این روزها ستارههای آسیایی زیادی در فوتبال اروپا بازی میکنند و این حاصل عملکرد ستارههایی است که با درخشششان، راه را برای نسلهای بعدی باز کردند.
سون هیونگ مین به پرچم دار بهترین بازیکنان آسیایی جهان تبدیل شده است – اما مدتها پیش از او بسیاری از فوق ستارههای شرقی بر تراژدی، تشریفات و خدمت سربازی غلبه کرده بودند تا اتفاقی نو را رقم بزنند.
هیدهتوشی ناکاتا
هیدهتوشی ناکاتای جوان زیاد فوتبال زیاد نگاه نمیکرد. با این حال بازی کاپیتان سوباسا را میدید: سری انیمیشن طولانی مربوط به دهه 1980 میلادی که مورد علاقه بسیاری از فوتبالیستهای آینده بود و برخی از هواداران پروپاقرص آن فرناندو تورس، الساندرو دل پیرو و آندرس اینیستا بودند. این باعث شد که ناکاتا برای انجام اولین بازیهای خود وسوسه شود. آسیا تا همیشه سپاسگزار این اتفاق خواهد بود.
ناکاتا در آغاز سده جدید یک فوق ستاره بود. در دورانی که برند بودن یک فوتبالیست جز چند استثنا (مانند بکام) عادی نبود، هافبک بااستعداد ژاپنی پرفروشترین بازیکن جهان بود. ناکاتا همه جا حضور داشت، در پوسترها، در فروش نوشیدنی ژاپنی، مدهای الهامبخش مو و تبلیغ کوکاکولا، مسترکارت، تویوتا و نایکی. او نقش جدیدش به عنوان بیلبورد جهانی را پذیرفته بود:” من از این موضوع راضی نیستم اما واقعیت همین است.” ناکاتای آگاه و خوشتیپ به یک مدل تبدیل شده بود و حتی به عنوان روزنامهنگار افتخاری مجله سبک زندگی نوآورانه آقایان به نام مونوکل فعالیت میکرد.
او همچنین بازیکنی بسیار ماهر بود- نامزدی در سه توپ طلا این موضوع را تایید میکند. جویلینو (جواهر کوچک) لحظات درخشانی را در زمین رقم میزد، از هیچ موقعیت میساخت و هرچقدر هویتش به عنوان یک بازیساز نمایانتر میشد، دید خوب و هوشمندی را نیز به این ویژگی اضافه میکرد. پیراهن شماره 8 در رم کاملا برازنده او بود؛ هرچند با قد 175 سانتیمتر در بین 11 بازیکن اصلی گم میشد.
جهان ناکاتا را در جام جهانی 1998 فرانسه کشف کرد-اما ژاپن اول نیاز داشت که به این مسابقات راه پیدا کند. مسابقات انتخابی پس از شکست لحظه آخری آنها در صعود به جام جهانی 1994 آمریکا و میزبانی مشترک قابل پیشبینی در جام جهان 2002 بسیار مهم بودند. ناکاتا در جریان دیدار پلیآف در سال 1997 برابر ایران نمایشی سوباسایی برای ساموراییهای آبی داشت و پاس گل اول بازی (ارسالی دقیق به توپ)، پاس گل تساوی (ارسالی سانتیمتری با سر پایین) و پاس گل طلایی پیروزیبخش (دریبلی عالی و با شوتی روی توپ برگشتی) را ارسال کرد. او تقریبا به تنهایی تیمش را به اولین جام جهانی رساند. او 20 سال داشت.
ناکاتا بعد از کازو میورا، دومین بازیکن ژاپنی بود که در رقابتهای سری A بازی کرد.
درخشش ناکاتا به رم کمک کرد تا بعد از دو دهه فاتح اسکودتو شود.
نمایشی درخشان در فرانسه باعث شد که ناکاتا به اروپا منتقل شود. پروجا او را به دومین بازیکن آسیایی تاریخ سری A پس از کازویوشی “کینگ کازا” میورا، هموطنش، که در سال 1994 در جنووا توپ میزد تبدیل کرد (بازیکنی که برای این که همچنان در سن 53 سالگی فوتبال بازی میکند معروف است).
