احتمال زیاد شما بارها و بارها از خود پرسیده باشید. که تفاوت فوتبال دهه 70 و 90 میلادی و 2000 میلادی با فوتبال مدرن امروزی یعنی در سال 2021 چیست؟ و فوتبال به کدامین سو می رود؟ چرا مربیانی مانند ژوزه مورینیو که یک زمانی در بالاترین سطح فوتبال اروپا (فینال لیگ قهرمانان) مربیگری می کردند امروزه تبدیل به یک برند شکست خورده شده اند؟ ما در این نوشته قصد داریم تفاوت فوتبال و رویکرد های فوتبال در گذشته های نه چندان دور و فوتبال امروز را بررسی کنیم و علت این تفاوت ها را ریشه یابی کنیم.
1. تغییر فرهنگ مدیریت
A. مدیران کلاسیک
یکی از مهم ترین عواملی که موجب تفاوت فوتبال امروز با دیروز شده تفاوت فرهنگ مدیریت است. به زبان ساده تر بگوییم مدیران باشگاه در گذشته صبور تر از مدیران امروز بودند. مدیران تیم ها در گذشته بلند نظر تر و دور اندیش تر از مدیران امروز بودند. پروژه های ورزشی تیم ها را بر اساس موفقیت های بلند مدت طراحی و تنظیم می کردند.
و دستاوردهای کوتاه مدت در اولویت دوم قرار داشت.
بر خلاف مدیران امروزی مدیران گذشته بهینه تر هزینه می کردند. البته که هزینه های نقل و انتقالات در گذشته کمتر بود. اما در کنار کمتر بودن بهینه تر نیز بود.
آنها همچنین در امور داخلی تیم ها دخالت کمتری می کردند و امور داخلی و آکادمی و استعدادیابی و مدیریت بازیکنان را به سرمربیان خود می سپارند. و به اصطلاح صرفا امضا کننده بودند.
ما از این دسته مدیران به عنوان مدیران کلاسیک فوتبال یاد می کنیم.
B. مدیران فوتبال امروزی
بر خلاف مدیران کلاسیک مدیران در فوتبال امروز به اصطلاح صبر کمتری دارند. دید کوتاه مدت نگرانه را جایگزین دید بلند نظرانه و آینده بینی کرده اند. ترجیح می دهند زودتر از موعود نتیجه مورد علاقه خود را به دست بیاورند. البته حاضرند به خاطر آن هزینه کنند. شاید بتوان گفت یکی از علل افزایش هزینه نقل و انتقالات در فوتبال همین مورد یعنی تغییر فرهنگ مدیریت است. آنها بسیار عجول هستند دوست دارند که زود و به سرعت به موفقیت برسند. البته این را هم باید در نظر گرفت که مدیران گذشته، فوتبال را بهتر از مالکان عرب و چینی که همه چیز را در اقتصاد و پول می بینند می فهمیدند.
برای فهم بهتر مسئله تفاوت فرهنگ مدیریت یک مثال از مدیران کلاسیک(جوزپ نونیز) و یک مثال از مدیران مدرن(جوزپ ماریا بارتمئو) را بررسی خواهیم کرد.
Am: جوزپ نونیز
او در سال 1978 رئیس باشگاه بارسلونا شد. او که به دنبال این بود که بارسلونا را به یکی از ابرقدرت های فوتبال تبدیل کند. نخست یک پروژه میان مدت برای پیشبرد اهداف تیم طراحی کرد. پروژه ای که مدت آن 10 سال بود. البته یک نکته در این وسط باید ذکر شود که او یک سال پس از انتخاب به عنوان ریاست بارسلونا در سال 1979 آکادمی لاماسیا را تاسیس کرد. پروژه میان مدت او موجب قهرمانی در لالیگا و کوپا دل ری قهرمانی در جام در جام اروپا و حضور در دومین فینال لیگ قهرمانان اروپا شد. اما پروژه بلند مدت و پروژه اصلی او در سال 1988 و با ورود یوهان کرویف به بارسلونا آغاز شد.
نونیز گفت : دوست دارم تیمی بسازم که حتی بعد از من نیز قدرتمند بماند.
