اختصاصی طرفداری / درگذشت مارادونا غم بزرگی را به من وارد کرد. او یک نابغه بود که برای فوتبال متولد شده بود. روحت در آرامش دیگو. پس از درگذشت دیگو مارادونا در نوامبر 2020، این پیام در میان سیل پیام های تسلیت روانه او شد. این پیام از طرف آندونی گویکوچه آ، مدافع سابق اتلتیک بیلبائو و تیم ملی اسپانیا بود. گرچه با گذر سال ها مارادونا و گویکوچه آ، زخم های قدیمی را فراموش کرده بودند، اما برای عده ای هنوز آن زخم ها التیام پیدا نکرده بودند و پس از پیام گویکوچه آ، سیلی از پیام های توهین آمیز روانه مدافع سابق باسکی شد! بارسلونا و بیلبائو در طول دهه ها رقابت، روابط حسنه ای داشته اند، اما این روابط خوب، در اوایل دهه 80 تبدیل به یک دشمنی خونین تمام عیار شد! کار حتی تا جایی پیش رفت که مارادونا در مصاحبه ای گفت:
بردن بیلبائو برای من مهم تر از بردن رئال مادرید است!
در اوایل دهه 80، فوتبال اسپانیا در سیطره باسکی ها بود. سوسیه داد شکست ناپذیر در سال های 1981 و 1982 قهرمان لالیگا شد و سپس نوبت به اتلتیک بیلبائو بود تا دشمن قدیمی خود را به زیر بکشد و پس از سال ها در فوتبال اسپانیا قدرت نمایی کند. اتلتیک برای این کار تصمیم بزرگی گرفت و در سال 1981، خاویر کلمنته 31 ساله، سرمربی تیم دوم خود را به عنوان سرمربی خود انتخاب کرد. کلمنته هافبک سابق بیلبائو بود که خیلی زود فوتبال را به دلیل آسیب دیدگی شدید از ناحیه پا در 24 سالگی کنار گذاشت و روی به مربیگری آورد. کلمنته غرور بیلبائو را دوباره زنده کرد و تیمی منسجم و با استعداد از جوانان باسکی ساخت. کلمنته اصل مهمی داشت:
بازیکنی که نجنگد، جایی در تیم من ندارد.
بنابراین تیم او را بازیکنانی با استعداد و جنگجو تشکیل می دادند. هر چقدر در زمین های فوتبال، جنگ و درگیری رخنه کرده بود، فضای کشور (اسپانیا) هم در ناآرامی کامل به سر می برد. تنها 6 سال از مرگ فرانکو و سقوطش می گذشت و اسپانیا در حال بازگشایی درهای دموکراسی بود. کودتای بازمانده های رژیم فرانکو برای برپایی حکومت دوباره فاشیستی شکست خورد، اما گروه های مسلح جدایی طلب فرصت عرض اندام پیدا کرده بودند. یکی از آن گروه ها، گروه جدایی طلب باسکی ETA بود که مبارزات مسلحانه بسیاری علیه دولت مرکزی انجام می داد. در چنین شرایط دشواری جنگجویی، به بیلبائو، که نماد ایالت باسک بود هم سرایت کرده بود. کلمنته در مورد آن روزها گفت:
ما از محبوب ترین و مورد احترام ترین تیم های اسپانیا هستیم و در هر مکان مورد توهین قرار می گرفتیم. در آن زمان، سیاست با همه چیز آمیخته بود. به خصوص در آندولس ، که مدام ما را ETA، تروریست و قاتل صدا می کردند. این ها برای ما انگیزه بود، چون ما قهرمان شدیم و سال بعد آن را تکرار و دوگانه را بردیم!
اگر بیلبائو، تروریست بود، به اعتقاد خیلی ها، آنها یک فوتبالیست تروریست هم داشتند! او آندونی گویکوچه آ بود. یک مدافع بی رحم و خشن که از هر خطایی روی بازیکن حریف ابایی نداشت. معمولا هیچ لبخندی در زمین روی صورتش دیده نمی شد و اگر بخواهیم لیستی از خشن ترین مدافعان تاریخ فوتبال تهیه کنیم، او احتمالا رتبه خوبی را به دست می آورد! به طور اختصار به او گویکو می گفتند. او شروع کننده کینه خونین بارسلونا و بیلبائو در آغاز دهه 80 بود. اولین شاهکار او به 13 دسامبر 1981 برمی گشت. او با خطایی وحشتناک در دقیقه 26 بازی، رباط صلیبی پای راست برند شوستر را پاره کرد. فرشته بلوند (لقب شوستر) در اوج آمادگی و در مقاطعی که داعیه بردن توپ طلا را داشت، 9 ماه از میادین دور ماند و به طبع آن جام جهانی 1982 را هم از دست داد. بعد از مصدومیت شوستر، بارسلونا قافیه رقابت قهرمانی لیگ را با ادو لاتک باخت.