حدود 5000 هوادار ژاپنی برای اولین بازی ناکاتا در پروجا به ایتالیا پرواز کردند؛ بسیاری برای دیدارهای آینده بار دیگر برگشتند. به ثمر رساندن 10 گل در اولین فصل حضورش در سری A بازگشتی قابل توجه در تیمی بود که برای فرار از سقوط میجنگید و رم ِ فابیو کاپلو در ژانویه 2000 برای خرید او 12 میلیون پوند هزینه کرد.
در پایتخت ایتالیا- خب در نیمی از آن- از ناکاتا به دلیل نقشش در قهرمانی رم در فصل 01- 2000، آخرین فصلی که یوونتوس یا یکی از دو باشگاه میلانی فاتح اسکودتو نبودند، به خوبی یاد میشود. او قربانی محدودیت لیگ در استفاده از بازیکنان غیر اروپایی شد- تنها سه نفر از بین ناکاتا، گابریل باتیستوتا، والتر ساموئل، کافو، آبل بالبو، جیانی گویجو و مارکوس آسانکائو اجازه حضور در فهرست تیم در یک بازی را داشتند- اما یک هفته پس از گل والی او برابر اودینزه و چند روز پیش از دیدار سرنوشتساز قهرمانی برابر یووه، فدراسیون فوتبال ایتالیا این قانون را لغو کرد.
تیم رده دومی یووه در فاصله 6 دقیقه بازی را با گلهای دلپیرو و زینالدین زیدان 0- 2 کرد. تعویض فرانچکسو توتی با ناکاتا باعث تعجب بسیاری شد ( به هرحال کارلو آنچلوتی روی نیمکت تیم حریف قرار داشت) اما بازیکن ژاپنی رم توپ را در خط میانی از آن خود کرد، به سمت دروازه رفت و آن را مثل موشکی چرخشی به گوشه دروازه فرستاد. این پایان کار او نبود. در وقتهای تلف شده که تنها چند دقیقه با پایین کشیده شدن رم از صدر فاصله باقی مانده بود، ناکاتا یک شوت از راه دور سرکش دیگر راهی دروازه کرد. ادوین فن در سار تنها توانست آن را مشت کند و وینچنزو مونتلا به گل تبدیلش کرد.
ناکاتا اختلاف شش امتیازی رم با یوونتوس را حفظ کرده بود- این کاری ارزشمند بود چون آنها موفق شدند در روز پایانی جام قهرمانی را بالای سر ببرند. در همین فاصله ناکاتا به خانه رفت، ژاپن را به لطف نمایشی درخشان و گل پیروزیبخش برابر استرالیا در نیمه نهایی، به فینال جام کنفدراسیونها رساند؛ سپس پیش از دیدار میزبان مشترک با فرانسه به ایتالیا برگشت تا رم را در کسب قهرمانی نزدیک خود همراهی کند.
ناکاتا در فصل بعد نیز همینطور یوونتوس را عذاب داد و والی زیبای او باعث بازگشت پارما برای پیروزی در دو بازی رفت و برگشت فینال کوپا ایتالیای 2002 شد. خرید او برای این تیم 18.6 میلیون پوند هزینه در پی داشت- بیشترین رقم پرداخت شده برای یک بازیکن آسیایی تا زمانی که سون هیونگ مین در سال 2015 به تاتنهام پیوست.
ناکاتا به نظر دلزده میرسید و در جوانی و در سن 29 سالگی از دنیای فوتبال خداحافظی کرد- او فقط 28 سال داشت که این تصمیم را در حین حضور قرضی در بولتون گرفت ( که همراهی چندانی نداشت). او پیش از این که دل از فوتبال بکند باعث شد که میلیونها نفر به آن دل ببندند: تاثیری به اندازه کاری که کاپیتان سوباسا انجام داده بود.
