به نام ایزد بی همتا
گرد افرید و سهراب یکی از شاهکار های زیبای فردوسی است. گردافرید با اینکه حضور اندکی داشت اما انچنان پر رنگ بود که از او به عنوان یک از
معروف ترین زنان شاهنامه یاد شود.
چو آگاه شد دختر گژدهم كه سالار آن انجمن گشت كم،
معنی:وقتی که گردآفرید(دختر گژدهم)باخبر شد/که فرماندۀ آن ها اسیر شده است،
زنى بود برسان گردى سوار هميشه بجنگ اندرون نامدار،
معنی:او(گردآفرید)زنی بود که مانند پهلوانی سوارکار/ همیشه در جنگ ها معروف بود،
كجا نام او بود گرد آفريد زمانه ز مادر چنين ناوريد
معنی:که نام او گردآفرید بود / و روزگار از مادر چنین فرزندی به دنیا نیاورده بود.
چنان ننگش آمد ز كار هجير كه شد لاله رنگش بكردار قير
معنی: او چنان از اسارت هجیر سرافکنده شد/ که صورت سرخش از خشم مانند قیر سیاه گردید.
بپوشيد درع سواران جنگ نبود اندر آن كار جاى درنگ
معنی:(گردآفرید) لباس و زره جنگجویان را پوشید/زیرا در این جنگ جای توقف و تعلل نبود.
فرود آمد از دژ به كردار شير كمر بر ميان بادپايى بزير
معنی: از قلعه مانند شیری شجاع پایین آمد/در حالی که بر کمر، کمربند بسته و سوار اسب تندرویی بود.
بپيش سپاه اندر آمد چو گرد چو رعد خروشان يكى ويله كرد
معنی:سریع به نزد سپاه سهراب آمد/ و مانند صاعقه فریادی کشید.
كه گردان كدامند و جنگ آوران دليران و كار آزموده سران
معنی: که پهلوانان و جنگجویان و آزاد باتجربۀ شما چه کسانی هستند؟
چو سهراب شيراوژن او را بديد بخنديد و لب را به دندان گزيد
معنی:هنگامی که سهراب شیرافکن گردآفرید را دید/خندید و لب را از روی خشم گزید.
بيامد دمان پيش گرد آفريد چو دخت كمندافگن او را بديد،
معنی:شتابان و خشمگین نزد گردآفرید آمد. / وقتی دختر کمندانداز سهراب را دید،
كمان را به زه كرد و بگشاد بر نبد مرغ را پيش تيرش گذر
معنی:کمان را آماده کرد و دست ها را برای پرتاب تیر، از هم باز کرد/در تیراندازی بسیار مهارت داشت.
به سهراب بر، تير باران گرفت چپ و راست جنگ سواران گرفت
معنی:بر(به سوی) سهراب تیرهای فراوانی پرتاب کرد/ و از دو طرف مردانه مبارزه می کرد.
نگه كرد سهراب و آمدش ننگ بر آشفت و تيز اندر آمد به جنگ
معنی:سهراب به گردآفرید نگاه کرد و این کار گردآفرید برایش مایۀ ننگ بود/ عصبانی شد و سریع جنگ را آغاز کرد.
سر نيزه را سوى سهراب كرد عنان و سنان را پر از تاب كرد
معنی:گردآفرید نیزه را به سوی سهراب گرفت/ اسب را راند و نیزه را به حرکت درآورد.
بر آشفت سهراب و شد چون پلنگ چو بد خواه او چارهگر بد به جنگ
معنی:سهراب عصبانی شد و مثل پلنگ حمله ور شد//زیرا دشمن او در جنگیدن ماهر بود.
بزد بر كمربند گرد آفريد زره بر برش يك به يك بردريد
معنی:سهراب نیزه را بر کمربند گردآفرید زد/ و یک باره زرۀ او را پاره کرد.
چو بر زين بپيچيد گرد آفريد يكى تيغ تيز از ميان بر كشيد
معنی:هنگامی که گردآفرید بر اثر ضربۀ سهراب از روی زین به سویی گشت/شمشیر برندۀ خود را از کمربند درآورد.
بزد نيزه او را به دو نيم كرد نشست از بر اسپ و برخاست گرد
معنی:با ضربه ای نیزۀ سهراب را شکست/ بر روی زین اسب نشست و فرار کرد.
به آورد با او بسنده نبود بپيچيد ازو روى و برگاشت زود
معنی:چون قدرت جنگیدن با سهراب را نداشت/از او رویبرگرداند و سریع عقب نشینی کرد.
سپهبَد عنان اژدها را سپرد به خشم از جهان روشنايى ببرد
معنی:سردار لشکر افسار اسب را رها کرد/و آن گونه خشمگین شد که با خشم خود دنیا را تاریک کرد.
چو آمد خروشان به تنگ اندرش بجنبيد و برداشت خود از سرش
معنی:وقتی که سهراب خود را با فریاد به گردآفرید نزدیک کرد/به حرکتی کلاهخود او را از سرش برداشت.
