طرفداری |
ریو فردیناند / ژوئن 2002
حتی برزیل به دشواری راهی برای نفوذ به دفاع انگلستان پیدا خواهد کرد؛ تیمی که تنها یک گل در سه بازی دریافت کرده است. باید دنی میلز یا اشلی کول را در کنارهها شکست دهند اما ریو فردیناند و سول کمپل آن وسط هستند تا سانترها را برگردانند. در خط میانی آنها نیکی بات و پل اسکولز را دارند که حتی برای رونالدو و ریوالدو ترسناک به نظر میآیند. کمپل جناح چپ و فردیناند جناج راست دفاع میانی هستند و میشود آنها را به عنوان زوجی ایدهآل تدریس کرد. کمپل با ابه ساند مهاجم دانمارک یارگیری کرده بود اما کارهایی بیش از این در حال انجام بود. در حالی که کمپل مراقب یار خود بود، فردیناند بازی را زیر نظر داشت.
او مدافعان کناری را به حرکت وا میداشت و وقتی یک دانمارکی اضافه برای حمله میآمد، اینطور نبود که علاقه زیادی نشان دهد. تنها او را برانداز میکرد. در واقع به کمپل و میلز نگاه میکرد که به سوی نفر دیگر میرفتند. فردیناند رئیس است، نه تمیز کننده. مثل دیوید بکام، او موهبتی است که جوانسازی ترکیب از سوی اسون گوران اریکسن ارزانی داشته است. بیشتر از اینکه کاپیتان باشد، رهبری کلامی است. اوست که صحبتها را در خط دفاعی انجام میدهد. جیمی فلوید هاسلبنک گفته بود که 'بهترین مدافعان انگلیسی فردیناند و مارتین کیون هستند. مقابل کیون شما بازی را با بدنی تماماً کبودی به پایان میبرید اما در خصوص فردیناند، اصولا متوجه حضور او نمیشوید.'
بازیکن لیدزیونایتد، مدافع باهوشی است که ممکن است در تمام بازی برخوردی با مهاجم روبرو نداشته باشد اما اجازه نمیدهد او فرصتی برای گلزنی پیدا کند. فردیناند بیشتر به جانبی که حمله از آن میآید اهمیت میدهد. کمپل برای گرفتن توپ حملهور میشود و فردیناند فضای پشت و اطراف او را پوشش میدهد. از نظر شیوه بازی او مانند الساندرو نستا است: بلند، سریع و راحت در کار با توپ. او تقریبا مدافعی کامل است. مانند نستا، او کم پیش میآید که مستقیم دفاع کند. به جای آن، دفاع را سر و سامان میدهد.
روی هوا، فردیناند و کمپل میتوانند دو بازیکن برتر جام در خط دفاعی باشند. آنها در بازی با آرژانتین هر سانتری که برای گابریل باتیستوتا آمد را خنثی کردند و دیروز دانمارکیها حتی یک ضربه سر نداشتند. فردیناند و کمپل همینطور دو گل از پنج گل انگلستان را روی کرنرها به ثمر رساندهاند. هرچند کیران دایر اعتقاد دارد که گلِ ریو، گل به خودی بود. در نیگاتای ژاپن، حتی صدای هواداران را میشنیدند که فریاد میزدند "ریو"؛ اتفاقی نادر است که مدافعی تشویق شود. دایر هم به بهترین شکل از او تقدیر کرد. بدون اینکه کسی از او در مورد فردیناند بپرسید، گفت: 'باور دارم که بهترین بازیکن کنونی جهان را داریم و آن بازیکن ریو فردیناند است. نه فقط بهترین مدافع که بهترین بازیکن.'
ویو اندرسون پیش از تورنمنت گفته بود فردیناند در کلاس جهانی نیست. پس از اینکه چهل و پنج دقیقه برابر نیجریه بازی کرد، اندرسون روی آنتن زنده گفت او در کلاس جهانی هست. خبرنگاران خارجی موافق بودند که فردیناند یکی از دو یا سه مدافع برتر تورنمنت است. آنها تحت تاثیر چیزی قرار داشتند که در او بود. یکی به من گفت 'فردیناند حتی بلندقامت تر از چیزی که واقعا هست به نظر میآید.' یک ژورنالیست آلمانی گفت 'فردیناند مانند اولیور کان است، چیزی افسانهای در آنها هست که مدافعان مقابل را ناامید میکند.'