پاک دو-ایک
کرهشمالی سومین کشور آسیایی بود که به جام جهانی راه پیدا کرد اما اولین کشوری بود که واقعا رقابت کرد. هندِ هلند- به نام فعلی اندونزی- یک بازی انجام داد و با نتیجه 0- 6 شکست خورد؛ دو دیدار کره جنوبی در سال 1954 با نتیجه 0- 9 و 0- 7 به پایان رسید. کره شمالی در سال 1966 موفق شد با تک گل پاک دو-ایک برابر ایتالیا به پیروزی برسد.
پاک دو-ایک با گلی که مقابل ایتالیا زد، اولین پیروزی آسیاییها در تاریخ جامجهانی را رقم زد.
واقعیتِ اهل کره شمالی بودن مفهومی مهآلود و تار است. شاید نام واقعی پاک، پارک باشد. او ممکن است سرباز ارتش، کارگر کارخانه یا دندانپزشک باشد. بعضی ایتالیاییها به او لقب “دندانپزشک” داده بودند چرا که باعث ناراحتی این ملت شده بود و چون همه از دندانپزشکها نفرت دارند. یک فراری شناخته شده گفت پاک پس از جام جهانی به اردوی بیگاری فرستاده شد- به دلیل عدم موفقیت در کسب قهرمانی این تورنمنت یا افراط در الگوهای غربی- هرچند این تیم چنین اتفاقی را تکذیب کرد.
به واقعیتها برگردیم. کره شمالی با تحقیر استرالیا و کسب نتیجه 2- 9 در مجموع دو بازی رفت و برگشت به انگلیس رفت؛ هرچند اجبار (در واقع تهدید) از سوی فیفا باعث شد که میزبان اجازه حضور آنها را صادر کند. جنگ کره 13 سال قبل با پیش از 1000 کشته انگلیسی رخ داده بود. پاک به خاطر میآورد:”ما دشمن بودیم”. اما موقعیت آنها به عنوان تیم دستکم گرفته شده کوتاه قامت- میانگین قدی تیم 165 سانتیمتر بود- باعث عزیز شدن تیم مهمان در بین اهالی میدلزبورو شد.
کوتاه قامتان با شیلی مساوی کردند و پاک سیونگ زین اولین گل آسیایی را در ادوار جام جهانی به ثمر رساند. گل دوم قابل توجهتر بود چون پاک دو- ایک شوت زیبایی برابر تیم ملی 10 نفره ایتالیا را وارد دروازه کرد و به نوشته دیلی اکسپرس ” یکی از بزرگترین انفجارها در فوتبال را رقم زد”. ریورا، فاکتی و هم تیمیهایشان حذف شدند.
کرهشمالی در مرحله یک چهارم نهایی با سه گل برابر پرتغال پیش افتاد- و فقط اوزهبیو و یارانش بودند که به رویای آنها پایان دادند. گل تاریخی پاک به این معنا بود که او مشعل المپیک 2008 را در راه رسیدن به پکن در سراسر پیونگ یانگ حمل کرد.
اهالی میدلزبورو هنوز پاک را تحسین میکنند. در شهرک مسکونی که زمانی ورزشگاه آیرسام پارک در آن قرار داشت، یک کفش فوتبال برنزی قرار دارد و این همان جایی است که او گل درخشان خود را به ثمر رساند. پاک بعدها اظهار داشت:” مردم انگلیس ما را به قلبهایشان راه دادند و برعکس این اتفاق هم رخ داد. فوتبال تنها برای پیروزی نیست. فوتبال میتواند روابط سیاسی را بهبود بخشیده و صلح را ترویج دهد.”
چا بوم کئون
سون هیونگ مین یک بار گفت:” هر وقت با او مقایسه میشوم احساس شرمندگی و افتخار میکنم.” این میزان الهامبخش بودن چا بوم کئون را نشان میدهد.