فصل بعد شوستر به میادین بازگشت و در صدد انتقام از گویکوچه آ بود. بارسلونا تغییر بزرگی را روی نیمکت خود ایجاد کرده بود و سزار لوئیز منوتی، مربی نامدار آرژانتینی که آلبی سلسته را در سال 1978، قهرمان جهان کرده بود را استخدام کرد. در بازی رفت فصل 1982-83، گویکو پای به نیوکمپ گذاشت و ورود او با اعتراضات زیادی همراه شد. در میان آن جو مسموم، گویکو در دقیقه 49 با یک ضربه سر که از جناح چپ سانتر شد، دروازه بارسلونا را باز کرد. بیلبائو بازی را با گل او 1-0 برد. بازی برگشت در سن مامس، هیجان بسیاری داشت. همانند بازی رفت، بازی پر برخورد دنبال می شد و نهایتا بیلبائوی کلمنته بازی را 3-2 برد. گل سوم بیلبائو جنجالی بود چون توپ قبل از گل شدن به گارسیا د لوزا، داور بازی برخورد کرد. بارسلونا تا دقیقه 86، 3-0 عقب بود و در این دقیقه اوربانو دروازه شیرها را باز کرد و 3 دقیقه بعد، دیگو مارادونا، با یک ضربه آزاد استثنایی دروازه آندونی زوبی زارتا را فرو ریخت. گل مارادونا بیهوده بود و بارسلونا نتوانست به بازی باز گردد. بارسلونا و بیلبائو در آن مقطع در یکچهارم نهایی کوپا دل ری هم صف آرایی کردند و بارسلونا در مجموع 3-1 برنده شد و نهایتا با برتری 2-1 در فینال مقابل رئال مادرید قهرمان شد. بیلبائو در آن فصل موفق بود و در هفته پایانی در رقابتی نفس گیر با رئال مادرید، با توجه به شکست 1-0 مادرید در خانه والنسیا، جام قهرمانی را بالای سر برد.
رقابت بیلبائو و مادرید در فصل 1983-84 هم برای قهرمانی ادامه پیدا کرد، با این تفاوت که بارسلونا هم تا ایستگاه آخر برای قهرمانی می جنگید. نهایتا بیلبائو با پیروزی خانگی برای دشمن هم ایالتی خود، سوسیه داد، با 49 امتیاز، هم امتیاز با رئال مادرید و با اختلاف یک امتیاز بیشتر نسبت به بارسلونا، قهرمانی را تکرار کرد و شاگردان کلمنته در جام حذفی هم کاپ کوپا دل ری را بالای سر بردند. اما این تنها رقابت بر سر جام ها نبود که دشمنی بیلبائو و بارسلونا را در آن فصل عمیق تر کرد، بلکه جدال های خونین درون زمین بود که باعث سر باز شدن کینه های گذشته شد.
فصل 1983-84، دومین فصل حضور دیگو مارادونا در بارسلونا بود. فصل اول برای مارادونا فوق العاده آغاز شد، اما در ادامه گرفتار هپاتیت، مصدومیت و البته درگیری با لاتک شد. با این وجود استعداد خالص او چشم ها را خیره کرده بود. كلمنته هم این موضوع را تأكید می كند كه متوقف كردن او در زمین بسیار دشوار بود:
او یك بازیكن غیر عادی و فوق العاده بود و در آن زمان هیچ بازیكنی مثل او نبود. به سختی می توانستید او را متوقف کنید. این یک مسئله گروهی بود. برای بازیکنان رویارویی با مارادونا بسیار مهم بود.
