کوروش مظاهریکله بستن. [ ک ِل ْ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) نصب کردن خیمه از پارچه ٔ تنک و لطیف. ←معنی شعر←←
سحرگاهان آن موقعی که آه هایی چون دود برخاسته از درونم همچون چادری که مانند اسمان بالای سرم برپا می شود این چشم شب بیدار من مانند سرخی شفق در خون می نشیند یعنی اشک خون می ریزد.