مدتها پیش از سون، شینجی کاگاوا و هزاران استعداد آسیایی که در قرن 21 در بوندسلیگا حضور داشتند، چا آنجا بود. بازیکنی پیشتاز در اواخر دهه 1970 و 1980 میلادی که در کنار یاسوهیکو اوکودرا از ژاپن قرار داشت. بهترین بازیکن قرن آسیا تنها 24 سال داشت که صدمین بازی ملی خود برای کرهجنوبی را انجام داد و یک سال پس از آن با 58 گل ملی در کارنامه به آلمان رفت. انتقال او در سال 1978 نیازمند خروج زودهنگام از خدمت سربازی بود و به ناگاه به حضورش در تیم ملی پایان داد. او تنها سه بازی ملی دیگر در جریان جام جهانی 1986 انجام داد.
چا به اولین بازیکن آسیایی تبدیل شد که قهرمانی در یک جام اروپایی را جشن گرفت. او با آینتراخت فرانکفورت و لورکوزن، قهرمان جام یوفا شد.
او میتوانست دریبل بزند، خلق موقعیت کند و گل بزند و معمولا آمار گلزنیاش در لیگ دو رقمی میشد. الکس فرگوسن پس از یک نمایش درخشان برابر ابردین در جام یوفای فصل 80- 1979 او را “غیرقابل مهار” خطاب کرد. چا آن سال با آینتراخت فرانکفورت قهرمان شد و در سال 1988 این افتخار را با بایرلورکوزن تکرار کرد. او در جریان شکست 0- 3 لورکوزن برابر اسپانیول در دیدار خارج از خانه فینال خیلی زود از زمین بیرون رفت اما ضربه سر بازیکن کرهای باعث بازگشت باورنکردنی تیمش پیش از پیروزی در ضربات پنالتی شد. او چند روز بعد تولد 35 سالگی خود را جشن گرفت. “چا بوم” تا پایان دوران فوتبالش واقعا انفجاری بود.
سعید العویران
این اتفاق به شکل مضحکی روی اشتباه انزو شیفو رخ داد. در فاصله 5 دقیقه تا پایان آخرین بازی گروه F در جام جهانی 1994 آمریکا، بازیکن بزرگ بلژیکی نتوانست پاسی را کنترل کند و مالکیت توپ به عربستان سعودی رسید. یازده ثانیه بعدی وارد تاریخ جام جهانی شد.
سعید العویران توپ را در میانه نیمه زمین خودی دریافت کرد، برگشت و شروع به دویدن کرد. او در گرمای نزدیک به 40 درجه، 70 متر دوید، از ریههای بیرمق عبور کرد، از موانع گذشت و سپس توپ را از پشت سر میشل پرودوم وارد دروازه کرد.
هم
گل سعید العویران مقابل بلژیک همچنان زیباترین گل آسیاییها در تاریخ جامجهانی است.
تخمین تاثیر این گل دشوار بود و این اتفاق تنها مربوط به عربستان سعودی نبود چرا که پیش چشمان میلیونها نفر رخ داده بود. پیش از جام جهانی 1994 آمریکا، آُسیا در طول 60 سال 10 بار در جام جهانی حضور پیدا کرده بود و پیروزی کره شمالی برابر ایتالیا در سال 1966 تنها پیروزی این قاره در 28 بازی بود. سپس عربستان سعودی و العویران ظهور کردند.
تلاش انفرادی درخشان این هافبک اتفاقی نبود. پرچم سبزها پیش از این هلند را آزار داده و در حالی که در نیمه اول پیش بودند تنها به دلیل اشتباه دیرهنگام دروازهبان شکست خوردند؛ سپس اولین پیروزی تیمهای آسیایی پس از جام جهانی 1966 را برابر مراکش به دست آوردند. حالا تازه واردها در دقیقه 85 برابر تیم بلژیک که هلند را شکست داده بود و دروازه خود را بسته نگه داشته بود، پیش افتاده و راهی مرحله حذفی شده بودند.
