در آستانه شروع فصل جدید بوندسلیگا اگر نگاهی به جدول لیگ بیندازیم خیلی زود یک مسئله توی ذوق میزند، پس تیمهای بزرگ و سنتی آلمان کجا هستند؟! شالکه، هامبورگ، وردربرمن، نورنبرگ، هانوفر، دوسلدورف، کایزرسلاترن و مونیخ 1860. مگر میشود بوندسلیگا را بدون دربی روئر مهمترین بازی فصل تصور کرد؟ اگر دو دهه قبل کسی میگفت یک روز دربی شمال بین هامبورگ و وردربرمن در بوندسلیگا2 برگذار میشود قطعا به چشم یک دیوانه به او نگاه میکردند.
شاید برای هواداران بیلفلد، گروترفورث، ماینز، آگزبورگ، بوخوم، فرایبورگ و هوفنهایم فقط حضور در بوندسلیگا کافی باشد و قطعا با شایستگی لیاقت حضور در بالاترین سطح فوتبال آلمان را کسب کردهاند ولی در بلند مدت این بوندسلیگاست که ضرر خواهد کرد. چرا که این تیمها هیچوقت برای قهرمانی یا حتی کسب سهمیه اروپایی بسته نمیشوند و تنها هدف آنها بقاست. همین مسئله باعث کم شدن رقابت و در نتیجه افت کیفیت لیگ میشود.
از 18 تیم بوندسلیگا حتی نیمی از آنها توان رقابت برای کسب سهمیه اروپایی را ندارند و رقابت برای قهرمانی خیلی وقته که فراموش شده است. با افت تیمهای بزرگ و ریشهدار آلمان اوضاع سال به سال بدتر نیز می شود. اوایل قرن شرایط کاملا متفاوت بود. بایرن، دورتموند، شالکه، وردربرمن، هامبورگ، لورکوزن، اشتوتگارت همه برای قهرمانی تلاش میکردند و تیمهایی مثل گلادباخ، هرتابرلین، کایزرسلاترن و وولفسبورگ هم حریف های سرسختی بودند.
برای پیدا کردن ریشه این مشکلات باید به 23 سال قبل برگردیم جایی که قانون 1+50 تصویب شد. قانونی که در ابتدا برای جلوگیری از ورشکستگی تیمها و اهمیت بیشتر به هواداران درست شد ولی در حال حاضر به مشکل اصلی تیمهای آلمانی تبدیل شده است. قانون 1+50 به دلیل اینکه اجازه نمیدهد یک شخص یا شرکت کنترل کامل باشگاه را در اختیار داشته باشد و با خیالی راحت هزینه کند دست تیمهای آلمانی را حسابی بسته است.
البته تا قبل از ورود دلارهای نفتی به فوتبال هیچکدام از این مشکلات نبود و اگر بقیه لیگها نیز جلوی به وجود آمدن تیمهای نفتی و گازی را میگرفتند مشکلی هم پیش نمیآمد. ولی پس از سرازیر شدن این پولها به فوتبال و تورم شدیدی که در قیمت بازیکنان، دستمزدها، ایجنتها و کل فوتبال بوجود آمد تیمهای بوندسلیگا بیشترین ضرر را کردند. به دلیل محدودیتهای قانون 1+50 تیمهای آلمانی دیگر توان رقابت مالی با رقبای خود در سایر لیگها را نداشتند و حتی مجبور به فروش ستاره های خود به تیم هایی می شدند که پیشنهاد دستمزدی چند برابری می دادند.
به این ترتیب قانون 1+50 و تورم شدید در فوتبال باعث افت تیمهای بزرگ و ریشه دار آلمانی شد به طوری که کایزرسلاترن و مونیخ 1860 که زمانی از تیم های مدعی و محبوب آلمان و پای ثابت بوندسلیگا بودند به دلیل مشکلات مالی ورشکست شدند و در حال حاضر در بوندسلیگا3 حضور دارند. شالکه، هامبورگ و وردربرمن نیز نتوانستند خود را با شرایط جدید وفق دهند و پس از سالها دیگر در بوندسلیگا حضور ندارند.
مدیریت ضعیف این تیمها نیز قطعا در این قضیه نقش داشته است ولی باید این را هم در نظر گرفت که توقعات و فشارها در تیم هایی مثل شالکه و هامبورگ به مراتب بیشتر از تیمی مثل یونیون برلین یا هوفنهایم است. برای شالکه نگرفتن سهمیه چمپیونزلیگ یک شکست محسوب می شد و مدیران تیم مجبور بودند برای تقویت تیم وارد بازاری شوند که قیمت یک بازیکن معمولی به اندازه کل بودجه آنها بود! ولی از یونیون برلین توقع خاصی نمیرود و مدیران این تیم می توانند در آرامش کار خود را انجام دهند.
البته افت تیم های سنتی باعث ظهور پدیده ای مثل لایپزیش شد. تیمی که در کوتاه ترین زمان ممکن در حال طی کردن مسیرهای پیشرفت است. البته این نکته را هم باید در نظر گرفت که دور زدن قانون 1+50 اصلیترین دلیل پیشرفت سریع این تیم است. با این شرایط حتی بایرن نیز توان رقابت با تیمهای انگلیسی و پاریسن ژرمن را از دست داده است. از بقیه تیمهای آلمانی که فرسنگ ها با بایرن فاصله دارند دیگر نباید توقعی داشت.
حال باید دید آیا فدراسیون فوتبال آلمان پس از نمونه موفقی مثل لایپزیش و در مقابل افت قدرت های سنتی لیگ مثل شالکه، هامبورگ و وردربرمن از مواضع سخت خود در مورد قانون 1+50 کوتاه میآید یا باز هم شاهد نابودی یکی دیگر از قدرتهای سنتی آلمان خواهیم بود؟