(برخی از شارحان شاهنامه نظیر استاد مجتبی مینوی و استاد رستگار معتقدند که خودِ گردآفرید کلاه از سر برداشته)
رها شد ز بند زره موى اوى درفشان چو خورشيد شد روى اوى
معنی:گیسوی گردآفرید از زیر زره بیرون آمد/ و چهره خورشیدگون او نمایان شد.
بدانست سهراب كاو دخترست سر و موى او از در افسرست
معنی:سهراب متوجه شد که حریفش دختر است/ و سر و موی او شایستۀ تاج است.
شگفت آمدش گفت از ايران سپاه چنين دختر آيد به آوردگاه؟!
معنی:تعجب کرد و گفت: از سپاه ایران/ چنین دختری به میدان جنگ می آید؟!
بدو گفت كز من رهايى مجوى چرا جنگ جويى تو اى ماه روى؟
معنی:سهراب به او گفت: از من فرار مکن/ ای زیبارو، چرا به دنبال جنگ هستی؟
نيامد به دامم به سان تو گور ز چنگم رهايى نيابى، مشور
معنی:تا امروز هیچ شکاری مثل تو به دامم نیامده است/نمی توانی از دستم فرار کنی،دست و پا مزن.
بدانست كاويخت گرد آفريد مر آن را جز از چاره درمان نديد
معنی:گردآفرید فهمید که از سهراب رهایی نخواهدیافت/پس درمان آن را جز حیله را دیگری ندید.
بدو روى بنمود و گفت: اى دلير ميان دليران به كردار شير،
معنی دو بیت:گردآفرید به سهراب نگاه کرد گفت:ای دلاوری/ که در میان پهلوانان مانند شیر هستی،
دو لشكر نظاره برين جنگ ما برين گرز و شمشير و آهنگ ما
دو سپاه ناظر جنگیدن ما بوده اند / و سلاح های جنگی و حمله و پیکار ما را نگریسنه اند.
كنون من گشايم چنين روى و موى سپاه تو گردد پر از گفت و گوى،
معنی: اکنون من چهره و گیسوی خود را نشان می دهم/ تا در سپاه تو بحث و جدل به وجود آید،
كه با دخترى او به دشت نبرد بدين سان به ابر اندر آورد گرد
معنی:که سهراب با دختری در میدان جنگ/ این گونه تاخت و تاز و نبرد کرد.
كنون لشكر و دژ به فرمان تست نبايد برين آشتى جنگ جست
معنی:اکنون سپاه و قلعه در اختیار توست/ نباید صلح را بر هم بزنی و جنگ برپا کنی.
عنان را بپيچيد گرد آفريد سمند سر افراز بر دژ كشيد
معنی:گردآفرید تغییر مسیر داد/ و اسب سربلندش را به سمت قلعه راند.
همى رفت و سهراب با او به هم بيامد بدرگاه دژ گژدهم
معنی:گردآفرید می رفت و سهراب هم با او حرکت می کرد/گژدهم نزدیک در قلعه آمد.
در باره بگشاد گرد آفريد تن خسته و بسته بر دژ كشيد
معنی:گردآفرید درِ قلعه را باز کرد/ و بدن کوفته و مجروح و اثر بندداشته را به درون قلعه انداخت.
در دژ ببستند و غمگين شدند پر از غم دل و ديده خونين شدند
معنی:درِ قلعه را بستند و ناراحت شدند/غمگین بودند و بسیار گریستند.
ز آزار گرد آفريد و هجير پر از درد بودند برنا و پير
معنی:از آزاری که گردآفرید و هجیر دیده بودند،تمام اهل قلعه ناراحت بودند.
بگفتند: كاى نيكدل شير زن پر از غم بد از تو دل انجمن
معنی:اهل قلعه گفتند: ای زن خوش قلب و شجاع/ تمام اهل قلعه نگران تو بودند.
كه هم رزم جستى، هم افسون و رنگ نيامد ز كار تو بر دوده ننگ
معنی:که هم جنگ کردی و هم حیله به کار بردی/و این کار تو موجب ننگ و رسوایی خانوادۀ تو نشد.
بخنديد بسيار گرد آفريد به باره برآمد، سپه بنگريد
معنی:گردآفرید بسیار خندید / و به بالای قلعه آمو و سپاه دشمن را نگریست.
چو سهراب را ديد بر پشت زين چنين گفت : كاى شاه تركان چين،
معنی: وقتی سهراب را بر روی اسب دید/ به او گفت: ای شاه تورانیان،
چرا رنجه گشتى كنون باز گرد هم از آمدن هم ز دشت نبرد
معنی:چرا خود را به زحمت انداختی/اکنون هم از گرفتن قلعه و هم از آن چه که بین ما در میدان جنگ گذشت ، برگرد.
تو را بهتر آيد كه فرمان كنى رخ نامور سوى توران كنى
معنی:برای تو بهتر است که به حرف من گوش دهی/و به سوی توران بازگردی.
نباشى بس ايمن به بازوى خويش خورد گاو نادان ز پهلوى خويش
معنی:نباید از زور و بازوی خود احساس امنیت کنی/زیرا گاو نادان با خوردن و چاق شدن زمینۀ هلاکت خود را فراهم می کند.