اما پیش از اینکه خود را در خصوص بابی مور جدید و بیست و سه ساله گم کنیم (باید بگویم که به نظرم کg کشور در خصوص او بیش از اندازه هیجانزده شده است) باید به کاستیهای او بپردازیم. فردیناند در زمینه تکل زدن بهترین نیست. تقریبا همیشه عمودی دیده میشود. ظرافتش یک موهبت است اما گاهی مدافعان میانی باید کمی کثیف باشند. کمی پیش از پایان نیمه اجازه داد که یک دانمارکی در کنارهها از او عبور کند. یا وقتی ساند و یسپر گرونشایر سعی کردند از او عبور کنند به جای درگیری با آنها سعی کرد آنها را به سمتی دیگر منحرف کند. در چنین لحظاتی آرزو میکردید که کاش کمی بیشتر شبیه مدافعان سنتی انگلیسی بود.
به ندرت پاسی بیهدف میدهد اما بارزی یا بکن باوئر نیست. در نیمه اول تمام توپهای دیوید سیمن به او منجر میشد. سیمن عاشق ضربات بلند است اما فردیناند پاسهای کوتاه را ترجیح میدهد. گزینه محبوب او خط میانی است اما گاهی که اوضاع خطرناکتر است توپ را به کمپل یا میلز میدهد. با این حال برای بازیکنان عقب زمین انگلیسی خوب است که بدانند وقتی توپی به آنها میرسد باید به کجا پاس دهند.
برزیل (مگر اینکه بلژیک دست به خاطر بزرگی در بازی فردا بزند) بزرگترین آزمون فردیناند خواهد بود نه تنها به خاطر اینکه با برزیل در یک چهارم نهایی جام جهانی بازی میکنند، به خاطر اینکه برزیل با دو تن از بهترین مهاجمان جهان به زمین میآید. یکی از آنها نابغه است. پشت سر آنها، ریوالدو حاضر است که در هیچ چیزی بهتر از رد کردن مدافعان توانایی ندارد (مگر زدن شوت از پنجاه یاردی). برابر برزیل در بازی روز جمعه، فردیناند باید چند تکل بزند.
روبرتو کارلوس
دسامبر 2002
در سالن غذاخوری کمپ رئال مادرید، روبرتو کارلوس در یکی از زمستانهای سخت اسپانیا، قهوه خود را گرم میکرد. گفت 'مسئله من نیستم. این جایزه ربطی به روبرتو کارلوس ندارد. اما فکر میکنم زمان آن رسیده که شغل یک مدافع را ارج بنهیم. جدا از آن، نمیتوانم شانس بهتری برای بردن آن در سالهای آینده پیدا کنم. نمیشود کاری بیش از آنکه در این فصل انجام دادم، انجام بدهم. غیرممکن است که طی سیصد و شصت و پنج روز، بیش از این مقدار جام برنده شوید. در هر بازی بازیکن ثابت بودم، چه برای باشگاه و چه تیم ملی کشورم و تا آخرین ذره توانم جنگیدم. چه کار بیشتری میتوانستم انجام دهم تا آن جایزه را برنده شوم؟'
توپ طلای اروپا میتوانست در فراری قرمزرنگ او جا بگیرد اما اینطور نشد. امروز رونالدو به عنوان برنده معرفی شد. کارلوس دوم شد و الیور کان دروازهبان آلمانی به رتبه سوم رسید. اما به هر حال، کار فوق العاده این برزیلی مودب -برنده لیگ قهرمانان، جام ججهانی، سوپرکاپ اروپا و جام باشگاههای جهان- بیشک شایسته تجلیل است.
بیست و نه سال پیش در شهری کوچک در نزدیکی سائوپائولو به دنیا آمد و نام او را، بر اساس نام خواننده یک-پای برزیلی روبرتو کارلوس نهادند. به جبران خسارتِ روبرتو کارلوس اصلی، او طوری بزرگ شد که سایز رانش به بزرگی روزهای اوج محمد علی رسیده بود. این برای مردی که 168 سانتی متر بلندی قامت داشت، اتفاقی بزرگ بود. کودکی را با دوچرخه سواری و این سو و آن سو بردن ابزارآلات سنگین کشاورزی گذراند اما اگر تنها به خاطر این مسئله، چنین بدن قدرتمندی به دست آورده بود، روستاهای جهان غرق ازدحام ابرقهرمانها میشد.
عضلههایش او را به پالمیراس برد و وقتی در تابستان 1995 با تیم ملی برزیل به اروپا رفته بود، به همه میگفت 'بهترین دفاع چپ جهان خواهم شد، حتی بهتر از پائولو مالدینی.' اگر این گستاخی یک جوانک بود، هیچوقت آن را از دست نداد. درست شبیه علی، کارلوس همیشه برای حریف رجز میخواند و پیروزیهایی ساده را پیش بینی میکرد. پیش از بازی نیمه نهایی جام جهانی گفت برزیل به 60 یا 70 درصد توان خود برای شکست ترکیه نیاز دارد. البته حالا نسبت به قبل کمی مهربانتر شده. رقبا عمدتا ساکت میمانند چون حق با اوست. کارلوس روح عذاب کشیده سادهای دارد، حتی حالا که میلیونر شده و آن را با استعدادهای ذاتی خود کسب کرده است. در نتیجه همیشه لبخند میزند. کارمندان کمپ تمرینی رئال مادرید، او را به رائول که جوان آراستهای است ترجیح میدهند.
