امروز 17 دی ماه، سالروز درگذشت غلامرضا تختی است.
به گزارش طرفداری، قهرمان، واژه ای سنگین و با ابعاد معنایی مختلف. واژه ای که این روزها به ندرت می توان آن را یافت یا کسی را قهرمان خطاب کرد.
از بچگی عادت داشتیم چشم هایمان را به تلویزین و فیلم های ابر قهرمانی می دوختیم، دوست داشتیم جای آن ها باشیم، به آسمان پرواز کنیم و کسی را نجات دهیم. اصلا قهرمان کیست؟ تعریف شما از قهرمان چیست؟
شاید اگر از چشم های یک کودک به این واژه نگاه کنیم، قهرمان ها فقط در کارتون ها باشند، کسانی که مردم را نجات می دهند و شخصیت های شرور را از بین می برند.
اگر از چشم یک نوجوان و جوان به این قضیه نگاه کنیم، قهرمان در فیلم های سینمایی معنا پیدا می کند، هر کسی که قدرت های ماورایی دارد.
اما حالا پا به دنیای بزرگسالان بگذاریم، هر چقدر که بزرگتر می شویم دیگر از آن دنیای خیالی خود خارج می شویم، هر چند روزگاری دوست داشتیم ما هم یک قدرت ماورایی داشته باشیم تا به مردم کمک کنیم اما واقع بین تر شدیم و گویی ارزش معنای این کلمه هم برایمان دو چندان شد. حالا باید قهرمان هایمان را از دنیای واقعی و آدم هایی که درست مثل خودمان بودند انتخاب می کردیم، همین موضوع باعث شد به ندرت دیگر کسی قهرمان خطاب شود.
5 شهریور 1309 در دروازه غار تهران یکی از آن قهرمان هایی که می گوییم به دنیا آمد...هرچند قهرمان ها به دنیا نمی آیند، آدم ها با کارهای خود تبدیل به قهرمان می شوند پس بهتر است بگوییم یک فرد خاص به دنیا آمد که با رفتارهای انسانی، خود را به مقام قهرمانی و پهلوانی رساند.
به نظر من تاریخ تولد و مرگ یک انسان، همه زندگی او را تشکیل نمی دهد. آنچه که زندگی یک مرد را از نقطه آغاز، از روز تولد تا لحظه مرگ می سازد، شخصیت، روحیه جوانمردی، صفا، انسانیت و اخلاقیات اوست.
غلامرضا تختی درست می گفت، انسان ها خودشان مسیر خود را می سازند. پدر غلامرضا تختی، خیلی زود درگذشت و او را تنها گذاشت. تختی در 20 سالگی به سراغ کشتی رفت و کار را با کشتی باستانی آغاز کرد. کمی بعد به مسابقات حرفه ای کشتی آزاد رفت و در همان سال اول قهرمان مسابقات شد. نه فقط آن سال بلکه طی 8 سال بعد، 7 بار دیگر هم قهرمان مسابقات شد. تختی رفته رفته به ستاره کشتی ایران تبدیل شد و در عرصه بین المللی هم یکه تازی می کرد. غلامرضا تختی در نخستین المپیکی که شرکت کرد (المپیک 1952) به مدال نقره دست یافت و چهار سال بعد (المپیک 1956) مدال طلا را لمس کرد. پس از آن یک نقره دیگر هم در مسابقات المپیک 1960 به دست آورد.
علاوه بر این سه مدال، تختی در مسابقات جهانی دو مدال نقره و دو مدال طلا به دست آورد و در بازی های آسیایی 1958 هم یک مدال طلای دیگر به کارنامه خود اضافه کرد.
اگر کسی تختی را نشناسد و این متن را بخواند با خود می گوید پس تختی یک کشتی گیر فوق العاده بوده نه قهرمان! یا با خود می گوید حتما مبنای قهرمان شدن فقط مدال طلا است.