العویران روی بدن شیاطین سرخ رقصید و- برخلاف فواد انور امین، هموطنش، که ضربه سر او برابر هلند باعث شوکه شدن و ناراحتی بخشی از زمین، ورزشگاه و بیشتر اهالی واشنگتن دیسی شده بود- او برای جشن گرفتن شروع به رقص کرد. بیل پلاشکه در لسآنجلس تایمز نوشت:” او به جای بالا بردن دستهایش به سمت الله مانند هم تیمیهایش، به گوشه زمین دوید که خودش تنها در آنجا حضور داشت. وقتی به آنجا رسید شروع به رقصیدن کرد.”
درخشش العویران تمام جهان را درنوردید اما این اتفاق برای خودش رخ نداد. حتی پس از صعود تاریخی تیم ملی به مرحله یک هشتم که با شکست 1-3 برابر سوئد، تیم حاضر در نیمه نهایی مسابقات، در دالاس به پایان رسید، عربستان سعودی به ممانعت از بازی بازیکنانش در کشورهای خارجی تا سال 1998 ادامه داد. العویران که پیشنهاداتی از پرتغال تا برزیل داشت در نهایت تمام دوران فوتبالش را در الشباب ریاض سپری کرد. او به دلیل توهین به قوانین مذهبی کشورش در سال 1996 محروم و زندانی شد و گفته میشود که در ماه رمضان اقدام به نوشیدن مشروبات الکلی با یک زن غیر عربستانی کرده اما در نهایت در جام جهانی 1998 فرانسه به میادین برگشت.
او آن سال به نیویورک تایمز گفت:” شاید 1000 بار این گل را دیده باشم و واقعا از آن خسته شدهام… این گل همیشه یک شمشیر دو لبه بود. از جهاتی عالی بود. از جهت دیگر افتضاح بود چون من را در معرض دید عموم قرار داد.” هرچند این توجه همگانی برای 11 ثانیه تنها لذت به همراه داشت.
کریم باقری
اولین بازیکن آسیایی حاضر در لیگ برتر موفقیت بیشتری را بیرون از انگلیس به دست آورد. ترافیک سایت چارلتون پس از خرید باقری دو برابر شد- هرچند در آگوست 2000 این یعنی در واقع تنها دهها نفر بیشتر از قبل وارد سایت آنها شدند- اما تراژدی، مصدومیتها و دعوت به اردوهای ملی باعث شد که “زیدان ایران” نهایتا 15 دقیقه برای تیم اصلی به میدان برود. او قراردادی 4 ساله امضا کرده بود.
بهترین دوران باشگاهی باقری دور از سرزمین مادریاش در دسته دوم آلمان و تیم آرمینیا بیلهفلد بود. شرایط در سطح ملی متفاوت بود. باقری به عنوان یک هافبک و گاهی سوییپر به شدت هجومی بود. 50 گل او در 87 بازی ملی شامل 19 گل در انتخابی جام جهانی 1998 فرانسه است که بیشترین تعداد گلزده در تاریخ مقدماتی جام جهانی به حساب میآید. او رکورد مشترک هفت گل زده (بدون پنالتی) در یک بازی که پیروزی تحقیرآمیز 0- 17 برابر مالدیو بود را در اختیار دارد اما درخشش آماری دیگری تا زدن شش گل برابر گوام در پیروزی 0- 19 در سال 2000 رخ نداد.
کریم باقری اولین بازیکن آسیاییِ لیگبرتر بود؛ هرچند او نتوانست نمایشهای خوبش در آرمینیا بیلهفلد را با پیراهن چارلتون تکرار کند.
باقری نقش مهمی در صعود ایران به جام جهانی 1998 از دیدار اول تا پلیآف برابر استرالیا داشت. این بازیکن 23 ساله که از دیدار رفت در تهران با حضور 128 هزار تماشاچی محروم بود، زمینه ساز بازگشت فوق العاده تیم ملی در ملبورن و نابودی مدعی صعود و سپس حضور در اولین جامجهانی پس از سال 1978 شد. پیروزی برابر آمریکا در فرانسه نیز این موفقیتها را تکمیل کرد.
