به گزارش طرفداری، محسن خلیلی میهمان برنامه تیم منتخب و برترین های قرن رسانه طرفداری بود. در حاشیه این برنامه، سامان خدایی به خاطر بازی با محسن خلیلی پرداخت.
در این برنامه از سری برنامه های خاطره بازی، سامان خدایی با نشان دادن عکس هایی خاص به خلیلی، واکنش او را برانگیخت و این پیشکسوت فوتبال با توضیحات جالب و دقیق خود در مورد عکس ها، فضایی جالب را در برنامه ایجاد کرد.
بخشی از گفتگو نیز به قهرمانی پرسپولیس با گل سپهر حیدری مربوط بود و محسن خلیلی به شوخی اذعان داشت اگر آن شوت دیدنی او به جای برخورد به تیر تبدیل به گل می شد، دیگر گل سپهر حیدری زیاد به چشم نمی آمد. در بخش دیگر گفتگو نیز خلیلی به تمجید از افشین قطبی، برانکو و گابریل کالدرون پرداخت.
این برنامه را حتما ببینید و بخوانید:
سلامی دوباره به مخاطبان رسانه طرفداری. با برنامه تیم منتخب و برترین های قرن همراه محسن خلیلی بودیم. در این قسمت، در حاشیه ضبط برنامه، خاطره بازی را داریم.
سلام به مخاطبان رسانه طرفداری و شما و همچنین خسته نباشید به شما. چه چیزی قایم کرده اید آنجا؟
یک سری عکس است که من به شما نشان می دهم.
عکسهای خاطره انگیز؟
بله. اولین عکس، سایپا-استقلال قبل از حضورتان در پرسپولیس. رفت و برگشت گل زدید.
این بازی برگشت است. 2-1 بردیم استقلال را و آن موقع در کورس قهرمانی هم بودیم، آن بازی را بردیم و رفتیم صدر جدول. این بازی دو گل زدم و این عکس هم وحید را دریبل کردم و هر سری هم به او می گویم، هر سری هم می گوید پدر مارا در آوردی و هی این گل ها را یاد ما می آوری. گلر را دریبل کردم و خوشحالی را از وقتی که تمام نشده بود شروع کردم و رفتم سمت طرفداران استقلال، ولی بدون غرض بود. زمانی که گل می زنید تفکری نداری چه می خواهد شود.
بازوبند هم رنگ آبی داشت.
اوه بازوبند هم رنگش آبی بود، به این توجه نکرده بودم. آن بازی علی آقا بازوبند را دستش نبست، علی دایی در زمین بود اما انقدر منش ایشان پهلوانی است می گفت شما جوانها ببندید به خاطر اینکه من در آن سال، 8 سال سابقه داشتم و گفت محسن تو ببند، مشکلی ندارد. من گفتم زشت است فردا ببینند چه می گویند گفت من به همه می گویم خودم بازوبند را به تو داده ام.
اگر ممکن است این عکس را امضا کنید. این عکس هم قهرمانی با همان تیم.
بله این هفته آخر در کرج است که قهرمان شدیم. بازی را بردیم، البته من مصدوم شدم و همسترینگم آسیب دید. با همه این بچه ها در ارتباطم. امید شریفی نسب که چند روز پیش با هم صحبت کردیم.، حمیدرضا رجبی که در فولاد مربی است و کار می کند، مجید ایوبی هم همینطور، رحمان احمدی و علی دایی هم که همین چند وقت پیش با او تلفنی صحبت کردم. یادش بخیر روز آخر خیلی لذتبخش بود.
کار فوق العاده ای بود.
بله سال فوق العاده ای هم بود، جزو سالهایی بود که یک تیم همه تیمها را شکست می داد و تیمی نبود که شکست نداده باشیم.
باز هم قهرمانی این بار با پرسپولیس.
بله این قهرمانی سال بعدش با پرسپولیس است. دو بار پشت هم قهرمان شدم، اینجا با پرسپولیس و سال قبلش با سایپا، خیلی خاطره انگیز بود این روز، دراماتیک بود و لحظه آخر توانستیم قهرمان شویم و یک شادی خیلی بزرگ با صدهزارنفر تماشاچی که تا آخرین لحظه ما را تشویق کردند داشتیم، جای تقدیر دارد. آقا کریم باقری که پاس گل را به من داد و علیرضا نیکبخت که این بازی گفت من پرسپولیسی هستم و بعدش گفت استقلالی هستم. علی است دیگر، یک علی نیکبخت بیشتر نداریم.
از آقا کریم گفتید، این عکس هم خیلی خاطره انگیز است.
هر دقیقه آقا کریم تکان می خورد می پرید روی سر من. می گفتم فکر ما را بکن چکار می کنی، فکر من نیستی فکر خودت باش با این سن و سال. تکان می خوردیم و گل می زدیم می دیدیم یکی عین فرفره از بالا سر ما پریده. این بازی با صبا است و من دو گل زدم، عین دو گل هم از روی ما پرید آقا کریم و بازی فوق العاده ای بود. بازی بی نظیری بود جلوی 80-90 هزار تماشاچی. اینجا کمرمان داشت می شکست، بی هوا پریدی آقا کریم حداقل یک ندا بده دارم می آیم، اینجوری مهره چهار و پنج ما، چه بگویم آخر.
