در حالی که شمار قربانیان ویروس کووید-19 در ایران به 55 هزار نفر رسیده و محرومیت ایران از درآمدهای نفتی و تشدید گرانی ها و تحریم های اقتصادی، زندگی و تأمین نیازها را در سال 99 بر ایرانیان تنگ و دشوار ساخته، اما هیچ یک موجب نشده سنت نوروز را فراموش کنند و به استقبال عید نروند.
همچنان که چند دهه قبلتر حملات هوایی و موشکی صدام حسین، نوروز را تعطیل نکرد و سدهها پیش از آن هجوم مغول.
راز این ماندگاری در این است که نوروز برای ایرانیان تنها یک جشن نیست و جنبۀ هویتی و ملی آن میچربد. گردشگران خارجی از این درشگفتاند که چرا ایرانیان جشنی چنین بزرگ و دراز دامن و دیرپا و رنگ به رنگ را نه در خیابان و دسته جمعی و
گروهی که جداجدا و در خانه برگزار میکنند و نمیدانند این فقط یک جشن نیست. آیین است و اگر به خانهها رفته به خاطر سدههایی است که ایرانیان نمیتوانستند در بیرون، آشکارا عید بگیرند.
به زبانی دیگر، بیش از آن که جشن وشادمانی باشد تلاشی است پیوسته برای ایرانی ماندن و کوششی که تاکنون پیروز بوده است.
آشکار است که نوروز هیچ نسبتی با ادیان ابراهیمی ندارد و از این رو برخی اگرچه آن را نفی نمیکنند اما از به کارگیری لفظ «عید» هم میپرهیزند یا با اکراه از عید سخن میگویند و ترجیح میدهند تنها "سال نو" یا "بهار" را تبریک بگویند تا نوروز و مشخصا عید نوروز را.
همۀ ما به یاد داریم که تا سالها گفته میشد عید ما روزی است که گناه در آن نباشد یعنی این عید واقعی نیست و لفظ عید هم به کار نمیرفت و بیشتر میگفتند "سال نو" و از این رو وقتی اول بار در نوروز 1361 آیتالله خامنهای در جایگاه رییس جمهوری تعبیر «عید نوروز» را در گفتار رسمی به کار بردند قابل توجه و متفاوت بود.
در نماز جمعه تهران هم وقتی یک بار در تشبیه 22 بهمن به اعیاد مهم اسلامی (فطر و قربان) و اسلامی - شیعی (غدیر) عید نوروز را نیز در کنار آنها آوردند،خاطر همه آسوده شد که تابوها شکسته شده است.
با این حال هنوز هم غالب روحانیون تعبیر عید نوروز را به کار نمیبرند و "سال نو" را ترجیح میدهند و از سنت های گونه گون بیشتر بر "صله رحم" مُهر تأیید می زنند تا آیین های دیگر و این فاصله همواره هم به خاطر احساس تقابل ناشی از نگاه زمینی نوروز با نگاه آسمانی نیست بلکه گاه از این روست که به مفهوم عید از منظر دینی و فلسفی میپردازند. ( نگاه زمینی از این رو که نوروز بر پایۀ گردش زمین است و به لحاظ نمادین هم به دور خورشید و به رُستنیهای زمینی توجه دارد).
چنانکه این روزها در صفحۀ اینستاگرام آیتالله جوادی آملی میبینیم: «معنی سال نو این نیست که چون زمین یک بار به دور شمس میگردد عید است. ما وقتی عید داریم که حرکت خودمان به مقصد برسد. وگرنه زمین به دور شمس بگردد به ما چه؟! ما اگر اهل سیر و حرکت بودیم و به مقصد رسیدیم برای ما عید است.»
در پی پیروزی انقلاب 1357 و استقرار جمهوری اسلامی مشخصا احساس میشد کسانی در پی کمرنگ کردن نوروز هستند.
باستانگرایی افراطی در دوران پهلوی اول و دوم البته این انگاره را دامن زده بود که ارزشهای ایران باستان در تقابل با آموزههای اسلامی قرار دارد و بیم آن میرفت که با عید نوروز مقابله شود .
در نخستین عید پس از انقلاب اما مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت اعلام کرد که در ورزشگاه یکصد هزار نفری آزادی با مردم دیداری نوروزی خواهد داشت.