در 24 سپتامبر 1983، بارسلونا در هفته چهارم لالیگا میزبان اتلتیک بیلبائو در نیوکمپ بود. در دقیقه 38 بازی مارادونا روی یک پاس زیبای پشت محوطه جریمه، پریکو آلونسو را صاحب توپ کرد و آلونسو دروازه بیلبائو را باز کرد. در آخرین دقیقه نیمه اول، خولیو آلبرتو با یک ضربه سر زیر طاقی، بارسلونا را 2-0 پیش انداخت تا نیمه اول به سود بارسلونا تمام شود. بازی طبق پیش بینی پر برخورد بود و گویکوچه آ طبق معمول در متن درگیری ها قرار داشت. روی یک صحنه پس از اینکه گویکوچه آ، شوستر را هدف گرفت، مارادونا به او هشدار داد تا آرام تر کار را دنبال کند وگرنه تیمش 3-0 می بازد! و در دقیقه 59 اتفاق، بالاخره افتاد...
در این دقیقه گلی به ثمر نرسید، بلکه روی یک صحنه بی اهمیت در میانه های میدان، گویکوچه آ از پشت با یک تکل بی رحمانه پای راست مارادونا را هدف قرار داد. دیگو از درد به خودش پیچید. مچ پای او به طرز وحشتناکی شکست و با برانکارد به بیرون زمین برده شد. چنین تکلی در فوتبال امروز می توانست با محرومیتی سنگین مواجه شود و عمر فوتبالی یک بازیکن را به خطر بیاندازد اما خیمنز مادرید، داور مسابقه در میان تعجب تنها به یک کارت زرد برای گویکوچه آ بسنده کرد!! صدای سوت ها و اعتراض ها به اوج خود رسید. مشخص بود که مصدومیت مارادونا جدی است و صدای اعتراضات حتی بعد از بازی هم ادامه یافت و اتوبوس بیلبائو در حال خروج از استادیوم، به وسیله طرفداران بارسلونا سنگباران شد. بارسلونا در ادامه و در دقایق پایانی با دو گل مارکوس آلونسو و لوبو کاراسکو به برتری 4-0 رسید، اما مسئله مهم، مصدومیت فوق ستاره آرژانتینی بود. فیلم های اتاق عمل او نشان می داد که شدت مصدومیت بیش از حد تصور است و بازگشت او به میادین، در حالی که تنها 23 سال داشت، به یک معجزه شبیه بود.
مارادونا آن صحنه را این طور به یاد می آورد:
من فقط ضربه را احساس کردم و صدا را شنیدم . مثل یک تکه چوب ترک خورده و بلافاصله فهمیدم چه اتفاقی افتاده است.
پس از بازی مطبوعات به شکل کاملی به موضوع پرداختند و از ن لحظه بود که گویکوچه آ، قصاب بیلبائو لقب گرفت. لالیگا تصمیم داور را کافی ندانست و گویکوچه آ را با 18 بازی محرومیت، نقره داغ کرد. گرچه پس از دو بار تجدید نظر، محرومیت او به 7 بازی کاهش یافت و در ادامه لیگ به ترکیب بیلبائو اضافه شد و در نهایت کاپ قهرمانی را بالای سر برد. تنش های بعد از آن اتفاق، به رختکن و کنفرانس مطبوعاتی پس از بازی هم کشیده شد. اوج آن درگیری های لفظی منوتی و کلمنته بود. منوتی در اظهار نظری جنجالی گفت:
روزی که اسپانیا (بیلبائوی کلمنته) تصمیم بگیرد یک گاوباز باشد نه یک گاو در زمین، فوتبال بهتری بازی خواهد کرد!
ترکش های منوتی به گویکوچه آ هم اصابت کرد و منوتی، گویکو را نژادی از ضد فوتبالیست ها خواند! منوتی فوتبال دفاعی و درگیرانه را مستبدانه می دانست. رویکردی که در تضاد با نوع دید او به بازی، دقیقا به سبک تفکرات کلمنته اشاره داشت. یک ماه بعد دو تیم این بار در سوپرکاپ در برابر هم قرار گرفتند. مارادونا با محافظی فلزی در پای خود، دوران نقاهت خود را می گذراند و گویکو هم از میادین به دور بود. بارسلونا در بازی رفت 3-1 در سن مامس پیروز شد و در بازی برگشت بیلبائو در نیوکمپ با گل زودهنگام اندیکا برنده شد، اما جام به بارسلونا رسید و منوتی در پیش چشم دشمن خود دور افتخار زد.
