داستان شماره 1 :
یه پسری بود توی زندگی واقعیش انقدر خجالتی بود که دختر میدید فرار میکرد ولی همیشه در خیالات خودش دخترا رو می پرستید. اما چه فایده زندگی خیالی که به درد نمیخوره.
این پسر انقدر تو کف دخترا مونده بود که عقده ای شده بود و آخرش تصمیم گرفت خودکشی کنه.
رفت لبه ی پرتگاه داشت خودشو مینداخت پایین که یهو یکی داد زد : صبر کن.
بعد گوشی رو از جیبش درآورد و به پسرک داد و گفت : ببین اینجا طرفداریه. اگه تو واقعیت نمیتونی با دخترا روبرو شی، اینجا راحت میتونی.
پسرک خوشحال شد و گوشی رو گرفت. انگار که زندگی رو بهش بخشیدن. از این به بعد کار پسرک این شد که بره توی طرفداری و قربون صدقه دخترا بره و حسابی بلیسه و عقده هاشو خالی کنه. پسرک بهشت خود را یافته بود.
این پسر کسی نبود جز آریا قهرمانی
پیام داستان : بهشت ها رو از آریا قهرمانی ها نگیریم
داستان شماره 2 :
زندگی نامه تورکم و سپاهانی
او بچه شیطانی بود...عاشق بازی و سرگرمی بود.. از بازی کردن لذت میبرد.
روزی از مادرش شنید که یک خوانواده جدید به محله شان آمده و دقیقا کنار خانه آنها خانه گرفته بودند و همسایه آنها محسوب میشدند. مادرش به او یک کیک و یک هدیه داد تا برود و به همسایه جدیدشان تقدیم کند.او مادرش را بوسید و از خانه خارج شد.
در خانه همسایه شان یک در زیبا بود که با گل هایی که به نظر میرسید گل رز باشند نقاشی شده بود فقط به جای رنگ سرخ رز ، رنگ رز ها آبی بودند. زنگ را زد. یک پسر تقریبا بیست و یک ساله بیرون آمد وقتی سپاهانی را دید به او پیشنهاد داد که بیاید و با ps4 اش بازی کند سپاهانی چون عاشق شیطنت بود پیشنهاد او را پذیرفت و وارد خانه شد.
وقتی وارد شد متوجه شد که کسی غیر از پسر نیست از او پرسید پس بقیه خوانواده اش چه شده پسر به او گفت به مهمانی رفته اند و او چون مریض بوده همراهشان نرفته و سپاهانی را به داخل اتاقی هدایت کرد.وقتی چشم سپاهانی به اتاق افتاد او تعجب کرد زیرا هیچ چیز آنجا نبود.
از پسر پرسید پی اس فورش کجاست پسر در آورد و دستش داد و گفت اینجا و نزدیکش شد و بله بله
سپاهانی اولش خواست فرار کند ولی کمی که گذشت به این کار علاقمند شد و از آن به بعد.....
ادامه دارد...
از اونجا که رای داوران 2 به 2 مساوی شد انتخاب داستان بهتر رو به شما کاربران میسپاریم
لطفا شماره ی داستانی که فکر میکنید بهتر هست رو کامنت کنید
مهلت رای دادن 24 ساعت
نظرات داوران :
نام داور |
رای داور |
توضیحات داور |
Master⭐Javadmts
|
داستان شماره1 |
کم و کیف داستان باید طوری باشه که علاوه بر اشاره مستقیم به سایت خنده دار و فان هم باشه اما در عین خنده دار بودن باید رئالیسم و قابل باور هم باشه . داستان دوم معنی و الگوریتم خاصی رو دنبال نمیکرد و صرفا به خاطر اسم آوردن از یکی از کاربران سایت مرتبط به سایت بود و اگه شما به جای اسم کاراکتر هر شخص دیگه ای رو میذاشتن درست در میومد اما داستان اول اختصاصی تر و مرتبط تر هست با طرفداری. پس انتخاب من داستان اوله . |
مار⭐ویک
|
داستان شماره2 |
داستان1 رو موضوع جالبی دست گذاشته بود ولی خیلی ساده و ابتدایی بود
چندان خلاقیتی توش بکار نرفته بود
و نظرمو جلب نکرد میتونست بهتر عمل کنه و طنز قویتری رو بنویسه
داستان 2 فضا رو عالی برای مخاطب تجسم توصیف کرده بود بطوریکه خواننده میتونه اونو تجسم کنه
متنش جالب بود و خسته کننده نبود
نقطه اوجش هم برمیگرده به پایانش
خیلی عالی بود |
⭐𝓟𝓝.𝓓𝓐𝓜𝓔𝓣𝓘𝓜𝓔⭐
|
داستان شماره2 |
داستان ۱: ایده خوبی بود ولی فقط در حد یک ایده موند نتونست از این ایده یک داستان جذاب دربیاره چون همچی توش یهویی اتفاق افتاد
داستان ۲: وجه اشتراک هردو داستان ایده جذاب هست اما تفاوت مهم رو شیوه بیان رقم میزنه و در داستان ۲ به خوبی همچی توصیف شده و جزئیات عالیه و میشه به خوبی بچه بازی پسر همسایه رو مجسم کرد😅 |
Master⭐️Bundes
|
داستان شماره1 |
اولی داستانی پیام محور و آموزنده و عمیق هست ولی ضعف هایی در بیان داره . دومی داستانی سطحی هست ولی خنده دار کل طنز داستان هم در خط آخر داستان جمع شده تا اونجا باید بخونید داستانو
هر دو داستان عالی هستن و کاملا با هم متفاوت . من هر دو رو در یک سطح میدونم و نمیتونم بینشون یکیو انتخاب کنم
به داستان1 رای میدم تا آرا داوران با هم برابر بشه و بره برای رای گیری عمومی و کاربران انتخاب کنن کدوم بهتره
|