Ramin- M.E🔴قهرمانِ خوان پنجم
به بنیان گذاران ادبیات فوتبالی تبریک میگوییم که به لطفِ شگفتیسازی هایی که انگار، عادت شده برای جوانمردانِ قرمزِ وطن، پس از واژهی "پوکر" امروز با "گلات" نیز آشنا شدند. به رسم فاتحان رادمرد تاریخ، با فروتنی سجدهای بهجا میآوریم به شکرانهی نعمتی که هر سال پس از نبردهای بسیار، غنیمتی میشود برایمان افتخارساز و غرور آفرین حلاوتِ فتح این بار دو چندان است، اژدهای هفت سر گرفتاریها، از بدعهدی مدیران خودی گرفته، تا عداوت ناجوانمردانه آن دیگری ها که با نارنجک هایشان ضیافت نقش جهان را میزبانی کردند، رامِ وفا و تعهد فرزندان سرخ شد، رامِ صبرِ یحیی و حمایت کریم خان باقری، که تیزیِ شمشیر بود بر گلوی دشمنان بی مروت. قرمزِ این روزها که خون میدواند در رگ خستهی ملت ناامید، حتی کامروا تر از تیم افسانهای دهههای ۶۰ و ۷۰، به حق شایستهی عنوان "نسل طلایی" پرسپولیس است شیرمردان سرخ دلی که در رقابتی نابرابر، زمانی پشتِ خط آغاز ماراتن لیگ ایستادند، که وزنههایی به سنگینی تمام مشکلات باشگاه به پایشان بسته بود، برانکو بهترین مربی خارجی از پرسپولیس رفته بود، کالدرون فصل به پایان نرسیده به خاطر داستان تکراریِ مشکلات مالی، رفیق نیمه راه شده بود، مدیرعامل باشگاه، دشمن تر از هر بیگانهای ستارههای پرسپولیس را تک به تک فراری میداد و یحیی، در جایگاهی بود که از هرسو بر دیکتههای نانوشتهاش مهر غلط میزدند یحیی و پسرانش تنها بودند، هواداران آزرده از نبود ستاره ها ، در هر بازی چشم های نگرانشان را گره می زدند به صفحهی تلویزیون و ۹۰ دقیقه با آدرنالین دمساز میشدند. اسطورهی وطن در آسیا، بالاترین سطح فوتبال را به نمایش گذاشت و ثابت کرد که به حق، بهترین تیم ایران است تلخیِ نایب قهرمانی اما، دامنگیرمان شده بود، با شروع مجدد لیگ، انگار هوادار هم دیگر جانی برای روحیه دادن نداشت، نتیجه نگرفتن در چند بازی، ته ماندهی ذوق و امیدمان را هم به کما برده بود. معجزه اما تدبیر و صبرِ یحیی بود و جوانمردی پسران پرسپولیس، همان معجزه بود که دم مسیحایی شد در تن بی جان امیدمان، زندهمان کرد و آوردمان تا امروز، اینجا که تاریخ سر تعظیم فرود آورده بر دلیری بلند همتان قهرمان وطن به هر روی، مسیر ناهموار بود و نبرد نابرابر، عدالت اما انگار وظیفهاش را خوب انجام داد، پنجمین جام لیگ مبارکِ آنان که در تندباد حوادث خم به ابرو نیاوردند، آنان که ایثارگرانه جنگیدند و به شکست تن ندادند چرا که انگار روحِ قهرمانی سالهاست در کالبدشان دمیده شده است *فرزاد نیکقدم