Reichs Führerای روزگار..زندگی مثل یه خوابه.تا چشم رو هم میذاری میببنی چوب خطت پر شده..
دلم موند و حواسم رفت پی این راه طولانی
همش غرق خودم بودم توو این دریای طوفانی
منو میبُرد تنهایی دلم هی دورتر میشد
همه دلتنگیام انگار فقط هی بیشتر میشد
دلم موند و خودم پوسید ته مُرداب دلتنگی
همش حبس خودم بودم، یه چاردیواری سنگی
یه زندونی آواره که تقدیرش خیابونه
یه چشم انداز تلخی که تا میبینی زمستونه..