میخاییل آن
میخاییل آن از پرواز میترسید. ورق بازی در هنگام سفر پاختاکور تاشکند برای دیدارها اکیدا ممنوع بود اما استثنایی برای ستاره بزرگ بزرگترین باشگاه ازبکستان وجود داشت. او برای فرار از نگرانی فلجکننده که هر بار پا روی پلههای هواپیما میگذاشت تمام وجودش را میگرفت با همسر مربی تیم مینشست و مشغول بازی “دوراک” میشد تا حواسش را پرت کند.
در 11 آگوست 1979 ترس این هافبک به کابوسی زنده تبدیل شد. آن روزی بود که نیکلای ژوکوفسکی، کنترل کننده ترافیک 20 ساله، ناخواسته باعث مرگ 178 نفر شد. هواپیمایی که حامل تیم پاختاکور بود بر فراز شهر اوکراینی دنیپرو دزرژینسک با هواپیمایی دیگر برخورد کرد.
“آن” حتی قرار نبود در این هواپیما باشد. او مصدوم بود و باید در مسکو درمان میشد اما اصرار به ترک تاشکند با همتیمیهایش داشت. این بازیکن 27 ساله به برادرش گفت:” من کاپیتان هستم و باید آنجا باشم” اما پیش از این که در نهایت چمدانش را به فرودگاه بفرستد دوبار نظرش را تغییر داد.
کار یکی از قهرمانهای فوتبال شوروی نباید اینطور به پایان میرسید. تمامی خانواده “آن” پیشرو بودند: والدین کرهای او جز اولین مهاجران از شرق دور بودند که مورد پاکسازی نژادی در روسیه دوران جوزف استالین قرار گرفتند. بیش از 172 هزار کرهای در اکتبر 1973 تبعید شدند و پس از این اقدامات ظالمانه بود که آنها به ازبکستان رسیده و جامعهای را با شرایط سخت بنا کردند. بعدها دیمیتری، برادر بزرگ آن، اولین بازیکن از نسل کره بود که در لیگ برتر شوروی به میدان رفت.
اما برادر کوچکتر او- با نام مستعار “میشا” – حتی بهتر هم بود و در کنار دو هم تیمیاش در پاختاکور برای تیم ملی شوروی به میدان رفت که با توجه به جمعیت 260 میلیونی این کشور، شاهکاری برجسته به حساب میآمد. این بازیکن کرهای حقیقتا خاص بود: رهبری با پاسهای دقیق و باورنکردنی، سرعتی ترسناک و روحیه جنگندگی بالا. میشا همچنین در زدن ضربات شروع مجدد استاد بود: او در دیداری برابر کریفباس در سال 1977 دو بار مستقیما از روی نقطه کرنر گلزنی کرد. او به چنین سلاحی مجهز بود.
همانطور که دیمیتری، برادرش، به نکته خوبی اشاره کرد:” کدام احمقی یک کرهای چشم تنگی را در تیمش راه میدهد اگر او بهتر از هرکس دیگری بازی نکند؟”
میخائیل آن چنان بازیکن درخشانی بود که هنوز ریشه کرهایاش هم نتوانست مانع از رسیدنش به تیم ملی شوروی شود.
پاختاکور اولین و تنها نماینده ازبکها در تاریخ لیگ برتر شوروی بود اما آنها با حضور سه بازیکن درخشان در تیم ملی شامل آن، واسیلیس هاتزیپاناگیس، بازیساز چالاک، و ولادیمیر فایودوروف، مهاجم گلزن، تاثیرگذاری بالایی داشتند. دیناموکیف، قهرمان متوالی لیگ در سالهای 1974 و 1975، چنان تحت تاثیر “آن” قرار گرفته بود که برای جذب او دو بازیکن خود را پیشنهاد داد. با این حال تلاش آنها بیهوده بود: این ستاره فروتن- قهرمان جام ملتهای اروپای زیر 23 سالهها در سال 1976 در کنار فایودوروف- هرگز در طول دوران فوتبال حرفهایاش به باشگاه دیگری منتقل نشد و همین موضوع باعث شد که تا همیشه برای مردم محلی که او را نیمه خدا میدانستند، عزیز بماند.