قرار بود آیتالله طالقانی هم حاضر شود اما به خاطر درگیریهایی که در منطقۀ گنبد صورت گرفته بود آقای طالقانی به سفر رفت و نتوانست به استادیوم بیاید ولی نخستوزیر بازرگان به آزادی رفت و تأکید کرد جامۀ نو پوشیده چون عید است و بارها از نوروز گفت و حتی وقتی جمعیت برای او صلوات فرستاد به صراحت خواست برای او کف بزنند ولی اگر آقای طالقانی آمد برای او صلوات بفرستند.
او که با نیروهای مذهبی و انقلابی غیرمذهبی از نزدیک آشنا بود آشکارا نگران بود که عید نوروز کمرنگ شود از این رو بر پاس داشتِ نوروز تأکید ورزید. مذهبیها به خاطر تلقی ارتباط نوروز با آیین زرتشت و تقدیس آتش و مارکسیستها به خاطر نگاه انترناسیونالیستی و فراملی.
با این حال، در تلویزیون رسمی اکراه داشتند تعبیر «عید نوروز» را به کار ببرند و ترجیح میدادند فرا رسیدن سال نو و بهار طبیعت را تبریک بگویند.به چهارشنبهسوری هم می گفتند چهارشنبۀ آخر سال و به «سیزده به در»، روز طبیعت!
ایرانیان اما نوروز را با جان و دل زنده نگاه داشتند و چهارشنبهسوری هم هر سال جدیتر از قبل برگزار شد و به جای اکتفا به پریدن از روی آتش و «زردی من از تو / سرخی تو از من» گاه کار به کشاکش جوانان و پلیس هم میکشید و تا همین چند سال پیش پُر از برخورد و ممانعت بود تا این که دریافتند چه کار بی هوده ای است. هم آن انفجارهای ترسآفرین به جای سنت آتش و قاشق زنی و هم آن تعقیب و گریزها.
نوروز هر سال با چهارشنبهسوری آغاز میشود و با سیزده به در به پایان میرسد. در حالی که نه شروع آن به رسمیت شناخته میشد و نه پایان آن. اما به خاطر تعطیل شدن روز 12 فروردین به مناسبت روز جمهوری اسلامی و اتصال آن به 13 و تعطیلی مطبوعات در هفتۀ دوم عید از دهۀ 70 به این سو تعطیلات نوروز در سال های پس از انقلاب عملا 13 روزه و گاه 18 روزه شد و به عبارت دیگر بعد انقلاب تعطیلات عید طولانیتر و جدیتر شده است.
در آستانۀ نوروز 1359 محمد علی رجایی کفیل وقت وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد تعطیلات رسمی و تقویمی نوروز 4 روز است و همان گونه که کارمندان از صبح 5 فروردین سر کار حاضر میشوند دانشآموزان نیز باید در مدرسه حاضر شوند.
نیمی از محصلان در مدرسه حاضر نشدند و نیم دیگر نیز اگرچه به مدرسه می رفتند اما با شعار علیه کاهش تعطیلات سر کلاس نمیرفتند و این طرح زودتر از آنچه تصور میشد شکست خورد تا جایی که سال بعد که همان کفیل به وزارت و سپس نخستوزیری رسیده بود در مقام نخست وزیر درصدد کاهش تعطیلات نوروزی دانش آموزان برنیامد چرا که حالا نه تنها 13 فروردین که 12 فروردین هم تعطیل بود و کافی بود یک مناسبت مذهبی بر اساس تقویم هجری قمری هم در آن هفته قرار بگیرد تا عملا ادارات هم تعطیل باشند چه رسد به مدارس!
طولانیترین تعطیلات عید نوروز اما در آغاز سال 1382 خورشیدی رقم خورد به گونهای که درست شب حملۀ آمریکا و بریتانیا به عراق به قصد ساقط کردن صدام حسین ایرانیان به تعطیلات رفتند و 18 روز بعد که به کار و درس بازگشتند صدام حسین سرنگون شده بود و در این 18 روز در همۀ دنیا در اعتراض به جنگ تظاهرات برپا شد الا در ایران!
