Well I heard there was a secret chord
شنیدم که روزگاری یک چنگ اسرار آمیز بود
That David played and it pleased the Lord
که داوود مینواخت و پروردگار رو خوشحال میکرد
But you don’t really care for music, do you?
اما مثل اینکه تو هیچ اهمیتی به موسیقی نمیدی نه؟
Well it goes like this: the fourth, the fifth
آهنگش اینطوریه: (کلید) چهارم، (کلید) پنجم
The minor fall and the major lift
(کلید) مینور فرود میاد و (کلید) ماژور اوج میگیره
(اشاره به طریقه نواختن آهنگ)
The baffled king composing Hallelujah
پادشاه پریشان (منظور، داوود است) سرود سپاس پروردگار رو میخونه
(خواننده، عشق خودش رو به یک زن، به عشق داوود به خداوند تشبیه کرده
و میگه همینطور که داوود برای خدای خودش مینواخت، من برای تو مینوازم)
Hallelujah
سپاس پروردگار
Hallelujah
سپاس پروردگار
Hallelujah
سپاس پروردگار
Hallelujah
سپاس پروردگار
Your faith was strong but you needed proof
ایمانت قوی بود اما به دنبال مدرک میگشتی
You saw her bathing on the roof
اون رو درحال استحمام در پشت بام دیدی
Her beauty and the moonlight overthrew you
زیبای اون (زن) در نور مهتاب تورو از خود بیخود کرد
She tied you to her kitchen chair
اون (زن) تو رو به صندلی بست
She broke your throne and she cut your hair
تخ و تاجت رو شکست و موهات رو تراشید
And from your lips she drew the Hallelujah
و از لبهات عبارت “سپاس پروردگار” رو بیرون کشید
(اشاره به یک داستان مذهبی در انجیل درباره سامون و دلیله.
سامون قدرتی شگفت انگیز داشت که از موهاش نشات میگرفت. زمانی که عاشق دختری به اسم دلیله میشه، اون دختر فریبش میده و موهاش رو کوتاه میکنه
و قدرت سامون رو ازش میگیره. شاعر عشق خودش رو (که شاید همراه با هوسه) به داستان سامون و دلیله تشبیه میکنه.)
Baby I’ve been here before
عزیزم منم قبلا تو این (شرایط) بودم
I’ve seen this room and I’ve walked this floor (you know)
این اتاق رو میشناسم و توش قدم زدم (کاملا این شرایط رو درک میکنم)
I used to live alone before I knew you
منم قبل از اینکه تورو بشناسم، تنها بودم
And I’ve seen your flag on the marble arch
من پرچم پیروزیت رو روی سنگ مرمر دیدم
And love is not a victory march
اما درعشق رژه ی پیروزی در کار نیست
It’s a cold and it’s a broken Hallelujah
این عشق مثل گفتن “سپاس پروردگار” با لحنی سرد و شکسته ست… (یعنی بدون ایمان قلبی)
(شاعر به این قضیه اشاره میکنه که عشق برای بعضیا مثل یک جنگ میمونه و هر کسی به دنبال اینه که احساسات
و عواطف خودش درک بشه و توی این جنگ پیروز بشه. اما شاعر عقیده داره که این عشق نیست و فقط درد و تاسف رو به همراه داره و آدم رو از عاشقی دلسرد میکنه)
There was a time when you let me know
زمانی بود که به من اجازه میدادی تا…
What’s really going on below
از درون وجودت مطلع بشم
But now you never show that to me, do you?
اما حالا دیگه دورنت رو بهم نشون نمیدی
But remember when I moved in you
اما یادته موقعی رو که من با تو بودم
And the holy dove was moving too
و کبوتر مقدس (اشاره به عشق) هم بود
And every breath we drew was Hallelujah
و هر نفسمون همراه با (گفتن) سپاس پروردگار بود.
Maybe there’s a God above
شاید اون بالا خدایی باشه
All I’ve ever learned from love
اما تنها چیزی که من از عشق یاد گرفتم
Was how to shoot somebody who outdrew you
این بود که چطور به کسی که اسلحه رو سمتم گرفته شلیک کنم
And it’s not a cry that you hear at night
و مثل صدای گریه ای نیست که شبها بشنوی
It’s not somebody who’s seen the light
مثل شخصی نیست که نور (ایمان) رو ندیده باشه
It’s a cold and it’s a broken Hallelujah
مثل گفتن “سپاس پروردگار” با لحنی سرد و شکسته ست. (بدون ایمان قلبی)
(شاعر اشاره میکنه عشقی که توش رابطه برد و باخت باشه، رنج آور و پر درده.
و شخص رو از عشق دلسرد میکنه. دقیقا مثل شخص با ایمانی که ایمانش رو از دست داده.)
Hallelujah
سپاس پروردگار
Hallelujah
سپاس پروردگار
Hallelujah
سپاس پروردگار
Hallelujah
سپاس پروردگار
Hallelujah
سپاس پروردگار