به عنوان اولین اقلیت سرکوب شده توسط شوروی، موفقیت “آن” به کرهایهای حاضر در اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد تا احترام و مقبولیت خود را به دست آورند. بزرگی پاختارکور برای شهر تاشکند تا زمانی که ادامه داشت درخشان بود: هاتزیپاناگیس در سال 1975 از این تیم به یونان رفت تا به اسطوره ایراکلیس تبدیل شود و به دوران خوب باشگاه پایان داد. پیش از جدایی هاتزیپاناگیس، مثلث با استعداد پاختاکور روی پیست رقص در مراسم ازدواج آن کنار هم جمع شدند و اشک ریختند.
پس از آن رویداد فاجعهبار در آگوست 1979، اشکها در تاشکند پایانی نداشت. تئوریهای توطئه در همه جا به گوش میرسید و در همین حال خانوادههای عزادار هر روز جمع میشدند تا اخبار سقوط هواپیما را بشنوند اما پوششدهی ضعیف بود. در عوض هزاران عزادار به احترام درگذشت آنها در خیابانها حاضر شدند. یکی از دوستان قدیمی آن اشاره کرد:” تنها مراسم خاکسپاری شبیه به این برای چرچیل یا شاید پرنسس دایانا بود.”
آنها حتی امروز هم قهرمان ابدی خود را به یاد دارند. یازده آگوست مراسم یادبود سالانه برای تیم در تاشکند است که به احترام 17 بازیکنی که جانشان را از دست دادند، برگزار میشود. بهترین بازیکنی که هرگز نامش را نشنیده بودید؟ شاید همینطور باشد.
لی که (نیکو یناریس)
این فوتبالیست که در لیتونستون متولد شده و رشد کرده بود و پیش از این به نام نیکو یناریس در آرسنال و برنتفورد شناخته میشد به پکن رفت و حتی نامش را در سال 2019 تغییر داد – تمام این اقدامات در راستای عشق او به بازی در سطح ملی انجام شد.
مصاحبه ( شان کول )
دستاورد تو از حضور در چین در طول سالهای اخیر چه بوده است؟
من قطعا چیزهای بسیاری درباره خودم یاد گرفتهام، اول از همه – تجربه حضور در کشوری دیگر و رشد دوباره از بسیاری جهات. من باید با فرهنگی متفاوت، سبک متفاوت غذا، محیط جدید، تیم جدید و شیوه جدید زندگی سازگار میشدم. موارد بسیاری در این جا هستند که در مقایسه با بریتانیا کاملا متفاوت است. از نظر فوتبالی هم باید فوتبالم را کمی سازگار میکردم – سبک بازی در چین متفاوت است. احتمالا باید چند مسئولیت در تیم نیز میپذیرفتم زیرا از اروپا آمده بودم و تحصیلات فوتبالی مربوط به آنجا را داشتم.
انتقال به گوان پکن چطور رخ داد؟ آیا قدمی دلهرهآور بود؟
لاسه وایب، یکی از هم تیمیهای قدیمیام در برنتفورد، یک سال پیش از من به چانگچوان یاتای پیوست. همان مدیر برنامه ترتیب انتقال من را داد تا بتوانم به اینجا بیایم. در ابتدا مسئله بازی در تیم ملی برایم مهم بود اما سپس متوجه شدیم که باید پاسپورت چینی داشته باشم تا بتوانم چنین کاری انجام دهم. سوالی که پرسیده شد این بود که آیا حاضری به آنجا بروی و برای تیمی در چین بازی کنی؟ این مسیر را آغاز کردیم و من فکر میکنم که شاید آرامترین فرد در بین تمام کسانی که در این روند دخیل بودند به حساب میآمدم.
