در تاریخ ایران باستان، یک اسم در میان جنگها فراوان جلوهگری میکند؛ کاتافراکتها! اما حقیقت چیزی فراتر از یک اسم است. کاتافراکتها جنگجویان ایرانی میهن پرستی بودند که حتی از آنها به عنوان اولین شوالیههای تاریخ یاد میشود. آنها جنگ را زندگی می کردند، در تاریخ برنگ برنده ایران بودهاند و مایه حبس شدن نفسهای دشمنان. از دار دنیا تنها یک میراث را از همتایان خود داشتند؛ اسب! اگر اسبهایشان را در جنگ از دست میدادند، مرگ برایشان تقدیر حتمی بود و میدیدند لبخند ژکوند فرشته مرگ را. کسانی که در تاریخ حتی به عنوان الگوی دلاوری برای مردمان محسوب می شدند، بدون اسب چیزی جز یک جنگجوی عادی نبودند. خیلی عادی مثل بازیکنان پرسپولیس که شجاعت و طمع برد همیشگیشان اسیر ترس شد. روحیه برد که برانکو برای آن موها سپید کرد، برای سرخها همان حکمی را دارد که اسب ها برای کاتافراکتها داشت. این را می نویسیم برای یحیی و سرمربیهای آینده سرخ؛ هیچ وقت ترس را با هر اسمی در کنار این شاهین نیاورید؛ نای قفس ندارد، از پا می افتد.
1- ترس، باهوشترین دشمن بشریت است. با هزاران اسم خودش را شیک و پیک میکند که در خانه را برایش باز کنید. احتیاط برای تعظیم نکردن مقابل رقیب سنتی، آیندهنگری برای حفظ روحیه بازی های باقی مانده؛ فرقی نمیکند همه همان ترسی هستند که شجاعت را با معنی حماقت نکوهش میکنند.
نیمه اول بازی یک پارادوکس بزرگ داشت. تضادی عمیق بین شعار کنار زمین " نه به اعتیاد" و سبک بازی که زوال دقیقه به دقیقه آن می توانست تمام اثرات بنرها و بیلبوردها برای مبارزه با اعتیاد را ضایع کند. عرف قضیه آن است که نگارنده تحلیل دربی نکات بازی را روی برگه ای بنویسد و ثبت کند. اما راستش را بخواهید حداقل برای من چیز جز یک صفحه سفید و آن هم مچاله شده چیزی عاید نشد.
2- تاکتیک فرهاد مجیدی مثل همیشه رک و رو راست است. او استفاده از شاهراه تکنیک و سرعت مهدی قائدی با چاشنی ارسلان مطهری را همیشه فریاد زده و این بار چه چیزی بهتر از تقابل با سرخهای بدون سید جلال؟ کسی که حالا نه به عنوان فقط یک کاپیتان، بلکه به عنوان نماد و رهبر سرخهاست که روحیات یارانش در کف دست او مثل موم است. برای همین هم مجیدی اصولش بر پایه بالا بازی کردن پرسپولیس و استفاده از توپ های برگشتی با تکیه ویژه به نادری و قائدی بود. اما احتیاط یحیی و صدالبته عملکرد خوب فرشاد فرجی اولین ایده هایش را دست و پا شکسته کرد. گرچه روز بد ترابی و عالیشاه حسابی مجیدی را امیدوار کرده بود.
3-بارها گفتهایم و بارها شنیدهاید که بزرگترین ضربه به پرسپولیس، ایجاد فضا بین خطوط آن هاست که از قضا بعد از گرمای اهواز و جدال با آلومینیوم، حالا خسته هم هستند. در همین راستا بود که سرمربی آبی ها بلندترین طنابش را هم برای مدافعان پرسپولیس انداخت که با پیش آمدنشان راه برای خودنمایی مهاجمانش در توپهای برگشتی باز کند. اما عملکرد خوب هافبکهای پرسپولیس در فاز تدافعی با دوندگیهای خوبشان، چنین مجالی را به استقلالیها نداد. آن طرف زمین هم یحیی چندان میلی به بازی رو به بالا نداشت. چنین رویهای برای استقلال که دو مهاجم تکنیکی و سرعتی دارد منطقی به نظر می رسد، اما برای سرخهایی که صرفاً با مغانلو در حمله حرکت می کردند معنی جز احتیاط یا حتی ترس ندارد. ترس از آن جهت که گل محمدی به خوبی واقف بود شکست در این مسابقه می تواند مسیر جنگ برای قهرمانی لیگ را هم تحت تاثیر بگذارد.