مارادونا تا ژانویه 1984 از میادین دور بود و پس از 4 ماه با ریکاوری پای خود بالاخره در بازی با سویا به میادین بازگشت و شروع باشکوهی داشت. بارسلونا 3-1 بازی را برد و مارادونا 2 گل به ثمر رساند. 21 روز بعد در 29 ژانویه، بالاخره دیدار انتقامی او در سن مامس مقابل بیلبائو از راه رسید. دشمن او، گویکو هم در زمین بود. بازی در همان ثانیه های اول با خطاهای متعدد آغاز شد. تنها 12 دقیقه از بازی گذشته بود که لحظه انتقام مارادونا فرا رسید! مارادونا روی یک پاس استادانه از بازیکن خودی با فرصت طلبی دروازه را باز کرد. دقیقه 34 بیلبائو به بازی برگشت و پرتاب توپ اوروتی به شوستر رسید. شوستر غفلت کرد و بازیکن بیلبائو پا به توپ شد و روی یک حمله آرگوته دروازه اوروتی را باز کرد. در دقیقه 77 مارادونا روی یک ضربه سر بازیکن خودی روی سر گویکوچه آ با ضربه سر توپ را به زیر طاق دروازه زوبی زارتا کوبید و گل دوم خود را به ثمر رساند. دو تیم آمار بیش از 50 خطا را انجام دادند که البته چندان غیر قابل پیش بینی نبود! مارادونا انتقام خود را در زمین گرفت اما این پایان کار تنش ها و دشمنی ها نبود.
دو تیم پس از کنار زدن رقبا در کوپا دل ری دوباره به هم رسیدند اما این بار در فینال! بازی قرار بود در 5 مه 1984 در سانتیاگو برنابئو برگزار شود. فینالی که با توجه به تنش های سیاسی آن دوران و درگیری های دو تیم، پیش بینی می شد سرشار از هیجان و درگیری باشد. تنش ها از قبل از روز بازی آغاز شد. مارادونا دو هفته مانده به فینال، در بازی ماقبل آخر لیگ برابر اسپانیول از بازی اخراج شد. پیش بینی می شد مارادونا با محرومیتی دو جلسه ای مواجه شود، اما مارادونا تنها یک جلسه محروم شد و این به این معنی بود که می تواند در فینال بازی کند. این تصمیم با اعتراض شدید خاویر کلمنته مواجه شد. کلمنته جدل را به پیش از بازی کشاند و گفت که بارسلونا مصمم به خشونت در بازی است. مارادونا جواب کلمنته را داد و گفت:
او جرات ندارد تا به چشم هایم نگاه کند و مرا احمق بخواند!
کلمنته پس از بازی جمله او را به خودش تحویل داد و مارادونا را احمق نامید و گفت شرمآور است که بازیکنی با چنین درآمدی، کمترین ویژگیهای انسانی را ندارد. منوتی هم البته پاسخ کلمنته را داد:
ما آماده ایم تا در همه زمینه ای رقابت کنیم، حتی در خشونت!
روز بازی در برنابئو، یک دیدار معمولی نبود. 100 هزار هوادار متعصب کاتالانی و باسکی برنابئو را تسخیر کرده بودند. قبل از بازی مطابق انتظار سرود ملی هو و یک دقیقه سکوت به دلیل احترام به هواداران بارسلونا که در یک سانحه رانندگی کشته شدند هم توسط هواداران بیلبائو به تمسخر گرفته شد. نهایتا فرانکو مارتینز سوت آغاز بازی را به صدا در آورد. بازی طبق معمول با خطاهای متعدد و این بار در فضایی مسموم تر آغاز شد. بیلبائو خیلی زود و در دقیقه 14 روی ضربه اندیکا به گل رسید. بازی زیر باران خطاهای سنگین ادامه پیدا کرد. مارادونا زیر ذره بین و البته حملات شدید باسکی ها قرار گرفت. خطاهای فراوانی روی او انجام شد، اما ستاره آرژانتینی هر بار از روی زمین بلند شد و به بازی ادامه داد. حتی یک برخورد مشکوک هم در محوطه جریمه بیلبائو رخ داد، اما داور اعلام پنالتی نکرد. فینال نهایتا با یک گل به سود بیلبائو خاتمه یافت، اما درگیری های خونین پس از سوت پایان، همه چیز را تحت الشعاع قرار داد.
