🌹 درود بر شما ارجمندان ، همانند آدینه های گذشته با معرفی شاعری از بوستان شعر و ادبیات پارسی در خدمتتون هستیم ، شاعری که کمتر اسمشون رو شنیدیم🌹
❤ محمدرضا نوعی خبوشانی ❤
آمد شبم به بالين ، سرمست و لااُبالي
دست از نگار پرگل ، چشم از خمار خالي
از مو گشوده عنبر ، وز خو فشانده گوهر
چون باد نوبهاري ، چون ابر بَرشكالي*
رويي ز سبزه ي خط ، صد خضر بر حواشي
ماهي ز حلقه ي زلف ، صد هاله بر حوالي
در خوابگه در آمد، چون باد صبحگاهي
يوسف ز چه بر آمد ، با حسن لايَزالي
آميخت رنگ و بويش، با جسم خاكي من
همچون شراب لعلي، در ساغر سفالي
من مست و محو و بي خود، كز شاخ سرو، مرغي
ناگه به لحن داوود ، اين بيت خواند حالي:
خوش دولتي است با دوست شامي سحر نمودن
با شيشه ها ي پر مي، در خانه هاي خالي !!
عيشت حرام و خونت، برغم حلال «نوعي»!
در شكر اگر نبالي، وز بخت اگر ننالی !
برش کالی= هنگام بارش
آنچه از احوال وی بر میآید آن است که وی به اتفاق دوستش ، کفری تربتی به هندوستان سفر کرده و پس از بازگشت مدتی را در مشهد گذرانده است. به همین دلیل به مشهدی نیز شهره است. سپس باز به هند رفته و در دربار شاهان و امیران وقت از جمله اکبرشاه، میرزا یوسف خان رضوی مشهدی، شاهزاده دانیال و عبدالرحیم خان، خان خانان مدیحه و شعر سروده است. وی در اواخر عمر، در دربار جهانگیر شاه به سر برده و سرانجام در برهان پور درگذشته است. در «تاریخ ادبیات ایران» نقل شده که نوعی به اتفاق پدرش به کاشان رفته و در آنجا شاگردمحتشم کاشانی بوده و از محضر وی در تکمیل شاعری بهره جسته، سپس به هند رفته و در آنجا سکنی گزیده است. اما در کتاب کاروان هند این مطلب مردود دانسته شده.
آیینه هر ذره ز سیمای تو گرم است
چشم همه عالم به تماشای تو گرم است
باد سحر و بوی گل و ناله بلبل
بالین تو رفتند و همان جای تو گرم است
بر بلبل و پروانه خزان پر و بال است
ای صبح ، نسیم چمن آرای تو گرم است
🌹 آثار نوعی خبوشانی 🌹
کلیات نوعی، مشتمل بر قصیده، ترجیع و ترکیب، قطعه، غزل، رباعی و مثنوی در حدود چهار هزار بیت است.
ساقینامهٔ او با بیش از چهارصد بیت در ستایش میرزا عبدالرحیم خانخانان سروده شده و در شمار ساقینامههای مشهور عهد او است. نسخهای از دیوانش در حدود چهارهزار بیت در کتابخانهٔ ملی پاریس موجود است.
تاریخ نظم و نثر مثنوی وامق و عذرا را به وی نسبت میدهد.
🌹 سوز و گداز نَوعی خَبوشانی 🌹
مشهورترین منظومهٔ نوعی «سوز و گداز» است، که در بحر هزج مسدس مقصور یا محذوف مشتمل بر پانصد بیت سروده شده. اگر چه نوعی مدعی است که در نظم این داستان مبتکر بوده، و همچنین نویسندگان احوال وی نیز گفتهاند که او منظومهٔ سوز و گذاز را به شرح یک واقعهٔ حقیقی که در عهد اکبر شاه اتفاق افتاده اختصاص داده، اما به نظر میرسد که این منظومه متأثر از «عشقنامه» حسن دهلوی سروده شدهاست. «عشقنامه» مثنوی کوتاهی در ششصد و شش بیت در همان بحر، و داستان عاشقانهٔ دوجوان هندی است. بدین سان که پس از مردن معشوق یا دختر، عاشق یا پسر خود را با جسد وی میسوزاند. حسن دهلوی خود مدعی است که مایهٔ داستان اش را از میان قصههای مردم هند یافته و روایت کردهاست. با این استدلال، مضمون داستان سوز و گداز نوعی تازه نبوده و متأثر از منظومهٔ حسن دهلوی، اما با پاره ای تفاوت هاست. در روایت دهلوی نخست دختر میمیرد و پسر از عشق وی خود را به آتش میافکند، اما در سوز و گداز نوعی، نخست پسر مرده و دختر از عشق وی خود را میسوزاند.