اگرچه به خاطر 8 سال جنگ با عراق از سقوط صدام خوشحال بودند اما بیشتر به این سبب بود که عید نوروز برای مردم ایران مهمتر است و همه در گشت و گذار بودند و روزنامهها نیز غالبا تعطیل و از سایت خبری و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هم خبری نبود و فقط هر شب تلویزیون کارشناسان گمنامی را میآورد و ذیل عنوان "جنگ نفت" تحلیل و تقبیح میکردند و آنچه پیش بینی نمیکردند سقوط سریع صدام بود و کاش عین همان برنامهها را دوباره پخش کنند چون حالا بسیار مفرح است و اسباب انبساط خاطر!
بعد از 18 روز و برای خالی نبودن عریضه البته شورای هماهنگی سازمان تبلیغات اسلامی که متولی راه پیماییهای رسمی است از مردم خواست پس از نماز جمعۀ تهران در میدان فلسطین اجتماع و به جنگ علیه عراق و اشغال این کشور اعتراض کنند.
با مزه اینکه حاضران در تأیید مواد قطعنامه تکبیر میگفتند و در پایان هر تکبیر «مرگ بر صدام یزید کافر» هم بود. همان «صدام یزید کافر»ی که آمریکاییها دو روز قبل او را سرنگون کرده بودند.
نه موشکهای صدام و نه جنگ در همسایگی ایران برای ساقط کردن همان صدام نوروز را تعطیل نکرد و امسال هم کرونا و مشکلات شدید اقتصادی ناشی از تحریم و انزوا و کاهش فاحش درآمدهای نفتی نوروز را تعطیل نکرده است.
این سخن اما هرگز به معنی آن نیست که مردم، خوش و سرمست در حال جشن و پایکوبیاند و سوگوار 55 هزار قربانی کرونا نیستند.
جدای سوگ عمومی که کثیری از جمله همین نویسنده سیاهپوش عزیزی یا عزیزانی شدیم، مردمان اتفاقا در همین روزهای پایانی به موازات ایستادن در صف خرید گل وشیرینی در صف مرغ هم میایستند تا مرغ هم مانند گوشت قرمز از سفره شان پَر نکشد.
نوروز اما چنان به هویت ایرانی گره خورده که نمیتوان لب طاقچه گذاشت و به تاریخ سپرد و حالا تلویزون هم ویژهبرنامه دارد و تنها بهار بهار و سال نو نمیکند و گذشت، روزگاری که مجری به طعنه میگفت در سفرۀ هفت سین سوسک بگذاریم چون سین دارد و همه سفرۀ هفتسین گسترانیدهاند.
بدین ترتیب نوروز هم پر رونقتر شده و هم تعطیلات آن طولانیتر تا جایی که گاه احساس رخوت و کسالت و بطالت به آدمی دست میدهد خاصه این که شیوع کرونا سبب شد خیلی ها در سال 99 خانهنشین باشند.
با این توضیحات روشن است که آرزوی امام محمد غزالی برآورده نشده که در «کیمیای سعادت» نوشت: «نوروز و سده باید که مندرس شوند».
در روزگار ما اما کوشیده شد به بهانۀ بهادادن به عیدی دیگر نوروز را کم رنگ و محو کنند. چندان که شیخ ابوالقاسم خزعلی عید شیعی غدیر را در مقابل نوروز قرار میداد و با همین هدف، بنیادی راهم راه انداخت غافل از این که عید غدیر نیز به همت ایرانیان برپاست و ایرانیان بیش از دیگر مسلمانان دوستدار مولا علیاند و حتی این باور در برخی وجود دارد که عید غدیر روز اول سال یا نوروز بوده است.
غفلت دیگر این که نوروز، چرخۀ اقتصادی دارد و تقریبا هیچ شغلی نیست که با نوروز جان نگیرد.
در این میان به هوش کسی که دعای تحویل سال را ابداع کرد نیز باید آفرین گفت که رنگی مذهبی داد تا این آیین آسیب نبیند وگرنه مرحوم مهندس بازرگان در مقاله ای به مناسبت نوروز نوشته بود هر چه بررسی کرده درنیافته دعای تحویل سال را چه کسی گفته است و قطعا سخن هیچ امامی نیست.
گفته می شود هفت شین هم به هفت سین بدل شده و قرآن بر سر سفره قرار دادند تا تصور نشود نوروز با اسلام تقابل دارد و حتی به حذف یکی از دو نماد (آتش افروز) تن دادند و تنها حاجی فیروز باقی ماند تا خود نوروز بماند و نمانده است مگر؟ آن هم چنین باشکوه در سالی چنین سخت: «سالی که غرور، گدایی میکرد»...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر