگاه کیان، در سال 1347 با نظر مستقیم استاد محمد بیاتی عزت جوان به باشگاه تاج منتقل شد و تا 9 سال پس از آن و تا آخرین روز فوتبالش عزت به تاج وفادار ماند. فیزیک عالی، قدرت بدنی مناسب، انعطاف قابل اعتنا، سرعت، چابکی، جسارت، تعصب و تعهد بالا مهمترین خصیصه های این مدافع قابل و ارزنده ی باشگاه تاج و تیم ملی محسوب می شد. در این دوران هواداران تاج که بر روی سکوهای ورزشگاه امجدیه نام تیم محبوبشان را فریاد می زدند، از هنرنمایی، تعهد و تعصب و شماره سه غیرتمندشان سرمست بودند.
پُست اصلی عزت در خط دفاع بود؛ او که یک مدافع چپ پا بود، نه تنها توانایی و قابلیت بازی در هر دو پست دفاع میانی و دفاع چپ را داشت، بلکه می توانست حتی در خط میانی نیز بازی کند. در این دوران عزت بارها در تیم منتخب تهران بازی کرد و از سوی هواداران فوتبال به لقب «سیم خاردار» نائل شد، زیرا اجازه نمی داد حریفان به سادگی از او عبور کنند. در حقیقت لقب سیم خاردار در فوتبال ایران برای اولین بار به دو نفر داده شد: اولی عالیجناب حمید جاسمیان بود که هم در شاهین درخشیده بود و هم به عنوان نخستین کاپیتان تاریخ پرسپولیس تاریخساز شده بود، اسطوره نازنینی که کرونا همین چند ماه قبل او را از ما گرفت، دیگری هم همین عزت جانملکی بود؛ بهترین شماره 3 تاریخ باشگاه تاج و استقلال و عزت فوتبال ایران! عزت یکی از نمادهای غیرت و تعصب مثال زدنی بازیکنان دهه چهل و پنجاه فوتبال ایران بود که پیراهن آبی تمام زندگی اش بود. او برای توفیق تیمش از جان مایه می گذاشت و سرش را هم در مقابل توپ قرار می داد. این بازیکن لاغراندام و سیه چرده ای که توجیه شده و تربیت یافته منصور امیرآصفی بود، سال ها با پیراهن شماره 3 درخدمت آبی پوشان پایتخت بود.
شاید عزت از لحاظ ظاهر قدری خشن به نظر می آمد، اما در زیر این پوست شیر، قلبی مهربان نهفته بود، چرا که فوتبال عزت هرگز به گونه ای نبود که بخواهد به حریفان خود آسیب بزند. جانملکی از سال 1347 تا سال 1352 به تناوب به تمرینات تیم های ملی امید و بزرگسالان دعوت می شد اما این فرصت را نیافت تا توانایی های خود را در فوتبال ملی به شکلی شایسته و بایسته نشان دهد. البته با حضور فرانک اوفارل در فوتبال ایران، شرایط برای عزت تغییر کرد. تیم ملی پس از بازنشستگی کاپیتان مصطفی عرب، در پی یافتن یک دفاع چپ مطمئن بود، به همین دلیل در آستانه ی بازیهای آسیایی تهران، اوفارل عزت را مورد آزمایش قرار داد و با توجه به تجربه، صلابت و انعطاف عزت نتیجه گرفت. شاید این یک حقیقت تلخ باشد که بازی های آسیایی 1974 تهران تنها تورنمنت ملی بود که مرحوم جانملکی در آن به عنوان یکی از بازیکنان لیست تیم ملی حضور داشت، ولی بخش شیرین ماجرا به قهرمانی تیم ملی با خاطره سازی و تأثیرگذاری مستقیم عزت جانملکی برمی گردد. عزتِ عزیز فوتبال ایران، علاوه بر آنکه عضوی از تیم قهرمان بازیهای آسیایی تهران شد، توانست یک گل ارزشمند ملی را نیز در کارنامه خود ثبت کند. در مرحله گروهی بازیهای آسیایی تهران در دیدار برابر برمه که آن زمان حکم یک رقیب چغر و بد بدن را داشت به مشکل خوردیم. این دیدار در 14 شهریور 1353 برگزار می شد. در شرایطی که رقیب گل زود هنگام محمد صادقی را در همان نیمه اول پاسخ داده بود و نتیجه مسابقه یک بر یک برابر پیگیری می شد، زنده یاد جانملکی روی یک حرکت زیبای انفرادی، موفق شد در دقیقه 57 گل پیروزی بخش ایران را وارد دروازه برمه کند. او سرانجام در پایان سال 1355 به سیزده سال حضور موثر و درخشان در عرصه فوتبال ملی و باشگاهی پایان بخشید.