4- هافبک های پرسپولیس گرچه در فاز تدافعی و بازی تخریبی حرف های زیادی برای گفتن داشتند، اما همانقدر در پخش کردن توپ و باز کردن بازی به کنارین عاجز به نظر می رسیدند. گرچه در کناره ها هم چندان رهاوردی انتظارشان را نمی کشید؛ چرا که نه نعمتی میل پیشروی داشت و نه امیری رغبتی برای حرکات ترکیبی با ترابی. دست آخر می ماند و شهریار مغانلو تنها که حتی کوچک ترین توجهی به بزرگترین خصیصه اش یعنی ضربات سر نشد.
5- نیمه دوم اما به موازات جلو کشیدن استقلال، شاگردان یحیی هم میل هجومی بیشتری به خود گرفتند. اما به مثابه طفلی که تازه زبان باز کرده و جز چند کلمه دست و پا شکسته چیزی نمی تواند بگوید، سرخها که تازه طمع دروازه حریف به سرشان زده بود نتوانستند آنچنان برتری هجومی خود را فریاد بزنند. کارهای ترکیبی، مثلث های همیشه زهردار سرخها که این ور و آن ور زمین را یکی می کرد مثل ولتاژ برق در کشور کمیاب به نظر می رسید. بازیکنان پرسپولیس فاصله گذاری اجتماعی را کاملاً رعایت می کردند و بدور از هم و صرفاً با اتکا به توانایی های فردی به پیش می رفتند. شاید چنین دوری در داخل زمین ریشه در همان احتیاط ( بخوانید ترس!) از خلا ناشی از پیشروی هایی باشد که امثال قائدی دست رد به آن نمی زنند.
6- با آمدن بابک مرادی به جای نادری خسته و واقعاً تلاشگر، استقلال سمت راست سرخها را با جان بیشتری هدف گرفت و چه بسا هوشمندی فرشاد فرجی که به حق رسالت جانشینی سید جلال را به خوبی انجام داد، نمی بود پرسپولیس در 90 دقیقه مجازات میشد. با این حال حرکات دست و پا شکسته و اندک توپهایی که فرصت خواندنشان محل مناقشه است چندان تفاوتی را با نیمه اول رقم نزد.
7- اما وقت اضافه؛ گرچه هم تیرک دیدیم، هم تک به تک، اما از شما چه پنهان این ها نه ریشه در تاکتیک داشتند و نه حتی توانایی فردی. شاید تنها دلیل آن ها را بتوان خستگی و عدم تمرکز دو تیم دانست. پرسپولیس می توانست حتی کار استقلال را در همان وقت اضافه اول تمام کند، اما راستش را بخواهید نمی شود چندان به مهاجمی دل بست که در فضای مجازی بیشتر گل می زند و غرق در وصفهای فن پیجهاست. از همه مهلکتر، تصمیم یحیی برای دادن پنالتی پنجم به مهدی عبدی بود که حتی خودش هم می داند در روزی که در یک متری توپ را نمی زند، مرد این حرف ها نیست.
8-اگر پرسپولیس توانست در اندک دقایقی نشانی از آن سرخ بی رحم گذشته نشان دهد تنها بعد از بازگشت امیری به پست اصلی خود و آمدن سعید آقایی به جناح چپ بود. عجیب آن که یحیی چنین تعویض مهمی را وقتی که بازیکنان تا دندان مسلحش خلع سلاح شده بودند، انجام داد. تیمی که در صحرای داغ لنگ یک قطره آب بود بعد این همه تاخیر و مرگ، غسل میت او با یک دریا آب چه سودی دارد؟
یحیی مربی باهوشی است و بهترین جانشین برانکو برای حفظ بنای سرخ. پرسپولیس هم همچنان تاکتیکیترین تیم ایران و اصلی ترین مهره کشورمان در شطرنج آسیاست. برای تیمی که با 13 نفر به فینال آسیا رفت، برای تیمی که چهار بار جام لیگ را برق انداخت، ترس واژه بیگانهای است. اما همچنان سرخها بر بام فوتبال ایران به دنبال پنجمین فتح خود هستند. آن ها خودشان خوب می دانند ترس در وجود آن ها ژن بیگانه است و تودهای سرطانی. یحیی هم اشتباه دارد اما خودتان خوب می دانید دکتر خوبیست. سرخها تا دلتان بخواهد ضربه خوردهاند و شکست خوردهاند. اما همان حین که از درد به خود می پیچند، پایکوبی دشمن را می بینند، نه برای افسوس خوردن و شاید حسادت؛ برای انگیزه بلند شدن. خیلی زود. خیلی نزدیک.