همینطور بیشتر ژورنالیستها. البته یک برزیلی گفته است 'دیدن کارلوس که در کمپ تمرینی با رفیقش اندرسون میخندند، مانند دیدن دو احمق (در هالیوود، 1988) است'. در 1995 کارلوس به اینتر پیوست. روی هاجسون مربی تیم به او اجازه نمیداد از خط میانی عبور کند. یک سال بعد او با 3.5 میلیون کمتر از چیزی که اینتر پرداخته بود راهی رئال مادرید شد. با همه اشتباهات اینتر در نقل و انتقالات، او هنوز اشتباه شماره یک است. چطور انسانی میتواند در هر اینچ، پتانسیل بیشتری نسبت به او داشته باشد؟ او صد متر را در 10.6 ثانیه میدود، پرتابهای دستش به طور معمول به سی یارد میرسد و با پاهای کوتاه خود -کوتاه در بررسی استانداردهای یک فوتبالیست حرفهای یا یک زن چینی- میتواند توپ را با سرعت 90 مایل در ساعت شوت بزند. هیچوقت هم مصدوم نمیشود. هیچکس به اندازه او در این سطح، در پنج سال اخیر بازی نکرده است.
متاسفانه کسی به مدافعان چپ اهمیت نمیدهد. این پست را برای قایم کردن استعدادهای نداشته در نظر میگیرند. از این رو، استعداد او تا بیست و چهار سالگی به طور کامل ناشناخته بود. تا زمانی که مقابل فرانسه ضربه آزاد معروف خود را زد. توپ او چندین متر کات برداشت و سرانجام وارد دروازه شد. فابین بارتز دروازهبان فرانسه تنها ایستاد و نگاه کرد. توپ را با برخورد با سه انگشت بیرونی پا کات میدهد. شیوه چندان کارآمدی نیست و به مراتب کمتر از سینیشا میهایلوویچ و جیانفرونکو زولات ضربات آزاد خود را گل کرده اما کسی هیجان انگیز تر از او به توپ ضربه نمیزند.
در واقع وقتی اعلام کرد الگویی دارد، باعث تعجب بود. 'برانکو که پیش از من، در پست من برای برزیل بازی میکرد. مانند من عادت داشت که به حمله ملحق شود و همینطور یک متخصص ضربه آزاد بود.' و اینکه کارلوس میتواند تکل بزند. به خاطر رفلکس بینظیر خود، میتواند تا آخرین لحظه برای زدن توپ مدافع صبر کند. وقتی در زمین باشید، از جانب او امنیتی برایتان وجود نخواهد داشت. یکی از مهمترین لحظات او در فینال لیگ قهرمانان سال 2000، در میانههای زمین بود. گایزکا مندیتا از والنسیا از فضای خالی سمت چپ دفاع مادرید استفاده کرد و پیش رفت. فاصله زیاد شده بود. تنها لحظهای گذشت و کارلوس خود را به حریف رساند. با توپ تنها رونالدو سریعتر از او میدود و بدون آن، به نظر تنها تیم مونتگومری رکورددار فعلی دوی سرعت.
در حالی که مندیتا بازمیگشت تا متوجه شود چه اتفاقی افتاده، کوتاهقدِ فوق العاده از او دور شده بود. به لحاظ روانی، آن لحظه فینال تمام شد. کارلوس سه مدال قهرمانی اروپا داشت اما تا تابستان اخیر قهرمان جام جهانی نشده بود. 'برزیلیها زیاد او را دوست ندارند. او یکی از بازیکنانی است که سالهای بسیاری خارج از برزیل بوده و حالا بیشتر اروپایی است'. این را الکس بِیوس نویسنده کتاب فوتبال: شیوه برزیلی زندگی نوشته است.