پس از سوت پایان، فرانکو مارتینز به سرعت به رختکن رفت. مارادونا با چاتو درگیر شد و با ضربه سر به او زد و پیراهنش توسط او پاره شد. مارادونا شروع درگیری ها را حمله او و چند بازیکن دیگر بیلبائو به او دانست. بازیکنان دو تیم به جان هم افتادند. مارادونا با لگدی سهمگین صورت میگل سولا را هدف قرار داد. روانو پزشک رئال مادرید هم در متن درگیری ها حضور داشت و بعدها گفت که ضربه مارادونا یک ko کلاسیک بود! و سولا شانس آورد که اتفاق ناگواری برایش پیش نیامد. میگلی ملقب به تارزان مدافع اسطوره ای بارسلونا لگدی کاراته مانند به دی آندرس، هافبک بیلبائو زد. گویکوچه آ هم بیکار نماند و چندین ضربه به بازیکنان بارسلونا زد و لگد او به مارادونا هم سرانجامی نداشت و مارادونا به شکل معجزه وار و خنده داری از آن لگد، جان سالم به درد برد. درگیری ها ادامه یافت و در برابر دیدگان وحشتزده خوان کارلوس، پادشاه اسپانیا و میلیونها اسپانیایی، بازیکنان دو تیم با مشت و لگدهایی که به جنگهای خیابانی شبیه بود به جان هم افتادند.
خولیو آلبرتو در رابطه با آن شب می گوید:
همه به مارادونا حمله بردند تا او را شکست دهند!
درگیری ها وحشتناک بود. برند شوستر هم در یادآوری آن فینال میگوید:
آنها از شروع تا پایان، دیهگو را تحریک کردند. وقتی داور سوت پایان بازی را به صدا درآورد، صدای کرکنندهای شنیدم. برگشتم و دیدم که دیهگو درحال دعوا با گویکوچهآ است. صحنههای دیوانهواری بود، ولی با بیلبائو به چنین چیزهایی عادت داشتیم.
سالیناس، مهاجم بیلبائو، با وجود درد ناشی از گل میخ هایی که توسط کفش پاکو کلوس در پشت او گیر کرده بود ، توضیح می دهد که آوردن جام به بیلبائو ارزش همه چیز را داشت.سالیناس بعدها به بارسلونا پیوست و زمانی که بارسلونا در فینال 92 ومبلی قهرمان اروپا شد در ترکیب اصلی بارسلونا بود. داور بازی اعلام کرد که نمی تواند نام بازیکنان خاطی را صورت جلسه کند، چون در صحنه مبارزه نبوده است، اما پس از بازبینی فیلم های بازی، حکم نهایی صادر شد و مارادونا ،کلوس، میگوئلی، گویکوچه آ، سارابیا و دی آندرس با سه ماه محرومیت از همه مسابقات (شامل بازی های دوستانه) مواجه شدند. برای مارادونا این محرومیت اهمیتی نداشت، چون این آخرین بازی او برای بارسلونا بود. مدیران بارسلونا با توجه به این شرایط، علی رغم اینکه به کیفیت و استعداد او واقف بودند او را به ناپولی فروختند. البته مارادونا در تور آمریکای بارسلونا در تابستان 1984 شرکت کرد، اما پس از آن به طور رسمی به سن پائولو نقل مکان کرد. منوتی هم در پایان فصل و پس از رقابت های لیگ کاپ اسپانیا از بارسلونا جدا شد. سربابی رابسون پیشنهاد بارسلونا را پس از آن برای دومین بار رد کرد و نهایتا تری ونبلز سکان هدایت بارسلونا را در دست گرفت. کلمنته دو سال دیگر در بیلبائو ماند و آندونی گویکوچه آ هم در سال 1987 به اتلتیکو مادرید رفت تا سال های آخر فوتبال خود را در وینسنته کالدرون سپری کند. با تغییر نسل بیلبائو انتقال قدرت انجام شد و پس از قهرمانی لالیگا توسط بارسلونا در سال 1985، رئال مادرید با دسته کرکس ها قدرت را در دست گرفت. به مرور روابط بارسلونا و بیلبائو بهبود یافت اما کینه خونین اوایل دهه 80 دو تیم چیزی بود که هرگز از یادها نرفت.
ادامه دارد...
بیشتر بخوانید:
پاورقی لالیگا | بخش اول: بارسلونا 1929، اولین فاتح
پاورقی لالیگا | بخش 2: شیرهای باسک، بهترین تیم پیش از جنگ و بهترین تیم در خلال جنگ
پاورقی لالیگا | بخش 3: سپید، سپید، لاسائتا! پایان طلسم 21 ساله
پاورقی لالیگا | بخش 4: موفقیت استبدادی روخی بلانکوس با صورت شیطان و پای خدا!