از سال ۲۰۱۵ پنج سال میگذره و ما دیگه نتونستیم فاتح اروپا و دنیا باشیم..خیلی سخت بود این ایام مخصوصا اینکه بعدشم نمیدونستیم چی در انتظارمونه اما تو تمام این روزا و سالها یه نفر رو داشتیم که تو بدترین وضعی ام که داشتیم حضورش بهمون آرامش میداد و از اینکه میدیدیم بدخواهان بارسا هنوز هم به بدترین شکل ممکن ازش نفرت داشتن و تو جایی که کمترین ارتباطی به اونها یا تیم یا بازیکن موردعلاقشون نداشت میومدن و نفرت پراکنی میکردن این نوید رو به ما میداد که هنوز هم میشه امید به آینده داشت...
همه چیز نسبتا خوب بود و ما هنوز زنده بودیم تا زمانیکه موعد بازی با بایرن فرا رسید..نمیتونم توضیح بدم اون شب رو چجوری به صبح رسوندم و دلمم نمیخواد به یاد بیارم که حال یه نفر که جونی نداره اما بازهم اضافه بر تیرخلاصی که به اون زدن و جونشو گرفتن بازهم میزنن و اون رو میدرن چه شکلیه..
خیلی خسته بودم...از همه چیز بریده بودم...حسابشو بکنید! یه ایرانی! یک جوان ایرانی بیکار که یه بارسایی متعصب هم هست چه حالی میتونه تو اون زمان داشته باشه..حسی مثل اینکه بهت بگن نه راه پس داری نه راه پیش..یه حس بی نهایت دردناک..یه درد از جنس تلخی از جنس سکوت..سکوتی که دوس نداری تموم بشه چون تمام روزنه های امید بسته شدن و جایی رو نمیبینی که بهش دِلَکی ببندی یعنی وجود نداره که بخوای ببینی و بری سمتش...
خب! یه بارسایی متعصب چه حالی داره الان؟!؟
با وضع ناجوری که داره بازهم باید یه درد جدید رو به درداش اضاف کنه.. چه دردی؟!؟
داره میبینه مسیش.. یعنی نماد و اسطوره زنده باشگاهش و تمام امیدش تو این روزای بارونی و طوفانی داره بخاطر منافع خودش باشگاه رو ترک میکنه
میدونید؟!؟ راستش برام مهم نبود اگه مسی تمام سال رو گلی نزنه و کلا هیچکاری نکنه! برام مهم نبود که بگن نمیخواد یا عمدا میخواد کم کاری کنه... هیچکدوم از اینها برام مهم نبود تنها چیزی که برام مهم بود و قلبا باورش داشتم این بود که اگه مونده اگه هست تنها بخاطر عشق ما و لوگوییه که همیشه با افتخار میبوسیده..اونقدر گل زده بود و با روح و روانمون بازی کرده بود که اگه دوسال متوالی ام گلی نمیزد عشق و علاقم بهش کمتر نشه اما شد...
بگذریم که چطوری شد..بگذریم که حال اون هوادار سردر کمپ تمرین منتظر مسی با حال من یکی بود..بگذریم که اون امید تا آخرین لحظه با نیومدن مسی چجور داشت قلبمو سوراخ سوراخ میکرد و تمام...
مسی موند..نمیدونم چرا اینکارو کرد برام قابل درک نیس حالا هرچقدرم که بخواد توضیح بده که چی شد چیا شد نمیتونم حسی که قبلا بهش داشتم رو دوباره تو خودم زنده کنم..آره! واقعا ناراحت کنندس که حست بعد از این همه سال عشق و جنون به یکباره تغییر کنه...نه! اشتباه نکنید! من هنوزم دوسش دارم اون هم خیلی زیاد..! خیلی واسمون زحمت کشید خیلی جاها بار تیم رو به دوش کشید و جاهای بی شماری ما رو زنده نگه داشت اگرچه برای اون یه وظیفه در قبال پولی بوده که میگرفته و وقتی ام که جاش راحت بوده دلش نمیخواسته باشگاه رو ترک کنه ولو به قیمتی سه برابر بیشتر...اما خب برای ما یا بگیم برای من این دوست داشتن الان فقط به این دلیله که اون شیرینی ها هنوز از یاد و خاطرم پاک نشدن و تا زمانیکه پاک بشن اون حس در قلب من باقی میمونه
شاید این فصل آخرین فصل حضور اون و آخرین باری باشه که شماره 10 بارسا رو تنش میبینیم..با این قضیه کنار اومدم تنها چیزی که بهش هنوز امید دارم اینه که اون چیزی که تابحال یعنی از شروع فصل 2020/21 نشون داده اون چیزی نبوده که واقعا هست یعنی خیلی فراتر از این چیزیه که تا الان نشون داده و دشمناش رو به تمسخر وا داشته هرچند که اونا هیچوقت لب به تحسین اون باز نمیکنن و هرگز هم ترحمی براش قائل نمیشن
امیدم این بار به طرز قوی ای بهم میگه شماره ده فراموش نشدنی و بهترین بازیکن تاریخ باشگاهمون امسال یعنی آخرین سالش با عملکردی رویایی کاری میکنه که از دل خرده ریزه های قلبمون یه قلب دیگه شکوفا بشه و پرچم بارسلونا رو بازهم در نوک بلندترین قله فوتبال به احتزاز درمیاره