کارلوس شاید شبیه یک گدای کوتاهقامت برزیلی باشد. یک زن شیکپوش اهل ریو در آپارتمان همبازی، فلاویو کنسسائو به او گفته بود که اگر کارلوس بخواهد، میتواند خدمتگزار خانهی زن باشد. سبک زندگی او که شامل ساعتهای رولکس و جواهرات میشود، مردم را از او بیزار کرده است. برای به دست آوردن کمی احترام، نیاز داشت که جام جهانی را برنده شود. در ابتدای فصل به نظر این را میدانست. پس از چند مسابقه کارشناسان میگفتند برزیل در خط دفاعی ضعیف است اما کارلوس و کافو نیازی ندارند تا در دیدارهایی مانند بلژیک و کاستاریکا خود را برای دفاع کردن خسته کنند. ترجیح میدهند از بازی لذت ببرند و چه کسی به تفکرات لوئیز فلیپه اسکولاری اهمیت میدهد؟
وقتی برزیل با انگلیس روبرو شد، اوضاع به مراتب جدیتر بود و او میدانست چطور حریف را تحریک کند. میتواند طوری در زمین رفتار کند که انگار صاحب آن است. مثلا توپ را برمیداشت چه خطا به نفع برزیل بود و چه انگلیس. هرکس که در جام جهانی وقت را تلف کند کارت زرد میگیرد اما داوری قدرت اینکه کارلوس را جریمه کند ندارد. حتی پس از گل مایکل اوون، کارلوس بهایجاد تعلل در هنگام ضربات آزاد انگلیس ادامه داد. در ابتدا برای گرفتن توپ از او درگیر میشدند اما بعد با علم به اینکه جلو هستند، به این سو و آن سو میرفتند تا زمان بیشتری هدر برود. بعد به جایی رسید که کارلوس از آنها میخواست زودتر ضربه آزاد خود را بزنند. هدف او تلف کردن وقت نبود، داشتن کنترل سرعت بازی بود. اگر جایزهای برای تحریک کننده ترین بازیکن بود، کارلوس برنده سالیانه آن میشد. همینطور خوزه لوئیس چیلاورت دروازه بان پاراگوئه که یک بار روی صورت او تف انداخت و اینطور جام جهانی را با محرومیت آغاز کرد. وقتی از چیلاورت در این خصوص پرسیده شد گفت 'اگر بنا باشد دوباره این کار را انجام میدهم. بیضههایش را نشانم داد و به کشورم توهین کرد.'
سرعت، قدرت و بیشرمی. اینها شیوه موفق شدن است. در واقع تنها چیزهایی که کارلوس برای فوتبال ندارد، تمرکز و داشتن یک شمای کلی از وضعیت زمین است. در بازی ماه اخیر با میلان در لیگ قهرمانان، او پاسهای پنجاه یاردی زیبایی میفرستاد. همه بدون مقصد. مسئله متعجبکننده بازی با میلان این بود که او در آن بازی میکرد. به تازگی از پروازی طولانی از کره جنوبی (بازی دوستانه ملی) بازگشته بود و قرار بود به سرعت برای پرواز به یوکوهاما، برای انجام بازی فینال جام باشگاههای جهان آماده شوند. کارلوس مسابقهای را از دست میدهد.
حدس میزنید که بردن جام جهانی خسته کننده باشد اما این بازیکن رئال مادرید، از همه بازیکنان بیشتر در طول فصل بازی کرده است. بیست و سه بازی ملی طی سال 2002. سوالی جالب: مدافع چپ دوم رئال مادرید چه کسی است؟ احتمالا چنین بازیکنی نداشته باشند. کارلوس برای مربیان بیش از نابغهای چون رونالدو مفید است، جدا از اینکه برای خرید او پول کمی پرداخت کرده بودند. جناح چپ رئال مادرید برای این کوتاه قامتِ نابغه است که میتواند به طور کامل شغل یک وینگر را انجام دهد.
کارلوس به توپ طلا نرسید چون مدافع بود و این ناامید کننده بود چون در واقع او هیچوقت یک مدافع نبود. از آنجایی که تیمهای کمی آنقدر دیوانه بودند که برابر برزیل و رئال مادرید، وینگر داشته باشند، معمولا به سادگی جلو میرفت. یوهان کرایف البته مخالف بود. او گفت 'کارلوس مدافع است و فکر میکنم کیفیت کمتری نسبت به کاندیداهای دیگر دارد.' در کمپ رئال مادرید، کارلوس گفت 'به نظر در فوتبال فقط بازیکنان هجومی را میخواهند و این درست نیست. فکر میکنم اتفاقات عجیبی در طی رای گیری رخ داده است. فکر میکنم این جایزه بنا بر منفعت تبلیغاتی داده شده است'. اوضاع میتواند بدتر هم باشد. 'رونالدو دوستِ خوب من است. او همینطور آقای گل جام جهانی شد و در فینال جام باشگاههای جهان گل زد. هرچند مردم نباید فراموش کنند که من پاسِ آن گل را دادم. در این لحظه فکر میکنم که من باعث شدم او به این جایزه برسد.' در واقع خودش را ملامت میکند.
- سایمون کوپر