به واقع این مثنوی در باب اجرای آیین سَتی یا ساتی (الهه هندی) در هند است. بر طبق این آیین، همسر مرد متوفا همراه او خود را به آتش میکشید. ظاهرن قبل از خودسوزی، پایداری و مصمم بودن زن بر این امر موردآزمون قرار میگرفت، اگر وی مصمم به سوختن خود بود، با مردش سوزانده میشد، و اگر تردیدی در خصوص خودسوزی ابراز میکرد، بر دیگر مردان حلال میشد. نوعی در مثنوی سوز و گداز، خودسوزی همسری وفادار را پس از کشته شدن همسرش روایت کردهاست. این مثنوی چندین بار در ایران کتابآرایی شدهاست. همچنین در میان دیوارنگارههای کاخ چهلستون، صحنهای هست که خودسوزی زنی را مطابق آیین ستی نشان میدهد. نگارهٔ این صفحه، تصویری از مثنوی سوز و گداز است، به قلم محمد قاسم.
یک نسخهٔ مصور سوز و گداز نوعی در موزهٔ هنر والترز، به قلم محمد علی مشهدی موجود است.
فصل گل بگذشت و از مرغان نوایی برنخاستخُم
ز جوش افتاد و از مستان صدایی برنخاست
صد بیابان در ره دَیر و حرم پیموده شد
از زمین خاری به استقبال پایی برنخاست
غایت افسرده طبعی بین که صد ره برق حسن
در جهان آتش زد و دودی ز جایی برنخاست
بخل در میخانه شایع شد چنان کز پیر دَیر
نوشیادی برنیامد ، الصلایی برنخاست
بوی گل خضر ره گلزار شد نوعی بیا
هیچ راهی طی نشد تا رهنمایی برنخاست
🌹 نوعی در شهر برهان پور هندوستان دیده از جهان فرو بست و در همانجا به خاک سپرده شد ، روحش شاد 🌹
اشكم به خاك شوييِ ايران كه مي برد
از هند تخم گل به خراسان كه مي برد؟
بارم متاع پيرهن و بوي يوسف است
اين كاروان مصرِ به كنعان كه مي برد
خون در رگم گره شده اين دُرّ آبدار
از قعر دل به ساحل مژگان كه مي برد
هرمرغ را عزيمت پرواز گلشني است
اين مرغ پرشكسته به بستان كه مي برد
از درد دل دِماغ ملايك مشبّك است
اين شمع كشته، سوي شبستان كه مي برد
غير از صبا كه بلبل باغ محبت است
راهي به بارگاه سليمان كه مي برد
در عرش ساي ناصيه ي شوق، سجده را
بر آستان شاه گلستان كه مي برد
برنقش پاي قافله سالار انس و جان
صد كاروان نياز غريبان كه مي برد
🌻 همچنین بخوانید 🌻
مختصری در مورد زندگی صائب تبریزی
https://www.tarafdari.com/node/1922009
مختصری در مورد زندگی طالب آملی
https://www.tarafdari.com/node/1924136
مختضری در مورد زندگی حکیم سبزواری
https://www.tarafdari.com/node/1929886
مختصری در مورد زندگی اوحدی مراغه ای
https://www.tarafdari.com/node/1924470
مختصری در مورد زندگی ارزقی هروی
https://www.tarafdari.com/node/1919836
مختصری در مورد زندگی هلالی جغتایی
https://www.tarafdari.com/node/1915543
مختصری در مورد زندگی محمد فضولی
https://www.tarafdari.com/node/1910664
مختصری در مورد زندگی هزین لاهیجی
https://www.tarafdari.com/node/1905842
مختصری در مورد زندگی امیر خسرو دهلوی
https://www.tarafdari.com/node/1899550
مختصری در مورد زندگی ابن حسام خوسفی
https://www.tarafdari.com/node/1893987
مختصری در مورد زندگی ابوسعید ابولخیر
https://www.tarafdari.com/node/1854823
مختصری در مورد زندگی اسدی توسی
https://www.tarafdari.com/node/1885781
مختصری در مورد زندگی شاه نعمت اله ولی
https://www.tarafdari.com/node/1881106
مختصری در مورد زندگی رضی الدین آرتیمانی
https://www.tarafdari.com/node/1877370
مختصری در مورد زندگی فیض کاشانی
https://www.tarafdari.com/node/1872573
مختصری در مورد زندگی محمد انوری
https://www.tarafdari.com/node/1863076
مختصری در مورد زندگی بانو مهستی گنجوی
https://www.tarafdari.com/node/1862328