بهروز سلطانی هفته گذشته برای انتخاب برترین های قرن مقابل دوربین طرفداری قرار گرفت. نشان دادن چند تصویر قدیمی فرصت مرور خاطرات را به ما داد. همین مساله باعث شد تا دروازه بان سابق پرسپولیس از محبوبیت و مردمی بودن سرخ ها در دهه 60 بگوید. بهروز سلطانی معتقد است سفرهایی که پرسپولیسی ها در دهه 60 انجام دادند و در شهرهای کوچک و بزرگ ایران بازی کردند باعث شد پرسپولیس به دل مردم راه پیدا کند و مردم این تیم را از خودشان بدانند. پیشکسوت پرسپولیس همچنین داستان تصاویری که نشانش دادیم را تعریف کرد. او از پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا هم صحبت کرد اما شاید بخش بسیار جذاب صحبت های بهروز سلطانی آنجا بود که پرسیدیم بهترین دروازه بان حال حاضر فوتبال ایران کیست و او گفت سید حسین حسینی را قبول دارد.
در این بخش برنامه می خواهم چند عکس از قدیم نشان شما دهم و یک خاطره بازی باشد. این عکس ها را عکاس ما خیلی در روزنامه های قدیمی گشته تا پیدا کند.
یک بازی در استادیوم آزادی داشتیم. همه بچه ها درب و داغون بودند. اسم نمی برم ولی بگویم در تیم ملی فوروارد بازی کردم و یکی را از لیست خط زدم. من فوروراد بودم و او دفاع بود. نمی گویم چپ یا راست زیرا متوجه می شوید. به قدری او را دریبل زدم که از لیست خط خورد. خیلی ناراحت شدم. او بسیار بچه آقایی است. جایی که سن ایجاب نمی کند آدم جوان است و نمی داند چه کاری می کند. الان که سن می رود بالا می فهمم چقدر کار اشتباهی کرده ام. خلاصه علی آقا از من خواست فوروراد بروم و من هم از خدایم بود. در سمت راست بازی خوبی داشتم. یک کرنر از سمت چپ شد و با تیم هما بازی داشتیم. حمید علیدوستی و ... در آن تیم بودند. حمید ماه و یکی از سالارهای فوتبال این مملکت است. هم دوره من نیز بود. خلاصه کرنر را حمید درخشان سانتر کرد. خلاصه زمین و زمان دست به هم داد و توپ روی سر من نشست و من نیز محکم آن را وارد گل کردم. وقتی پایین آمدم، یکدفعه دیدم 40 هزار نفر بلند شدند. آن گل یکی از گل های خوبم بود. در پرسپولیس خیلی گل زدم. آن بازی هم رسمی بود. در بازی های رسمی دیگری نیز گل زده ام. اسم نمی برم ولی به گلرهای معروف گل زده ام. الان هم که مرا می بینند، یک تیکه برایم می آیند.
یک بازی در بندر لنگه داشتیم. 70-80 کیلومتری بندر لنگه، شهر یا بهتر است بگویم یک دهات به نام بستک است. داشتیم غذا می خوردیم و 4-5 نفر پیش علی آقا آمدند و خواهش کردند با آنها بازی کنیم. علی آقا گفت استادیوم و رختکن دارید؟ گفتند نه. زمین چمن است؟ نه. زمین خاکی خوب است؟ نه. پس چه دارید؟ گفت هیچی. چند دهات هستیم که مرکزش بستک بوده و عشق شان پرسپولیس است. صحبت از 60 سال پیش است. الان بستک نرفته ام که ببینم چه خبر است. خلاصه گفتند بیایید بازی کنید. علی آقا گفت 10-15 نفر از بچه ها ملی پوش هستند. کجا بیاییم بازی کنیم؟ خلاصه اصرار کردند و علی آقا هم یک لم خاص داشت و آنها هم متوجه آن شدند و علی آقا هم قبول کرد. حساب کنید 11 ملی پوش و بقیه که پشت درب تیم ملی بودند، یک ساعت مسیر را رفتیم تا به آنجا برسیم. 