مطلب ارسالی کاربران
این خداحافظی های لعنتی
جمعه 15 مرداد 1400 - 16:24
از بچگی عاشق فوتبال بودم کمتر شبی بود که جلوی صفحه سبز تلویزیون به خواب نرم از تابستون ها به خاطر تعطیل بودن بازی های فوتبال متنفر بودم و شب های جام جهانی برام هیجان انگیزترین شب های زندگیم بودن تحمل گریه هام بعد از هر باخت تیم ملی یا استقلال هم به عادت خانواده تبدیل شده بود
با این که با فوتبال بزرگ شدم و بهش خو گرفته بودم اما یچیزش رو هیچ وقت نمیفهمیدم شاید هم میفهمیم اما سردرگمی ناشی از نفهمیدن رو به حزنی که فهمیدن برام به وجود میآورد ترجیح میدادم و اون خداحافظی ها بود
خداحافظی ها همیشه تلخ ترین لحظه زندگیم بوده فوتبالیست های مورد علاقه من هم هیچ وقت خوش تکنیک ترین یا خوشتیپ ترین یا گلزن ترین فوتبالیست های دنیا نبودن من عاشق فوتبالیست های وفادار بودم اونایی که انگار هیچ وقت قرار نیست برن اونایی که انگار اومدن که بمونن همونا که به اندازه وسع تلاش میکنن لحظه تلخ خداحافظی رو برامون زنده نکنن
بازنده ها برای من همیشه جذاب تر از برنده ها بودن همیشه اون شرمندگی و تواضع باخت برام از غرور و سرکشی برد قشنگ تر بوده اینو گفتم که بگم من اونو به خاطر این که بهترین فوتبالیست تاریخ بود یا توی زمین فوتبال کارهایی میکرد که تو تاریخ فوتبال بی سابقه بود دوست نداشتم دوسش داشتم چون حس میکردم اون دقیقا از هموناییه که برای رفتن نیومدن خبرهای رفتنش از بارسلونا هیچ وقت برام نگران کننده نبودن چون از موندنش مطمئن بودم به همون اندازه که از گرد بودن زمین یا آبی بودن آسمون مطمئن بودم و تصور بازی کردنش با هر لباسی غیر لباس بارسلونا برام غیر ممکن بود اما انگار این خداحافظی های لعنتی قرار نیست دست از سر ما برداره امروز روز تلخی برای من و خیلی های دیگه بود دنیا یه بار دیگه بهم نشون داد که آدم ها برای موندن جایی نمیرن رفتن آدم ها بخشی از این زندگیه و هیچ وقت نباید انتظار موندن برای همیشه از کسی داشت
باید از همون لحظه ای که هستن لذت ببری و ترس از رفتن رو همیشه یه جایی ته قلبت داشته باشی این ترس قراره همیشه همراهم باشه
راستی مگه ترس هم بخشی از زندگی نیست؟