لیگ چهارم تخت جمشید (سال 1355) واپسین فصل حضور عزت در تاج بود. در 28 آبان ماه آن سال پس از شکست 0-2 تاج برابر صنعت نفت در آبادان در هفته بیست و ششم لیگ تخت جمشید، زدراکو رایکوف پس از 7 سال از هدایت تاج برکنار شد. رایکوف که با مدیران و بعضی از بازیکنان تاج به مشکل خورده بود، حتی سه ماه پیشتر از آن، روز 28 مرداد، پس از شکست 1-2 تاج برابر ماشین سازی در تبریز، زمزمه ها و تهدیدهایی کرده بود مبنی بر ترک تاج و البته ناسازگاری برخی بازیکنان این تیم که به گفته رایکوف، دیگر از او حرف شنوی نداشتند. او همچنین از حمایت باشگاه از بازیکنان نیز گلایه داشت و معتقد بود باشگاه به او اجازه تنبیه بازیکنان خاطی را نمی دهد. در این میان برخی از بازیکنان تازه وارد آبی پوشان هم با رایکوف دچار مشکل شده بودند؛ به عنوان مثال جهانگیر کوثری که آن زمان به عنوان یک مدافع چپ پای جوان از راه آهن به تاج پیوسته بود، انتظار داشت بیشتر برای تیم جدیدش بازی کند:
من برای این از راهآهن به تاج آمدم تا در این تیم بازی کنم نه همیشه ذخیره باشم و روی نیمکت بنشینم اگر از هفته آینده از من استفاده نکنید من قبل از شما تاج را ترک میکنم! تا کی ذخیره باشم؟!
نکته مهم به نوعی پست های نسبتاً مشابه کوثری جوان و جانملکی باتجربه بود، هر چند که بعدتر هر دو بازیکن به طور همزمان در ترکیب تاج به میدان رفتند. به هر تقدیر پس از اتمام فصل مدیران تاج که بیش از پیش به فکر جوانگرایی افتاده بودند، با توجه به حضور امثال اسکندریان ملی پوش و کوثری جوان در تیم خود، از سیم خاردار کهنه کار و وفادار خواستند تا از فوتبال خداحافظی کند! به رغم تمامی نامهربانی هایی که در این سال های واپسین بازیگری در حق عزت شد و به نوعی به بهانه جوانگرایی به قدر ناشناسانه ترین شکل ممکن او را از تاج کنار گذاشتند، باز هم دلش رضا نشد که پیراهن دیگری جز پیراهن آبی بر تن کند. نکته دردناک جایی است که مسئولین و مدیران تاج نه تنها حاضر نشدند برای وی بازی خداحافظی برگزار کنند، بلکه برای صدور رضایتنامه اش از بازیکن وفادار و فداکاری همچون او 15هزار تومان پول طلب کردند! با تمامی این اتفاقات تلخ عزت جانملکی با همان پیراهن از فوتبال خداحافظی کرد _یا بهتر است بگوییم خداحافظی داده شد_ او خداحافظی کرد و به افسانه ها پیوست. یکی از خبرنگاران تعریف کرده است بعد از کناره گیری عزت سیم خاردار فوتبال و زمانی که برای مصاحبه با او به منزل وی رفته بود، همان پیراهن آبی را با همان شماره بر تن داشت و با خاطرات تلخ و شیرین آن زندگی می کرد.
سالیان سال بازی در تیم تاج و تیم ملی فوتبال ایران و کسب افتخاراتی از قبیل مدال طلای بازی های آسیایی 1974 تهران با تیم ملی فوتبال ایران، قهرمانی جام باشگاه های قاره کهن با تیم تاج و صید اولین ستاره آسیایی در فروردین سال 1349 و البته افتخارات دیگر باشگاهی همچون سه قهرمانی در جام میلز هندوستان و دو قهرمانی لیگ سراسری اعم از قهرمانی جام منطقه ای در سال 1349 و فتح جام تخت جمشید در سال 1353 از او یک بازیکن تمام و کمال ساخت و به یکی از اسطوره ها و استوانه های بی بدیل و بی رقیب تاریخ باشگاه استقلال تبدیلش کرد.