وی همچنین درباره لاماسیا گفته بود : روزی را می بینم که بچه های این مدرسه جهان فوتبال را مانند گندم های مزرعه درو خواهند کرد.
شاید بتوان گفت که مهم ترین دستاورد پروژه بلند مدت نونیز اولین قهرمانی بارسلونا در لیگ قهرمانان اروپا بود. 4 قهرمانی متوالی در لالیگا نائب قهرمانی دیگر در اروپا قهرمانی در جام در جام با بابی رابسون و..... را به آن نیز اضافه کنید. اما مهم تر از این ها الگوی مدیریتی ای بود که نونیز از خود به جا گذاشت و مورد توجه برخی مدیران دیگر بارسلونا و حتی برخی مدیران تیم های دیگر قرار گرفت.
Bm. جوزپ ماریا بارتمئو
شاید بارز ترین مثال برای توضیح دادن ویژگی های مدیران امروزی بارتمئو رئیس باشگاه بارسلونا در حد فاصل سال های 2016 تا 2020 باشد. برخی حتی از او به عنوان بدترین مدیر تاریخ بارسلونا یاد می کنند. او در بارسلونا به طور مجموع 13 جام کسب کرد. اما برخی تصمیمات اشتباه و غلط مدیریتی او، حواشی، انتخاب اشتباه مربیان (بعد از لوییز انریکه)، عدم ارائه پروژه ورزشی مناسب، هزینه های گزاف نقل و انتقالات و عدم بهره مناسب آنها منجر به استعفای او درسال 2020 شد و همچنین موجب شد همراه با گاسپارت جزو بدترین و نامحبوب ترین مدیران تاریخ بارسلونا قرار بگیرد. او برای انتقال 3 بازیکن به بارسلونا مبلغ 440 میلیون یورو خرج کرد و انتظار داشت که خیلی سریع نتیجه بگیرد و قهرمان اروپا شود اما همه چیز طبق پیشبینی او در نیامد.
2.تفاوت مربیان
A. عوامل انگیزشی
اگر تمام مربیان مطرح دهه 70 و 90 و 2000 را در کنار هم تصور کنید،شاید یک ویژگی درمیان آنها مشترک باشد و آن استفاده از اصول روانشناسی و جملات انگیزشی است. مربیان در گذشته علاوه بر مسائل تاکتیکی از جملات روانشناسی جهت افزایش توان بازیکنانشان استفاده می کردند. نقش عوامل روحی و روانی در گذشته ها اگر نگوییم بیش تر مطمئنا کمتر از مسائل تاکتیکی نبود. اما در فوتبال امروز نقش عوامل تاکتیکی بیش تر از انگیزشی است. البته این به معنای بی اهمیت بودن عوامل انگیزشی نیست زیرا هنوز مربیانی هستند که از عوامل انگیزشی بسیار زیادی استفاده می کنند. مانند یورگن کلوپ و لوییز انریکه
B. عوامل تاکتیکی
در اینجا باید یک نکته به شما بگویم. هیچ تاکتیکی، هیچ سبک بازی ای، توسط مربیان امروز اختراع و ابداع نشده!
تاکتیک ها و سبک بازی فوتبال امروز در حقیقت توسعه یافته تاکتیک های گذشته هستند. مربیان امروزی صرفا مجری تاکتیک هایی هستند که توسط مربیان گذشته ابداع شده، البته برخی مربیان تاکتیک ها را توسعه داده اند.
نگاه مربیان کلاسیک به فوتبال با نگاه مربیان مدرن به فوتبال تفاوت های بسیار زیادی دارد. مربیان گذشته به قدرت بدنی اهمیت بیش تری می دادند و بازیکنان قدرتی نسبت به بازیکنان فانتزی جایگاه بهتری در تفکرات مربیان داشتند.جالب است بدانید یکی از شروط مهاجم نوک بودن در گذشته قدبلند بودن و توان سرزنی بالا بود.
هرکس قدرت بدنی بالا و دارای توان شوت زنی بالایی بود هافبک دفاعی می شد. نخستین بار هلندی ها این شیوه تفکر را تغییر دادند. امروزه اما اکثر مربیان بازیکنان فانتزی و بازی زمینی و چابکی را به بازیکنان جنگنده و قد بلند ترجیح می دهند. و به اصطلاح فوتبال مدرسه ای را به فوتبال خشن و درگیرانه و فیزیکی سالیان قبل ترجیح می دهند.