2 هزار موتورسیکلت، 2 هزار الاغ، اسب و قاطر و ... همه ایستاده بودند. تنها چیزی که دیده نمی شد، ماشین بود. ماشین هم در حد چند وانت و نیسان یا کامیون بود. یک پذیرایی بسیار عالی ای از ما کردند. آدم های بسیار خاکی ای بودند و دست شان درد نکند. رفتیم زمین را دیدیم، خاکی بود و پر از سنگ های بزرگ. علی آقا هم حرفی بزند انجام می دهیم. اتفاقا علی آقا به ما گفت کم گل بزنید. واقعا پذیرایی خوبی کرده بودند. ما هم کم گل زدیم. می خواهم بگویم وقتی صحبت از پرسپولیس دهه 60 می شود، کدام تیم با آن مربی و ملی پوشان بلند می شود و به دهی به نام بستک می رود؟ که به خاطرش از 10-15 ده بلند می شوند و برای دیدنش آنجا می آیند. وقتی آنجا می رویم، این پرسپولیس شکل می گیرد. الان هم دوستانی که در پرسپولیس هستند و اسم تیم را یدک می کشند، بدانند من آن کارها را کردیم. ما یک روز شمال رفتیم و در یک روز 4 بازی انجام دادیم. بازی آخر یادم است در چمخاله بود. به قدری جمعیت بود که دیدیم از روی درخت یکی دو نفر افتادند و دست و پایشان شکست. درخت ها پر از آدم بود. خانم و آقا، پیرزن و پیرمرد و ... همه بودند. داور سوت را زد و دقیقه 2 یک گل به ما زدند. بچه ها واقعا خسته بودند. این جمعیت چه کار کرد. به قدری خوشحال شدند و تشویق کردند و عرق شمالی خود را نشان دادند. خلاصه کمی از بازی گذشت و بازی یادم نیست 9-1 یا 10-1 شد. خلاصه همه آمدند و کیف کردند.
ما جاهایی بازی کردیم که تیم دسته دو و سه ما بازی نکرده است. پرسپولیس مردمی است. من به عنوان یک جوان 23-24 ساله که می دیدم پرسپولیس با علی پروین و محمود خوردبین و ستاره هایش به این بازی ها می رود، الان هم برایم خاطره است.
این عکس تقریبا زیرخاکی است.
بله اینجا سرباز بودیم. مرتضی فنونی زاده، پرویز مظلومی، محمد نوروزی و ... با ما بودند. ما را با ارتشی ها به لیبی خدمت سرهنگ قذافی فرستادند. به ما لباس سربازی دادند. این عکس مال کشور یونان است. آنجا هم فوتبال بازی کردیم. یک خاطره هم بگویم، آنجا بازی کردیم و در زمین ساحل بود و ما آنجا بازی نکرده بودیم. با ما خرس وسط بازی می کردند و 5-6 گل زدند. بعد گفتند فوتبالیست کجا هستید و ما هم صدایش را درنیاوردیم. اصغر شرفی مربیمان بود و به او گفتیم اصغر آقا این لباس های سربازی را دربیاور. خلاصه پس از آتن به رم رفتیم. پس از رم به طرابلس رفتیم و در برگشت مجددا به رم بازگشتیم. این عکس به دوران مربوط در یونان است.
پس با قذافی دیدار کردید؟
بله لیبی رفتیم و از ما پذیرایی خوبی کردند. طرابلس شهر بسیار زیبایی است. در هتل و یک کشتی بزرگ به ما اسکان دادند. روابط خیلی خوبی داشتیم و آنها هم به خوبی از ما پذیرایی کردند.
این عکس خاطرتان است مال کدام بازی است؟
نه یادم نمی آید. من با گلر کویت سمیر سعید خیلی صمیمی بودم. حتی باجناقم کویتی است. تمام فامیل باجناق و خواهر خانمم کویت هستند. الان ویزا نمی دهند ولی قبلا خیلی می رفتیم. خلاصه سمیر سعید گلر کویت بود. دروازه بان هم کاملا با هم رفیق هستند و ارتباط دارند. تهران که بودم، برایشان پسته و گز می بردم. آنها هم برایم کادو می آوردند. یک بازی با کویت داشتیم. حمید علیدوستی و بچه ها گفتند که به گلر بگو پیراهنش را با ما چنج کند. پیراهن های ما هم از این تریکو ها بود. خلاصه یک پیراهن بدی داشتیم. به سمیر سعید زنگ زدم و گفت نمی خواهم، پیراهنت برای خودت. ولی برای ما همه پیراهن ها را آورد. حتی یک قنادی بزرگ در کویت داشت و هروقت آنجا می رفتیم از ما پذیرایی خوبی می کرد اما خبر بد اینکه در جوانی تصادف بدی کرد و فوت کرد. خلاصه ارتباط با همه دروازه بان ها داشتم، کادو می گرفتیم و ...
