قسمت اول :
https://www.tarafdari.com/node/1895823
قسمت دوم :
https://www.tarafdari.com/node/1895833
قسمت سوم :
https://www.tarafdari.com/node/1896135
قسمت چهارم :
https://www.tarafdari.com/node/1899150
..................................................................
تنش میان لیو بی و سان کوان :
پس از نبرد بزرگ صخرهٔ سرخ، ووی شرقی و لیو بی به قصد کنترل جینگ ژو به رقابت برخاستند. ژو یو نیروهای خود را برای یورش به جینگ ژو برد و پیروز شد؛ اما سرانجام این لیوبی بود که جینگ ژو را به تصرف درآورد چرا که ژوگه لیانگ به او پیشنهاد کرد هنگامی که نیروهای ژو یو و سائو سائو در حال نبرد هستند، اقدام به فتح جینگ ژو کند. ژو یو به شدت رنجیده خاطر شد و موضوع را به سان کوان گزارش کرد. سان کوان هم لو سو را راهی جینگ ژو کرد تا با لیو بی بر سر جینگ ژو مذاکره کند. اما هر بار لیو بی از تحویل دادن جینگ ژو به ووی شرقی خودداری کرد. سان کوان همراهی نداشت جز اینکه از نقشههایی که ژو یو به او پیشنهاد میداد استفاده کند. یکی از این راهها، استفاده از حربهٔ زیبایی بود؛ سان کوان تحت عنوان نامزد کردن خواهر جوانتر خود، بانو سان، لیو بی را به جیانگ دونگ کشاند (جایی که قصد داشت لیو بی را به عنوان گروگان در ازای جینگ ژو نگه دارد)، با این وجود ژوگه لیانگ، ژو یو را مقهور زیرکی خود نمود و لیو بی با همسر تازهٔ خود به جینگ ژو بازگشت. ژو یو بارها برای گرفتن جینگ ژو تلاش کرد اما هر بار شکست خورد. پس از اینکه دو بار توسط ژوگه لیانگ به خشم آمد، خون سرفه کرد و بار سوم خون بیشتری بالا آورد تا در نهایت درگذشت.
پس از مرگ ژو یو، رابطهٔ لیو بی و سان کوان وخیم تر شد اما به آستانهٔ اعلام جنگ نرسید. تحت راهنمایی ژوگه لیانگ، لیو بی به سی چوان ( سرزمین رودها) جایی که اشراف زادهٔ نالایق لیو ژانگ حکومت میکرد حمله و آنجا را تصرف نمود. او همچنین هان ژونگ را که در کنترل سائو سائو بود، اشغال کرد. لیو بیخود را شاه هان ژونگ خواند در حالیکه سائو سائو نیز خویشتن را از صدراعظمی به مفام فرمانروای وی ارتقا داد؛ سان کوان هم به عنوان دوک وو شناخته شد. در این زمان، لیو بی بر سرزمین وسیعی از جینگ ژو تا سی چوان در غرب فرمانروایی میکرد. این امر بعدها به شالودهٔ قدرتمندی برای پی ریزی امپراتوری شو تبدیل شد. همزمان سائو سائو و سان کوان مشغول جنگ با یکدیگر بودند؛ با پیروزی و شکستهایی که برای هر دو طرف در نبرد روزوکو و نبرد هفی به همراه داشت.
پس ار این حوادث وضعیت سه قدرت اصلی به حالت نه برد نه باخت رسید تا هنگامیکه سائو سائو در اثر یک تومور مغزی در گذشت. سال بعد از ان پسر سائو سائو، سائو پی، امپراتور زیان را وادار به کنارهگیری نمود و بدین ترتیب سلسلهٔ هان که بمدت چندین قرن تداوم داشت به پایان خود رسید. سائو پی خود را امپراتور خوانده، سلسلهٔ تازه را سائو وی نامگذاری کرد. در پاسخ، لیو بی هم خود را امپراتور شو هان خواند تا خاطر نشان سازد که وارث خون خاندان شاهی هان است اما استقرار امپراتوری در سرزمین شو است.