دانستن این مهم خالی از لطف نیست که ژن خوب عزت جانملکی بعدها در پسرش علی و نوه اش امیرمهدی متجلی و متبلور شد. علی جانملکی سال ها در پاس تهران بازی کرد و حتی با این تیم قهرمان لیگ برتر نیز شد. علی جانملکی عضوی از لیست تیم ملی اعزامی به بازی های آسیایی 1998 بانکوک نیز بود و 24 سال پس از پدرش در تیمی که تحت هدایت مرحوم منصور پورحیدری بود، با درخشش بزرگانی چون علی دایی و کریم باقری و پدیده های نوظهوری مثل علی کریمی و علی موسوی توانست به مدال خوشرنگ طلا دست پیدا کند. همچنین نوه اش امیرمهدی _که همچون پدربزرگ و عمویش در خط دفاع بازی می کند، نیز هم اکنون آرزوهایش را در نساجی دنبال می کند و به عنوان یک دفاع چندپسته _درست مانند پدربزرگش، با درخشش در هفته های پایانی رقابت های لیگ بیستم نشان داده حرف های زیادی برای گفتن خواهد داشت:
خیلی خوشحالم هر جا نام خانوادگی ام را می شنوند از بزرگی پدربزرگم می گویند و برایم آرزوی موفقیت می کنند. راستش من هیچ وقت پدر بزرگم را ندیدم یعنی زمانی به دنیا آمدم که یکسال از فوت او گذشته بود، اما "بابا عزت" فوتبالش را برای من به یادگار گذاشته است.
راستش فقط یک فیلم از زمان بازی های پدربزرگ داریم. آنهم فیلم بازی ایران و عراق (بازی های آسیایی 1974 تهران) است. آن فیلم بابا عزت را بارها دیدم. بعضی وقت ها هم که فیلم بازی های جام جهانی یا فوتبال های قدیمی از برنامه هایی مثل 90 پخش می شود، گوشه هایی از بازی او را می بینم. می گویند خیلی خوب بوده است ... همه از او تعریف می کنند ... خیلی دوست داشتم می دیدمش اما افتخار می کنم که نام او همه جا کنارم است.
عزت جانملکی کارمند رسمی اداره دخانیات بود و در همان جا هم بازنشسته شد. خودش در یکی از معدود مصاحبه های تصویری اش، که مدتی بسیار کوتاه داشت، عنوان کرد مسئولیت سازمان ورزش اداره دخانیات را نیز بر عهده دارد.
در شرایطی که عزت فوتبال ایران از دوران ورزش قهرمانی فاصله گرفته بود، یک بیماری ناشناخته ی مهلک به سراغ این دژ تسخیر ناپذیر آبی ها آمد و تمامی شادابی، طراوات و سلامتی وی را با خود برد. بیماری لاعلاج ام اس همچون خوره به جانش افتاد و در طول چند سال ذره ذره وجودش را آب و قامتش را خم کرد تا همچون یک فریاد بی صدا و درکُنجِ دنجِ دخمۀ عزلت خویش باقی بماند و با مرگ تدریجی دست و پنجه نرم کند.
این بیماری لعنتی قهرمان چهارشانه، بالابلند و فداکار دیروز و بیمار ازیاد رفته امروز قصه ما را به انسانی تبدیل کرده بود که تنها پوستی بر استخوان داشت و همچون یک تکه گوشت بر روی صندلی چرخدار زندگی می کرد. از افتخارات گذشته و جانفشانی ها و فداکاری های عزت بیش از چندین سال نگذشته بود اما شوربختا که دنیای بی رحم امروز او را به بایگانی تاریخ سپرده و از یادها برده بود. سرانجام واپسین قطره شمع زندگانی جانسوز عزت فوتبال ایران، در پنجم مهر ماه سال 1378 آب شد و سیم خارداری که به کرات مانع عبور برترین مهاجمان تاریخ فوتبال ایران شده و از سنگر تیمش جانانه دفاع کرده بود، با پوستی بر استخوان برابر فرشته مرگ تسلیم شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
عزت زیاد جناب جانملکی ... روحت شاد ...
همچنین بخوانید:
قرمزی رنگ نیَنداخته بیهوده بر دیوار، پنج سال از واپسین پرواز سرطلایی گذشت