می توان این 2 ویژگی را در گواردیولا و ژوزه مورینیو جمع بندی کرد. گواردیولا سمبل مربیان مدرن و ژوزه مورینیو سمبل مربیان کلاسیک است. گواردیولا بیش تر به مسائل فنی و تاکتیکی توجه می کند، مورینیو به مسائل روانی بیش تر از تاکتیک توجه می کند، گواردیولا طرفدار فوتبال مدرسه ای و فانتزی است. و مورینیو هنوز همان روح کلاسیک خود را حفظ کرده و بازیکن قدرتی و بازی درگیرانه و فیزیکی را ترجیح می دهد.
C. برخورد با بازیکنان
مربیان کلاسیک در برخورد با بازیکنان از روحیه استبدادی برخوردار بودند. روحیه استبدادی بدین معنا که مربیان در جزئی ترین مسائل فنی و در جزئی ترین مسائل خارج از زمین بازیکنان دخالت می کردند. برخی مربیان حتی تعیین می کردند بازیکن خارج از زمین چه بپوشد! و یا حتی در مسابقات خارج از خانه در هتل با کدام بازیکن هم اتاق شود. آنها جزئی ترین مسائل فنی را به بازیکنان گوشزد می کردند. حتی بعضی از مربیان برای بازیکنان گزینه پاس تعیین می کردند! و به او می گفتند چه زمانی شوت بزند. برای همین است که بیش تر بازیکنان امروزی نمی توانند با مربیان قدیمی مانند مورینیو و یا فن خال کار کنند. مربیان کلاسیک نیز اکثرا اختیار نقل و انتقالات و امور استعدادیابی را بر عهده داشتند.
اما مربیان مدرن امروز در برخورد با بازیکنان و ستارگان روحیه تعامل محور دارند. در مسائل خارج از زمین بازیکن کمتر دخالت می کنند(منظور این نیست که دخالت نمی کنند بلکه نسبت به مربیان کلاسیک کمتر دخالت می کنند) و تمرکز اصلی آنها بر مسائل رختکن و مسائل داخل زمین است. در حوزه فنی نیز مربیان امروزی بیش تر تسهیل کننده هستند. بدین معنا که سعی می کنند دستورات تاکتیکی کلی به بازیکنان بدهند و امورات جزئی را به توانایی ها و تکنیک فردی بازیکنان واگذار کنند.
3.ورود مافیای رسانه ای
رسانه ها موجب تسهیل ارتباط بین تمام نقاط جهان شده اند و عملا موجب کاهش اهمیت مرزها شده اند. اما این رسانه های ورزشی که اغلب تحت مالکیت افراد خاصی موسوم به مافیا قرار دارند به صورت غیر مستقیم در امور باشگاه ها دخالت می کنند و از این راه درآمد هایی هم کسب می کنند. بگذارید با یک مثال بیش تر توضیح دهیم. روزنامه موندو وابسته به باشگاه بارسلونا عملکرد مسی را تحسین می کند، از سوی مقابل روزنامه آاس مادرید از عملکرد رونالدو تقدیر می کند. مردم هم که احتمالا بخشی طرفدار مسی و بخشی طرفدار رونالدو هستند آن روزنامه ها را تهیه (خرید کردن)و سپس مطالعه می کنند. روزنامه ها از راه فروش روزنامه خود به اسم مسی و رونالدو و تهییج کردن مردم و البته ایجاد اختلاف بین آنها درآمد بسیاری کسب می کنند. هم اکنون رسانه ها نیز از در حال زمینه چینی برای ایجاد دو قطبی امباپه و هالند هستند.
