🌹 درود بر شما دوستان ارجمند ، همانند آدینه های گذشته با معرفی شاعری از بوستان شعر و ادب پارسی در خدمتتان هستیم 🌹
بابا افضل کاشانی
افضل ابن محمدحسن مَرَقى كاشانى (550-610ق)، معروف به بابا اَفْضَل كاشانى، حكيم، عارف و شاعر ایرانى نيمه دوم سده 6 و نيمه نخست سده 7ق است. وى به سبب داشتن آثار فلسفى به زبان فارسی و نيز سرودههایش، در ایران آوازهاى بلند دارد، بااينهمه، شرح زندگانى وى چندان آشكار نيست.
رنگ از گل رخسار تو گیرد گل خود روی
مشک از سر زلفین تو دریوزه کند بوی
شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا
خورشید ز رویت دژم، ای ماه سخن گوی
از شرم قدت سرو فرومانده به یک جای
وز رشک رخت ماه فتاده به تکاپوی
با من به وفا هیچ نگشته دل تو رام
با انده هجران تو کرده دل من خوی
ناید سخنم در دل تو، ز آنکه به گفتار
نتوان ستدن قلعهای از آهن و از روی
ز آن است گل و نرگس رخسار تو سیراب
کز دیده روان کردهام از مهر تو صد جوی
تا بوک سزاوار شوی دیدن او را
ای دیده تو خود را به هزار آب همی شوی
ای دل چه شوی تنگ، چو در توست نشستن
خواهی که ورا یابی، در خون خودش جوی
تولد و اساتید
نام او ظاهراً نخستين بار در برخى آثار خواجه نصيرالدين طوسى آمده كه خود را شاگرد يكى از شاگردان بابا؛ يعنى كمالالدين محمد حاسب رياضىدان دانسته است. وى در شرح الاشارات خود نيز كه آن را پيش از 644ق / 1246م نوشته است، در نقل يكى از آراء بابا افضل، از او با تعبير «رحمهالله» ياد مىكند و اين قرينهاى درباره تاريخ وفات او به دست مىدهد، اما در يكى از منابع كهن و معتبر درباره او كه رسالهاى است با عنوان «مختصر في ذكر الحكماء اليونانيين و المليين» (متعلق به اواخر سده 7 يا اوايل سده 8ق)، درگذشت او حدود سال 610ق / 1213م آمده است. بر اين اساس، با توجه به اينكه بابا افضل در نامهاى به 60 سالگى خود اشاره كرده، مىتوان گفت كه تولد او پيش از 550ق / 1155م بوده است.
بگسلم از تو، با که پیوندم؟
از تو گر بگسلم به خود خندم
بخت بیدار یاور من شد
ناگهان زی در تو افکندم
بندها بود بر من، اکنون شد
دیدن تو کلید هر بندم
کان اگر کَندَمی نیافتمی
زان تو را یافتم که جان کندم
کی خبر داشتم ز خود بی تو
که چیام، یا چه گونه، یا چندم
اگه اکنون شدم ز خود که مرا
جاودان با تو بود پیوندم
لاغر و مرده بودمی و اکنون
یال و بازو به جان بیاگندم
بی تو از تن چه کیسه بردوزم؟
یا ز جان، من چه طرف بربندم؟
بی تو با ملک جم نه خشنودم
با تو باشم، به هیچ خرسندم
دور گردم ز جان و تن، شاید
دور باد از تو دور، نپسندم
مهارت
سهم وى در خدمت به فرهنگ ایرانى، بيش از همه در حوزه ادبيات است. او يكى از بزرگترين شاعران در ميان حكماى مسلمان به شمار مىرود و مىتوان او را يكى از دو يا 3 تن از برجستهترين رباعىسرايان دانست. برخى رباعيات او را به ابوسعيد ابوالخير، عمر خيام، اوحدالدين کرمانى، مولوى، خواجه عبدالله انصارى، عطار و ديگران نسبت دادهاند. او در رباعياتش چند جا تخلص خويش را «افضل» آورده است. قديمترين مأخذ اشعار فارسی وى، مجموعه «مونس الاحرار في دقايق الاشعار» تأليف محمد بن بدر جاجرمى است كه 6 غزل نيز به نام افضلالدين كاشانى ثبت كرده است. بيشتر رباعىها و اشعار او بيان انديشههاى حِكمى، بهويژه هشدار به ناپايدارى جهان و ذكر حقايق عرفانى است. وى در سرودههایش برخلاف ديدگاه نسبىگراى خيام، از منظر يقينى سخن مىگويد كه حاصل دانشى يگانه است.
در جستن جام جم جهان پیمودم
روزی ننشستم و شبی نغنودم
ز استاد چو وصف جام جم پرسیدم
آن جام جهان نمای جم، من بودم
از ويژگىهاى برجسته كار او اين است كه آثارش را يا از آغاز به فارسی روان نوشته يا آثار اندكى را كه نخست به عربى پرداخته بوده، بعدها به فارسی برگردانده است. وى برخى از آثار عربى حكيمان پيشين را نيز به فارسی درآورده است. فارسینويسى او برخلاف فيلسوفانى مانند خواجه نصيرالدين و ابن سينا، از روى ترجيح شخصى و نه به خواست ديگران بوده است. شيوه پخته و روان او نزدیک به سبک و اسلوب پيشينيان است؛ چنانكه بهكاربردن گزارههاى كوتاه، خوددارى نكردن از تكرار يك واژه هنگام ضرورت و استفاده اندك از ضمير و واژههاى مترادف كه همگى از ويژگىهاى نثر كهن است، در نوشتههاى فصيح وى فراوان به چشم مىخورد. در ترجمه و جايگزينى واژههاى فلسفى به زبان فارسی، كار او با كوشش ابن سينا در دانشنامه علايى قابل مقايسه است؛ با اين تفاوت كه بابا افضل به جنبههاى زيبايىشناسهگانه كاربرد واژهها اهتمام بيشترى نشان داده است. در اين ميان، ترجمه او از رساله نفس ارسطو را مىتوان نمونه ممتازى از ترجمه و نگارش فلسفى به زبان فارسی به شمار آورد.
