نویسنده: ویلیام شکسپیر
کارگردان: علی عمرانی
قالب: نمایشی
دستهبندی: رمان و داستان
اُتِلو یا اُتِللو (به انگلیسی: Othello) یا تراژدی اُتِلو مغربی ونیز عنوان نمایشنامهای عاشقانه و تراژیک اثر ویلیام شکسپیر است که در حدود سالهای ۱۶۰۳–۱۶۰۴ میلادی نوشته شدهاست. این نمایشنامه بر اساس داستانی به نام کاپیتان مغربی (۱۵۶۵ م)، نوشتهٔ سینسیو، نویسندهٔ ایتالیایی، نگاشته شدهاست. در این نمایشنامه شکسپیر به مضمون خیانت در عشق میپردازد.
در این تراژدی، اُتِلو (نام دیگرش «مغربی» است)، شخصیت اصلی مرد داستان که فرماندهی مغربی در ارتش ونیز است، به تحریک یکی از زیردستانش به نام «ایاگو»، به وفاداریِ همسر خود «دِزدِمونا» شک میکند و بی آنکه مسئله را با زن در میان بگذارد، بیرحمانه او را میکُشد. اما بعد از قتل به بیگناهی همسر وفادارش پی میبَرَد که بسیار دیر است؛ در نتیجه دست به خودکشی میزند.
نمایشنامهٔ اتلو هنوز هم در بسیاری از مجامع حرفهایِ تئاتر جهان محبوبیت زیادی دارد و منبعی برای بسیاری از آثار اپرایی، فیلم، و اقتباسهای ادبی شناخته میشود.
رودریگو و یاگو درمی یابند که «دزدمونا» با سیاه مغربی «اتللو» ازدواج کرده است. آنها شبانه نزد پدر دزدمونا رفته و او را از فرار دخترش آگاه می کنند. ولی هنگامی که برای بازخواست اتللو نزد او می روند، دوک همه آنها را به جلسه شورا فرامی خواند.
رودریگو و یاگو درمی یابند که «دزدمونا» با سیاه مغربی «اتللو» ازدواج کرده است. آنها شبانه نزد پدر دزدمونا رفته و او را از فرار دخترش آگاه می کنند. ولی هنگامی که برای بازخواست اتللو نزد او می روند، خبردار می شوند که دوک همه آنها را برای جلسه شبانه شورا درباره حمله به قبرس فراخوانده است. پس همگی نزد دوک می روند و در آنجا دوک اتللو را به قبرس اعزام می کند. در همین حین، با احضار دزدمونا، مشخص می شود که وی از روی عشق و خواسته قلبی اش با اتللو ازدواج کرده است.
در این میان یاگو به خاطر انتصاب «کاسیو» به جای خودش توسط اتللو، کینه او را به دل گرفته و به همراه رودریگو که زمانی عاشق دزدمونا بوده است، قصد نیرنگ علیه اتللو را در سر می پرورانند.
پس از شکست عثمانی ها و اعزام اتللو برای فرمانروایی قبرس، دزدمونا همراه با یاگو عازم قبرس می شود. یاگو درپی کسب جایگاه کاسیو، نقشه ای برای او می کشد و با توطئه و نیرنگ اتللو را به رابطه میان دزدمونا و کاسیو، بدگمان می کند. سرانجام اتللو از روی سوءظن زیاد دزدمونای بی گناه را می کشد