🏴𝒜𝑀 𝐼𝑅🏴گزاره ۱ :سمیه هم با ان چهره پریشان و مضطرب گفت نیازی به قصاص نیست, اگر پدر من رضایت بدهد و بگذارد من و شاهرخ تا ابد با یکدیگر باشیم ما دیگر هرگز این کارها را تکرار نخواهیم کرد,
سپس با همان چهره مضطرب خود رو به پدر گفت رضایت میدهی تا من و شاهرخ ازاد شویم و با یکدیگر ازدواج کنیم؟ پدر که پررویی و حقارت دخترش را دید با تاسف سرش را به پایین انداخت.
گزاره ۲ :پس از ازادی از زندان گویی که حال و هوای زندان عشق را از سر این دو پرانده باشد هرکدام به سوی زندگی خود رفتند شاهرخ پس ازادی به خارج از ایران مهاجرت کرد و سمیه پس از ازادی با یک نفر دیگر ازدواج کرد.
گزاره ۳:سپیده و محمدرضا برای یک عشق بی سرانجام قربانی شدند.
.....
اگر کسی حرف از مضخرفاتی همچون کارما یا عدالت و ... زد همینا رو بکوبونید تو سرش کافی هست.