اما همانطور که ابتدای متن هم گفتیم قهرمان واژه ای با ابعاد مختلف است، ابعادی که شامل مسائل داخل و خارج از زمین می شود. چه کسی می گوید یک فوتبالیست خوب حتما می تواند الگوی خوبی هم باشد؟ یا مثلا یک بازیگر خوب، چه کسی می گوید کسی که اسکار می گیرد الگوی مناسبی هم هست؟
یک فوتبالیست بهترین بازیکن جهان می شود صرفا به خاطر اینکه در زمین فوتبال خوب است و رفتار بیرون زمین او مربوط به خودش می شود. یک بازیگر اسکار می گیرد چون بازیگر خوبی بوده و رفتار بیرون از فیلمش مربوط به خودش است. شما می توانید آن ها را الگو قرار دهید اما اگر بخواهید صرفا دنیای فوتبال یا سینما را در نظر بگیرید نه زندگی را!
چرا می گوییم جای امثال تختی ها خالی است؟ چون غلامرضا تختی نه تنها در تشک کشتی قهرمان بود بلکه نزد مردمی که شاید حتی در عمرشان یک بار هم کشتی ندیده بودند قهرمان به شمار می آمد.
هدف یک ورزشکار، قهرمانی نیست. هر مردی با کم و بیش تمرین کردن می تواند قهرمان کشور شود اما قهرمانی به گردن خویش و گردن ملت مدال طلا می آویزد که وجودش سرشار از جوانمردی و خدمت به همنوع باشد.
تختی کشتی را فراموش کرده بود، در دنیای واقعی هرکس نزدش می آمد و در توانش بود کمک می کرد. وقتی در بویین زهرا زلزله آمد، تا جایی که توانست به همنوعان خود کمک کرد. وقتی دید در محله ای که به دنیا آمده استعدادهای زیادی هستند اما مکانی برای پرورش آن ها وجود ندارد، یک مدرسه کشتی احداث کرد.
الکساندر مدوید این کشتیگیر سابق شوروی روایت جالبی از فینال مسابقات 1962 تولیدو دارد:
تا آن زمان از خصوصیات اخلاقی، رفتار و کردار انسانی و والای تختی خبر نداشتم اما در آنجا به عظمت، انسانیت و جوانمردی تختی پی بردم و تحت تاثیر آن قرار گرفتم. او که شنیده بود پای راستم ضرب دیده با این پا به خوبی مدارا کرد و هرگز نخواست با هجوم به این پا من را اذیت کند. تختی تا آخرین لحظه، مردانه و تمیز کشتی گرفت و از پای ناراحت من اصلا استفاده نکرد. او با این کارش نشان داد که یک قهرمان به معنای واقعی است. بعد از این جریان، ما دو دوست صمیمی شدیم.
باورتان می شود؟ غلامرضا تختی می توانست به راحتی از این نقطه ضعف استفاده کند و به پیروزی برسد. اصلا به قول بسیاری از مربیان مطرح دنیا یکی از راه های رسیدن به پیروزی استفاده از نقطه ضعف های حریف است. با این حال منش تختی آن روز اجازه نمی داد پای راست الکساندر مدود را بگیرد، او نه حریف را در قالب یک کشتی گیر بلکه در قالب یک انسانی که آسیب دیده نگاه می کرد. تختی همیشه در این رابطه می گفت:
من کسی نیستم که قهرمان شدن و مدال آوردن را به هر قیمتی که شده است بخرم.
من فرزند درد و رنج بودم و با این درد خو گرفتم. همیشه مردمی را که مرا دوست می داشتند دوست داشتم و امروز به دوستی با آن ها افتخار می کنم اما در همین زمان یک حرف و یک کنایه در لفافه گفته می شد ولی مرا شکنجه نمی داد چون راه خود را روشن می دیدم و می شنیدم می گفتند رضا، تو کاری به این حرف ها نداشته باش، راه خود را بگیر و برو، آینده مال توست.
تختی چشم هایش را بست، راهی که فکر می کرد درست است را در پیش گرفت. هرگاه احساس کرد حق مردم یا خودش در حال پایمال شدن است، ساکت نماند.
همیشه به یاد داشته باشید وقتی کسی قهرمان می شود، عده ای می خواهند او را بزنند و انتقاد کنند.
در دنیای امروز جای غلامرضا تختی ها خالی است، دنیایی که حالا واقعا به قهرمان هایی نظیر غلامرضا تختی نیاز دارد. هرچند تا دلتان بخواهد این روزها افراد معروف زیاد داریم ولی محبوب نه!
حیف که جسم خاکی جهان پهلوان، تحمل روح بلند او را نداشت.