آثار بابا افضل
الف)- رباعىها و ديگر اشعار:
195 رباعى از وى در مصنفات او آمده است. سعيد نفيسى 483 رباعى را با عنوان رباعيات بابا افضل كاشانى گرد آورده و در تهران به چاپ رسانده است. كتابى نيز با عنوان ديوان حكيم افضلالدين محمد مرقى كاشانى به كوشش مصطفى فيضى و ديگران در كاشان به چاپ رسيده كه مشتمل بر بيش از 686 رباعى و 12 غزل و قصيده است، اما درباره انتساب رباعىها كه برخى از آنها به ديگران نيز منسوب است، بررسى نقادانهاى صورت نگرفته است.
ب)- آثار منثور:
عرضنامه، اثرى مهم كه بيش از آثار ديگر وى، آراء خاص او را دربردارد. اين اثر در 4 بخش (عرض) تدوين شده است. او در اين اثر بر شناخت نفس و مقام والايى كه خود انسان از راه دانستن حقايق كلى به دست مىآورد، تأكيد مىكند. همچنانكه مىگويد: مقصود نهایى از پرداختن عرضنامه در مباحث بخشهاى سوم و چهارم اين اثر كه به دانش حقايق كلى اختصاص دارد، نهفته است.
جامع الحكمة كه از ديد بيشتر كسانى كه به فهرست آثار او پرداختهاند، دور مانده است.
مدارج الكمال يا گشايشنامه كه خود وى از آن به فتوح هشت ياد كرده، نخست به عربى نوشته و سپس به فارسی برگردانده است.
جاوداننامه: اثرى است مبتنى بر تعاليم قرآن و حديث و شامل مباحثى چون انواع دانش، اهميت خودشناسى و آغاز و فرجام هستى.
رهانجامنامه.
رساله در علم و نطق يا منهاج مبين كه نخست آن را به عربى نوشته بوده و سپس به فارسی برگردانده است. اين اثر توجه فراوان او را به تفكر منطقى، در معناى دقيق ارسطويى آن نشان مىدهد.
ساز و پيرايه شاهان پرمايه: اين رساله را مىتوان اثرى در زمينه فلسفه سياسى محسوب كرد، ضمن اينكه در آن علاوه بر پادشاه كامل، نفس كامل را نيز به تصوير مىكشد.
ترجمه رساله نفس ارسطو.
ينبوع الحياة: ترجمه 13 فصل از سخنان هرمس الهرامسه، مشتمل بر مناجاتهایى به سبک خواجه عبدالله انصارى، به نامهاى معاتبة النفس و زجر النفس. اصل اين اثر ينبوع الحكمة نيز ناميده شده است.
تفاحه كه دانشپژوه از آن به سيبنامه ياد كرده است، ترجمه رسالهاى عربى منسوب به ارسطو با همين عنوان است.
ج)- رسالههاى كوچكتر:
مبادى موجودات نفسانى.
ايمنى از بطلان نفس در پناه خرد.
نامهها و پرسشها (مكاتيب و جواب اسئله): شامل 7 نامه كه بيشتر آنها پاسخ به پرسشهاى ياران و شاگردان، درباره مابعدالطبيعه، اخلاق و دين است.
تقريرات و فصول مقطّعه: شامل 36 قطعه كه از نظر كوتاهى و بلندى ميان دو سطر و 6 صفحه قرار دارند.
آيات الصنعة في الكشف عن مطالب الهية سبعة يا آيات الابداع في الصنعة.
د)- آثار منسوب:
المفيد للمستفيد.
چهار عنوان يا منتخب كيمياى سعادت.
رساله علم واجب و شرح فصوص الحكم.
ای از همه آزرده، بی آزار گذر
وای مست فریب بوده، هشیار گذر
آرامگه نهنگ مرگ است دهنت
بر خوابگه نهنگ، بیدار گذر
آرامگاه بابا افضل
آرامگاه وى در روستاى مرق در 42 كيلومترى شمال غرب كاشان است كه محراب گچبرى منقوش با آيههایى به خط ثلث گرداگرد آن از نمونههاى ارزشمند هنر دوران مغول و صندوقچه چوبى مشبك آن به شيوه «آلت و لغت» با تاريخ 912ق در شمار بهترين آثار هنرى عصر صفوى است.
سرگذشت ابهامآميز وى موجب شده است كه درباره او افسانهها ساخته و پرداخته شود؛ خويشى خواجه نصيرالدين طوسى با وى و دور ماندن كاشان از گزند مغولان با ميانجىگرى خواجه طوسى به احترام بابا افضلالدين، شيفتگى پادشاه زنگبار نسبت به بابا كه در خدمت او به لباس درويشى درآمد و پس از مرگ وى معتكف آرامگاهش گرديد، ديدار شيخ سعدى با بابا افضل، مقام والاى او نزد سلطان محمود غزنوى و تعلق خاطر بابا به پسرى خياطپيشه و در نتيجه عزلتگزينى وى در پايان عمر، از آن جملهاند كه هيچيك پذيرفتنى نيست؛ در عين آنكه از شخصيت تأثيرگذار او حكايت دارد.
بی مرگ به عمر جاودانی نرسی
نامرده به عالم معانی نرسی
تا همچو خلیل اندر آتش نروی
چون خضر به آب زندگانی نرسی
روحش شاد