از پاس آقا کریم گفتید.
این همان پاس کریم است، در صبا به من پاس نداد، در آن بازی یک پاس را پژمان نوری داد و یک پاس را حسین کعبی سانتر کرد. این گل اول است دقیقه 16-17، سپاهان در آزادی، دو فوروارده بازی می کردیم و فوروارد مکمل کریم باقری بود. من هدف بودم و کریم باقری متمایل به هافبک بود.
خیلی گل فوق العاده ای بود.
پاسش را هم پژمان داد به کریم و آقا کریم با سر پاس داد و من زدم. این گل جزو گلهای بی نظیر زندگی ام بوده است.
بی تعارف، دوست داشتید پرسپولیس با همین گل قهرمان می شد؟ یا آن گل دقیقه آخر که سپهر حیدری زد.
نه، به سپهر هم گفتم آن توپ زیرطاق من اگر گل شده بود اصلا سپهر گلش به چشم نمی آمد.
لقب سپهر سرطلایی هم به او داده نمی شد.
بله ولی اینکه چه کسی گل بزند و تیم قهرمان شود برای من مهم نیست، مهم این است که پرسپولیس قهرمان شد و دل مردم شاد شد. خیلی عکس دارید؟
نه آخرش است. این عکس خاطرتان است؟
بله مگر میشود خاطرم نباشد، این شادی گل مخصوص دربی من بود که بازی برگشت، جالبیش این بود که من آن دروازه گل زدم سمت استقلال و هوادارانش و بدو بدو آمدم این سمت، طرف جایگاه سی و شش هواداران پرسپولیس خودمون که ممنون هستم از آنها، این همه حمایت کردند از من انجام دادم. واقعا اگر هواداران در استادیوم نباشند فوتبال لذت ندارد همانطور که می بینیم.
و این چطور؟ این هم همان شادی است و می دانید مربوط به کدام بازی است؟
فکر میکنم بازی با راه آهن باشد.
بعد از مصدومیت.
بله از من خواستند هواداران اولین شادی بعدی از مصدومیت احترام نظامی باشد و در تمرین که می آمدند از من خواستند و در ذهنم مانده بود بعد از گل و این احترام را بگذارم. این هم همان جایگاه سی و شش هست و بعد از مصدومیت اولین گلم بود.
یک خاطره دیگر هم می دانید کدام را می گویم؟
نه.
بازی با سایپا.
آهان بازی با سایپا را می گویید. فکر می کنم رکورد بیشترین گل در لیگ برتر در یک بازی بود. 5 گل در یک بازی به راه آهن زدم در کمتر از 70 دقیقه. در زمین کرج هم بود فکر می کنم و فیروز کریمی هم سرمربی راه آهن بود.
دکتر ذوالفقارنسب فکر می کنم از خیلی قبل گفته بود شما فیکس بازی می کنید.
نه من آن موقع بیشتر فیکس بازی می کردم ولی آن موقع علیرضا عباس فر را فوروارد داشتیم، من را می گذاشت هافبک چپ و اصرار داشت چپ بازی کنم چون چپ پا نداشتیم، حمیدرضا رجبی مصدوم شده بود ولی فوروارد بازی کردم و آن بازی نشان دادم که فوروارد هستم و بگذارند فوروارد بازی کنم. انقدر هم گل زدم که دیگر چون و چرا نباشد.
از سایپا حرف زدیم و این عکس.
من از پرسپولیس که رفتم، با حس پرسپولیس خوابیدم و با ذکر یادش بیدار شدم. وقتی رفتم مس کرمان و آمدم در استادیوم آزادی جلوی پرسپولیس بازی کنم حال و هوای عجیبی بود و باورم نمی شد بتوانم گل بزنم ولی وقتی گل زدم رفتم سمت جایگاه تماشاچی های پرسپولیس، عین آن روزهایی که می رفتم و شادی گل می کردم و وقتی که گام سوم را برداشتم نگاه کردم دیدم این خبرها نیست و بغض عجیبی مرا گرفت چون جزو معدود دفعاتی بود که در فوتبال گریه کردم. یک بار اینجا گریه کردم و یک بار هم قبلش وقتی رباط صلیبی پاره کردم.
اینها سه عکس با هم هستند. در کنار سه مربی که می توان گفت با پرسپولیس قهرمان شدند.
چه عکس هایی واقعا چه عکس هایی. افشین امپراطور، افشین قطبی که هنوز با او در ارتباطم. خیلی به من چیزهای خوبی از فوتبال نوین و بین المللی یاد داد، در سیستم جدید 4-2-3-1 که آورد خیلی چیز به من یاد داد و خیلی مرا آن سال کمک کرد و هنوز هم در ارتباطیم و همیشه هر بازی که پرسپولیس هر نتیجه ای می گرفت زمانی که سرپرست بودم، اولین نفری که پیغام تبریک می داد افشین قطبی بود و پیگیر کارها بود و از او ممنونم. خیلی خوشحالم که در فوتبال موفق است و خاطرات خیلی خوبی داشتیم. این بازی با برق شیراز است.