یک نکته جالب در مورد شما، اینکه در خصوص نقشه برداری صحبت کردید. یعنی پس از فوتبال به سراغ ادامه تحصیل رفتید.
دو تجربه داشتم. یک ناصرخان بود. می دانستید او به زبان خارجه تسلط داشت. به من می گفت چه شد دیپلم گرفتی؟ می گفتم نه. درگیر فوتبال و بیخیالی و ... یکی دیگر هم یک رئیس در اداره داشتیم. آقای جوادی. من رئیس تربیت بدنی سازمان نقشه برداری بودم. استخر، سونا و ... داشتیم. به من گفت فوتبالت که تمام شد، تنها پستی که می توانم به تو بدهم، رئیس رستوران است. نمی توانم پست دیگری به تو بدهم. هم فشار او و هم ناصر خان بود. خلاصه دیپلم گرفتم و با کنکور وارد دانشگاه شدم. خلاصه محمود خان خواهش کرد و اینور آن ور رفت و تشکر از او می کنم، خلاصه وارد دانشکده نقشه برداری شدم. خلاصه آنجا درس خواندم. سپس رشته ام را عوض کردم و GPS خواندم. الان هم اگر خدا بخواهد، می خواهم فوق لیسانس را جمع کنم.
برای این پشتکار باید هم ماشاءالله گفت هم به تخته زد.
خواهش می کنم. نصیحتم به تمام جوانان این است. نمی خواهم وارد جزئیات شوم. شما یک دروازه بان که مثلا دیپلم دارد را با بقیه مقایسه کن. بقیه اش را خودت متوجه می شوی. مثلا من داماد و خانواده دارم و آن شخصیت به شما انرژی می دهد و برای بچه هایت نیز افتخار است. مثلا دختر من پست بزرگی در این مملکت دارد که نمی توانم جایش را بگویم. پسرم و دامادم و خانمم همگی تحصیل کرده اند. من از همه شان عقب تر بودم که حالا دارم می رسم.
به سراغ فوتبال امروز بیاییم. به نظر شما بهترین دروازه بان فعلی ما کیست؟ بازی چه کسی را می پسندید؟
الان شاید پرسپولیسی ها از من ناراحت شوند. سلیقه ای است. از دید من، سید حسین حسینی را قبول دارم. دروازه بان واقعا خوبی است. این بچه اگر از استقلال بیرون بیاید، بسیار موفق می شود. قد، رفلکس، دید و ... را دارد. او مرا ندیده ولی من 2 بار تمریناتش را دیده ام. من تمرینات همه دروازه بان ها را دیده ام. تمام دروازه بان ها و مربیان می آمدند تمرینات مرا نیز می دیدند. تمام گلرها از جمله سوشا مکانی، علیرضا حقیقی، فروزان و ... همه شاگردانم بوده اند و هرکجا بچه ها به مشکل برخورده اند، سراغم آمده اند. در حال حاضر نیز با من در تماسند و خیلی گلرها با من تماس دارند و من نیز راهنمایی شان می کنم. حسینی دروازه بان خوبی است ولی باشگاه استقلال به او بها نداد واگرنه یکی از بهترین دروازه بانان این مملکت می شد. آقای بیرانوند دروازه بان بسیار خوبی است. ما دروازه بان خوبی در خروج ها نداریم. شاید بگویم خودم اینطور بودم، خوب نباشد. خروج از دروازه واقعا سخت است. دل می خواهد تا شما توپ را جمع کنید. یعنی به قول خودمان تاکسی خالی بروی، گل را می خوری. گلرهای خوبی در این ممکلت داشته ایم. ناصر حجازی، احمدرضا عابدزاده، نادر فریادشیران، منصور رشیدی، صفریان، حافظ طاحونی و ... همه شان در سطح عالی بودند. وحید قلیچ مثلا خیلی خوب بود. قد بلندی نداشت ولی جسارت زیادی داشت. مثلا به آقای لک دید خوبی نداشتم. البته من هم اشتباه می کنم. بازی هایش برای پرسپولیس بسیار خوب بود. حتی در روزنامه نیز نوشتم. من هیچوقت انتقاد نمی کنم. مثلا می گفتم آقای بیرانوند چرا بیرون نمی آید یا لک چرا این کار را نکرد؟ هیچ وقت نبوده مثلا بگویم فلانی به درد نمی خورد. اول گفتم که به لک 70-80 درصد اطمینان دارم و 20 درصد نه، الان می گویم اشتباه کردم و دروازه بان بسیار خوبی است. دروازه بانان خوبی مثل نیازمند، بیرانوند، لک و حسینی را داریم. نیازمند جوان است و آینده خوبی دارد. اما این ها در یک مقطع گم می شوند و گل های بد می خورند. مثلا نیازمند را باید سپاهان و فدراسیون فوتبال به او بها دهند. دروازه بان وقتی گل می خورد و به خانه می آید، احتیاج به روانشناس دارد. وقتی در برزیل بودم، فیلم این را به من نشان دادند. یک گلر گل بد می خورد و یک اسلحه کنارش است و آن را برمی دارد و به خودش شلیک می کند. شما گل بد بخورید، حتی حاضرید بمیرید مخصوصا جوانان. وقتی گل بد می خورید، تمام افکار و سیستم تان به هم می ریزد و احتیاج به دکتر و روانشناس دارید. مثلا همین حسینی اگر دکتر خوبی داشت، برمی گشت و استقلال نیاز نداشت گلر بگیرد. ما 10 دروازه بان خوب به اندازه انگشتان دست نداریم و این برای فدراسیون مان یک بدبختی است. این همه لیگ داریم ولی ده دروازه بان خوب نداریم. در پست های دیگر 70-80 بازیکن خوب داریم ولی دروازه بان 10 تا نداریم. این گلرهایی که نام بردم، همه شان عین هم هستند. همه شان بین 18 تا 20 هستند. فرق زیادی ندارند. برای همه شان آرزوی موفقیت می کنم.
نمی توان کنار شما نشست و در مورد پرسپولیس صحبت نکرد. وضعیت تیم را چطور می بینید؟ لیگ قهرمانان آسیا چطور؟
تنها تیمی که حاشیه ندارد، پرسپولیس است. یحیی که با او کار کرده ام، مربی صبور و آرامی است. کمک های خوبی انتخاب کرده و آرامش را به تیم منتقل کرده است. تیمی که حاشیه نداشته باشد و آرامش داشته باشد، تیم خوبی می شود. استقلال مشکلش همین است. تیم خوب و مهره های خوبی دارند ولی آرامش ندارند. مثلا فرهاد مجیدی حس می کنم آرامش داده و دارد تیم را جمع می کنم. در مورد پرسپولیس اگر با همین روند پیش بروند، فکر می کنم قهرمان آسیا شوند. مثلا می بینید مغانلو را می آورند. همه در جامعه می گویند چرا او را آورده؟ ولی خوب روی این انتقال فکر شده و حساب کرده اند. حال می بینید دارد جواب می گیرد. استقلال نیز دارد تیم خوبی می شود. فولاد و تراکتور هم خوب هستند. مربی فولاد بسیار خوب و ماه است. فکر می کنم پرسپولیس امسال اگر مصدومیت و کرونا ندهد می تواند قهرمان آسیا شود. سال قبل هم می شد قهرمان شد ولی خوب دیدید چه گل هایی خوردیم. فکر می کنم تیم می تواند قهرمان شود.
ممنون آقای سلطانی بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید. از مخاطبان رسانه طرفداری نیز تشکر می کنم.
همچنین ببینید:
بهروز سلطانی در طرفداری: داور آنقدر بازی را ادامه داد تا پرسپولیس گل بزند و شادی کرد!
برترین های قرن با بهروز سلطانی: دخترها به حجازی شماره می دادند، همه را پاره می کرد؛ هیچ بدی از او ندیدم!