رفتن به چین چه جذابیتی برایت داشت؟
اگر بتوانم حضور قدرتمندی در آنجا داشته باشم – عملکرد خوب و ساختن نامی برای خودم – چیزی خواهد بود که میتوانم آن را با فرزندانم به اشتراک بگذارم. من پنج سال در برنتفورد بازی کردم و میخواستم بالاخره در سطح ملی به میدان بروم. با نگاهی واقع گرایانه شانسم برای بازی در تیم ملی انگلیس در حالی که در لیگ دسته دوم حضور داشتم چقدر بود؟ من موقعیتهای دیگری داشتم چرا که پدرم یونانی – قبرسی و مادرم چینی بود، بنابراین انگلیس تنها و آخرین فرصت نبود. با خودم فکر کردم که اگر بتوانم در آینده برای یکی از این کشورها در سطح ملی بازی کنم، پس چرا که نه؟ این مهمترین نکته برای من بود. قسمت زبان مشخصا سختترین بخش بود اما احساس میکنم خیلی خوب سازگار شدم – سبک زندگی بسیار آرامبخش است. من اسکوتر برقی کوچکی گرفتم که میتوانم بپرم روی آن و بیشتر بخشهای شهر را ببینم.
کل روند گرفتن تابعیت و ثبت کارهای اداری در چین چطور پیش رفت؟
تشریفات ادارای و کاغذ بازی بسیاری زیادی داشت – رفت و آمدهای زیاد برای یافتن مدارک درست. وقتی تمامی مدارک من را برای فیفا ارسال کردند، آنها بلافاصله آن را تایید کردند. این به من اجازه داد که تابعیت بگیرم و سپس واجد شرایط برای بازی کردن باشم. اولین بار در ژوئن 2019 به تیم ملی چین دعوت شدم و از آن زمان در بیشتر اردوهای ملی حضور داشتهام. ما دیدارهایی در دوبی، فیلیپین و مالدیو برگزار کردهایم که تجربه متفاوتی بوده است. همیشه حضور بهترین بازیکنان کشور در کنار یکدیگر چالش برانگیز است – هرکس سبک بازی متفاوتی دارد – اما من واقعا از آن لذت میبرم.
تبدیل شدن به اولین بازیکن تابعیت گرفته که برای تیم ملی چین به میدان رفته چه معنایی دارد؟
معنای بسیاری دارد – این افتخاری واقعی برای خانواده من بود. این تاریخی را پدید آورد که هیچکس نمیتواند از من بگیرد و چیزی است که میتوانم وقتی فرزندانم بزرگ شدند با آنها به اشتراک بگذارم. مادرم بسیار به من افتخار کرد و فکر میکنم مادربزرگم که در چین به دنیا آمده نیز به من افتخار میکرد.
استاندارد و سبک بازی در چین در مقایسه با انگلیس چگونه است؟
بسیاری از افراد شگفتزده میشوند. یکی از اولین مسائلی که اکثر بازیکنان خارجی به من گفتند این بود که اگر فکر میکنی این کار آسانی است پس شوکه خواهی شد. تیمهای بسیاری در انگلیس هستند که بیوقفه فوتبالی هجومی و با تکیه بر مالکیت توپ ارائه میدهند. اینجا نیز تیمهایی را میبینید که به آن سبک بازی کنند اما سایر تیمها بیشتر دفاعی هستند. آنها به معنای واقعی کلمه دو خط پنج نفره میچینند و شما باید راهی برای عبور از آنها پیدا کنید.
فوتبال در چین در حال حاضر چقدر گسترده است و آیا میتوانی پیشرفت بیشتری برای آن متصور شوی؟
فوتبال در اینجا بسیار گسترده است. هدف اصلی رییس جمهور صعود به جام جهانی است بنابراین آنها تمام تلاششان را میکنند تا به ما در انجام این کار کمک کنند. فوتبال بدون شک در حال رشد است و در این مسیر رو به جلو توجه بیشتری را به خود جلب خواهد کرد.
عنوان اصلی مقاله: The Trailblazers
نویسنده: Huw Davies و Joe Brewin
نشریه / وبسایت: FourFourTwo
زمان انتشار: مارس 2021