همان موقع که می گفتند افشین قطبی قرار است به تیم ملی برود.
بله، آنجا من گل زدم و این عکس را با هم گرفتیم. این عکسها همه تخیلات و ذهنیات رضا ریاضتی بود، عکاس تیممان که هی می گفت این ژست ها را بگیرید. الان بگوید نمی گیریم و می گویم چه فکری می کردی، آن موقع هم بزرگ ما بود و حرفش را گوش می دادیم. الان هم در تیم پایه ما مشغول هستند و سرپرست با تجربه تیم امیدمان هستند.
آن موقع گفته بودند قرار است افشین قطبی سرمربی تیم ملی شود.
بله.
چه حس و حالی بود در رختکن آن زمان و بعد افشین قطبی که سرمربی تیم ملی نشد.
ما می دانستیم نمی شود چون این موقعیت را از دست نمی داد. دوست داشت برود اما دوست داشت هم بماند و من می دانستم اولویت اولش پرسپولیس است چون کم پیش می آید چنین تیمی یک پارچه باشد. عکس دوم برانکو ایوانکوویچ. لحظات خیلی خوب و تجربه خیلی خوبی کنار او دارم، خیلی به من کمک کرد و شاید کنار این تیم بزرگ تجربه خیلی خوبی برای من بود و برای اولین بار بود که یک تیم را من می بردم تنهایی به مسابقات آسیایی و من تا آن زمان این تجربه را نداشته بودم به عنوان سرپرست ولی خیلی کمک کرد هم خودش هم کادرش و همیشه در جلسات همفکری داشتیم وکمک می کرد و ارتباط خیلی خوبی با هم داشتیم و ناراحتم از این بابت که برانکو الان در فوتبال ما نیست. متاسفانه هفته های آخر برانکو همیشه می گفت، فوتبال ما دارد آماتور می شود و از لحاظ مالی به مشکل می خورد در سالهای آینده و همین عامل هم باعث شد از تیم جدا شود و برود و آن خاطرات را نگه دارد و امیدوارم یک روزی برگردد به فوتبال ما و من بتوانم بار دیگر کنارش کار کنم. عکس سوم هم که کالدرون، مربی ای که با تفکرات دیگری وارد کشور ما شد هیچ آشنایی ای نداشت، روزهای سختی را کنار هم داشتیم خیلی سخت بود کار کردن به نسبت با برانکو که کار راحت تر بود. برانکو می شناخت فوتبال ما را ولی کالدرون با توقع خیلی بالایی آمده بود به فوتبال ما ولی مربی ای بسیار سخت کوش و با دانش بود و توانست تیمی که انگیزه کمتری نسبت به سالهای گذشته داشت را با انگیزه کند و به میدان بفرستد و نتایج خیلی خوبی هم با تیم گرفت و جدایی کالدرون هم جدایی خوبی نبود. وعده وعیدهایی که مدیرعامل وقت داد و با من هم در ارتباط بود کالدرون، می گفت محسن قرار است امروز بریزند، فردا بریزند و نشد و دلش شکست و همانجور که با دل شکسته برانکو از ایران رفت به خاطر نبود امکانات و مسائل مالی، کالدرون هم به همین دلیل رفته ولی هنوز با او در ارتباطم، هم خود برانکو دوست دارد برگردد هم خود کالدرون، انشالله این دو عزیز را بتوانیم در لیگ مان ببینیم و از دانش و تجربه شان به نحو احسنت استفاده کنیم.
اسم شان مطرح شده برای تیم ملی ولی این صحبت ها تایید نشد.
نه همه در حد حرف و شایعه بود.
به شما چیزی در این مورد نگفته اند؟
نه.
این عکس.
رختکن آزادی. این بعد از قهرمانی است، چه عکسی است چه روزی بود و آمدیم به رختکن و دیگر تکرار نشد این روز. محمود خان خوردبین، حمید خان استیلی که زحمت های زیادی کشیدند و حبیب خان کاشانی که یکی از بهترین مدیرعامل هایی بودند که من با آنها کار کردم. این روزها همه این عکسها خاطره هستند و من سریع کنار کاپ نشستم تا بهترین جای عکس برایم باشد.
با یک قهرمانی دیگر تمام می کنم.
قهرمانی سایپا. بالاسر من است و گلهای حساسی که برای سایپا زدم و من همیشه باید نزدیک جام باشم مقداری خودخواه بودم در عکس ها و همیشه زاویه عکس را در نظر می گرفتم. ممنونم از شما، خاطرات را برای من تکرار کردید، عکسهای خیلی قشنگی را انتخاب کردید، عکسهایی که شاید چند ثانیه توانستم در موردش صحبت کنم ولی با آن ساعتها می توانم در مورد خاطراتش صحبت کنم. از شما و رسانه طرفداری که واقعا ارزش قائل می شوید برای این لحظات تشکر می کنم.
ممنون از شما که همراه ما بودید و فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.