حال ممکن است بپرسید این مورد چه ارتباطی به فعالیت باشگاه ها دارد؟ ارتباطش اینجاست که هنگامی که یک رسانه از یک بازیکن تعریف و تمجید می کند در حقیقت به طور غیر مستقیم مدیران و مربی باشگاه را تحت فشار می گذارند. و اگر یک مربی بنا به هر دلایلی آن بازیکن مورد نظر را نیمکت نشین کند مورد تهاجم رسانه ها قرار می گیرد. و یا حتی اگر آن بازیکن عملکرد ضعیفی داشته باشد رسانه ها معمولا بر عملکرد ضعیفش سرپوش می گذارند.
4.محوری تر شدن اقتصاد در فوتبال
امروزه در فوتبال شاید پول تضمین کننده کامل موفقیت نباشد اما با قاطعیت می توان گفت که 50 درصد راه است. تبدیل شدن فوتبال به یک صنعت پول ساز شاید مزایای خودش را داشته باشد اما قطعا معایب خودش را دارد. ورود افراد و موسسات اقتصادی خاص به عرصه فوتبال موجب شده پول هایی وارد عرصه فوتبال شوند که منبع مشخصی ندارند. و همین پول ها موجب از بین رفتن رقابت در فوتبال شده و قدرت را در اختیار برخی تیم های خاص قرار داده. البته فقط موضوع این نیست. مسائل دیگر نیز وجود دارند. محوری شدن اقتصاد در فوتبال موجب افزایش نقش مدیران برنامه در فرایندهای فوتبال شده. و در این بین این افراد درآمد هایی را به دست می آورند. مواردی مانند حق کمیسیون، حق انتقال، حق معرفی و.... از نمونه بند هایی در قرارداد بازیکنان است که مدیران برنامه از طریق آن مبلغی را کسب می کنند.
حال ممکن است بپرسید این مشکلات در گذشته وجود داشتند؟ می گویم بله، اما به ندرت
در فوتبال گذشته اقتصاد مانند آنچه که امروزه هست نقش محوری نداشت، و در حقیقت بخشی از پروژه بود اما امروزه اولویت اول هر تیمی است. در گذشته اکثر تیم ها
بیش تر هزینه های خود را در آکادمی باشگاه های خودشان متمرکز می کردند و استعدادیابی اولویت اول باشگاه بود. اما امروزه تیم ها به دنبال جذب ستاره های تیم های دیگر هستند تا زود به نتیجه لازم برسند. همچنین در گذشته نقش مدیران برنامه کمرنگ تر از امروز بود.
افزون بر این ها افزایش بنگاه های شرط بندی در فوتبال که بدتر موجب آلوده شدن فوتبال شده است.
5.فوتبال پایه و استعدادیابی
شاید اغراق نباشد که بگوییم مدیران کلاسیک فوتبال اهمیت فوتبال پایه را بیش تر از مدیران جدید درک می کردند. مربیان نیز پیرو سیاست مدیران به فوتبال پایه اهمیت می دادند شاید بهترین مثال آن خوان لاپورتا و فرانک رایکارد ، رئیس و سرمربی سابق بارسلونا باشند.
در قسمت های مختلف این نوشته بارها درباره عجول بودن مدیران جدید در فوتبال صحبت کردیم. و تاکید کردیم که آنها به دنبال این هستند که زود نتیجه بگیرند و زود جام به دست بیاورند. همین مورد موجب کاهش اهمیت آکادمی ها در تیم های مطرح فوتبال شده. به جز آژاکس و بارسلونا بیش تر تیم های مطرح اروپایی کمتر به آکادمی ها و فوتبال پایه خود توجه می کنند و توجه بیش تر به تیم های پایه اغلب در تیم های متوسط دیده می شود. تیم های متوسط استعداد ها را کشف می کنند و آنها را پرورش می دهند و پس از درخشش آنها در رقابت ها توسط تیم های بزرگ و اغلب با مبالغ هنگفت به خدمت گرفته می شوند.
یوهان کرویف پیش تر درباره کاهش اهمیت فوتبال پایه در آینده گفته بود : به زودی حیات مدارس فوتبال به خطر خواهد افتاد چرا که مدیران و مربیان به دنبال این هستند که با خرید چند ستاره و جمع کردن ستارگان به سرعت موفق شوند.
حال سوال پایانی این است : نظر شما درباره فوتبال امروز و دیروز چیست؟ به نظر شما فوتبال رو به کدام سو خواهد رفت؟