مرگ گوان یو :
مجسمهٔ او را در هر ادارهٔ پلیسی در هنک کنگ میتوان دید. گوان یو همیشه با چهرهٔ سرخ و کشیده، ریش سیاه بلند و یک گوان دائو در دست به تصویر کشیده میشود. سان کوان که از امتناعهای مکرر لیو بی در تحویل جینگ ژو خسته شده بود، طرحهایی را برای بازپسگیری آن پی ریخت. با سائو سائو صلح کرد و عنوان شاهزادهٔ وو را دریافت نمود. لیو بی برادر قسم خوردهٔ خود، گوان یو را در راس جینگ ژو گماشت و گوان هم با توجه به اینکه از طرف ژوگه لیانگ دستور داشت که تحت هیچ شرایطی جینگ ژو را ترک نکند نیروهای جینگ ژو را به جنگ سائو سائو برد. سان کوان هم از موقعیت بهره برد و لو منگ را به گرفتن جینگ ژو فرستاد. لو منگ سربازان خود را به هیئت بازرگانان درآورده، با زیرکی موفق شد که وارد[شهر] شود. در هنگامیکه گوان یو در حال حمله به ژنرال نیروهای سائو وی، سائو رن، بود سربازان لو منگ از پشت به او حمله برده به راحتی سپاه او را دور زدند. سردار سپاه گوان یو، لیائو هوا، داوطلب شد که با اسب خود از نیروهای در حال پیشروی وو گذشته، خود را به قلعهٔ لیو فنگ برساند و از او تقاضای نیروهای کمکی نماید. لیو فنگ که خود را به واسطهٔ نابود شدن نیروهایش در خطر میدید، از این کار امتناع ورزید و به سان کوان پیوست این امر به شکست گوان یو انجامید. در عقبنشینی نومیدانه، سپاه گوان یو متلاشی شد و خودش نیز به اسارت درآمد. لو منگ با وجود اینکه از طرف سان کوان دستور داشت که گوان یو را به قتل نرساند و این کار را به سربازان ساو رن واگذار کند از دستور سرپیچی نمود و به این دلیل که او را مسئول مرگ ژو یو میدانست خود شخصا سر گوان یو را از تن جدا کرد و این کا باعث خشم سان کوان و اعدام لو منگ با سمی کشنده را در پی داشت . لیو بی عمیقاً از مرگ گوان یو و از دست دادن جینگ ژو اندوهگین شد. او مترصد انتقام خون گوان یو بود که باخبر شد برادر قسم خوردهٔ دیگرش، ژانگ فی هم در خواب توسط افراد خود به قتل رسیده و آنها سپس به ووی شرقی گریختهاند. لیو بی مصمم برای خونخواهی دو برادر، با نادیده گرفتن اندرزهای ژوگه لیانگ، ژائو یون و دیگران، سپاهی رعبانگیز مرکب از ۷۵۰۰۰۰ نفر را به جنگ ووی شرقی برد.
نبرد ییلینگ :
سان کوان، باز پس دادن استان جینگ و خواهر خود (همسر سابق لیو بی، بانو سان) را پیشنهاد کرد. مشاوران لیو بی از جمله ژوگه لیانگ، از وی خواستند که این شرایط را قبول کند اما لیو بی به جنگ اصرار ورزید. پس از چندین پیروزی اولیه، چند اشتباه استراتژیک که ناشی ار اقدامات عجولانهٔ لیو بی بودند، منجر به شکست فاجعه بار سپاه هان در نبرد ییلینگ شد. با این وجود، لو زون فرماندهٔ قوای وو از تعقیب سربازان شکست خوردهٔ لیو بیخودداری کرد. سرداران مشهوری از هر دو سپاه به خاک افتاده بودند. دوراندیشی لو زون در دنبال نکردن لیو بی زمانی فایدهٔ خود را نشان داد که سائو پی که گمان میکرد نیروهای وو خارج از مرز هستند، به وو یورش برد. این تهاجم با پایداری جانانهٔ وو و همچنین شیوع طاعون در هم شکسته شد.
همزمان در بایدی چنگ، لیو بی که از سه سال عدم توجه به سلامت خود رنج میبرد، درگذشت و فرزند خود، لیو شان را تحت مراقبت ژوگه لیانگ گذاشت. در آخرین گفتگوی آنها که بسیار تکان دهنده است، لیو بی از ژوگه لیانگ میخواهد که در صورت عدم لیاقت لیو شان، ژوگه لیانگ خود تاج و تخت را تصاحب کند. او نپذیرفت و به خاطر اعتمادی که لیو بی به او روا داشت، قسم یاد کرد که به وی وفادار خواهد ماند. این عهد به دغدغهٔ اصلی وی تا پایان عمر بدل شد.