و آن ضربه جادویی. ضربه ای که ضربان قلب تک تک دورتموندی ها را بالا برد. گاهی اوقات فقط یک ضربه، فقط یک ضربه کافی ست تا در دل هواداران بر تخت پادشاهی بنشینی. ریکن این کار را به زیبا ترین نحو ممکن انجام داد. همه او را با آن صحنه میشناسند. او همزمان با پرواز توپ از بالای سر دروازه بان یوونتوس، پرواز کرد. و این شروع پروازی بود که هرگز فرودی نداشت. او تا ابد در خاطرات ما پرواز خواهد کرد. همه ما او را با آن چیپ می شناسیم. اما بیاید کمی بیشتر با او آشنا شویم. او از کجا آمد؟ و اکنون کجاست؟
سال 1990
درحالی که همه داشتند از نوبی دیکل بزرگ بخاطر دبل در فینال جام حذفی و قهرمانی بعد از 23 سال حرف میزدند، قهرمانی دیگر پا به دورتموند گذاشت. کسی حواسش به او نبود. او قرار بود برای تیم جوانان بازی کند. 3 سال در آنجا بازی کرد. تا 17 سالگی. اکنون او آماده پیوستن به جمع شیران وست فالن بود. میشائیل مایر به دنبال خرید ستاره های بزرگ بود درحالی که بزرگترین ستاره درکنار دستش نشسته بود. وقتی پا به دورتموند گذاشت، کسی تصورش را هم نمیکرد که او قرار است افسانه هایی را خلق کند که امروز من و شما آن ها را بازگویی کنیم.
شروع دوران درخشان
ریکن 17 ساله آماده ی بازی برای تیم اصلی بود. او اکنون میتوانست رویاپردازی کند و درعین حال رویا های دیگران را نیز به واقعیت تبدیل کند. در اولین سال حضور در دورتموند، چندان به او بازی نرسید اما سال 94 بلاخره تصمیم گرفته شد که به ریکن اعتماد شود. این اولین بار در تاریخ دورتموند بود که باشگاه فلسفه اعتماد به جوانان را وارد باشگاه کرد. ریکن 18 ساله 18 بازی در آن فصل انجام داد و ثمره آن 7 گل بود. برای یک هافبک خیلی هم بد نبود. آن هم یک هافبک 18 ساله! او توجه سران باشگاه را جلب کرد. تصمیم گرفته شد که بیشتر به او بازی برسد. کسی متوجه او نمیشد اما او با نهایت تلاش در خدمت تیم بود. برای درک بهتر و بیشتر سخنانم میتوانم بگویم که ژولین برانت دقیقا بازیکنی مشابه با ریکن است. هر دو به دنبال ریسک. بی اهمیت به آمار و به دنبال بازی زیبا. این تازه شروع کار ریکن بود! این تازه شروع دورتموند بود. قرار بود رنگ زرد و سیاه تا ابد جاودانه شود.
همه منتظر جادوی ریکن بودند. اما متاسفانه نبود یک مهاجم مرکزی کار ریکن را خراب کرد! به دستور سرمربی لارس ریکن به پست مهاجم مرکزی انتقال داده شد. شما نمی توانید مهاجم مرکزی باشید و به آمار اهمیتی ندهید و مثل یک هافبک هجومی بازی کنید. در تاریخ دورتموند هیچگاه هافبک های هجومی در مهاجم وسط جواب نداده اند! از لارس ریکن گرفته تا توماس روسیچکی و مارکو رویس! او عملکرد مطلوبی به جای نگذاشت. در 28 بازی سه گل به ثمر رساند و موفق به ثبت دو پاس گل شد. او میخواست در زمین برقصد نه اینکه منتظر توپ باشد! این درخواست که از یک هافبک بخواهید که سرجای خود بماند حال به هم زن است. ریکن حق داشت عملکرد مطلوبی از خود به جای نگذارد. سران باشگاه در نهایت متوجه شدند که ریکن برای چه چیزی ساخته شده است.البته اقدامی برای جذب مهاجم مرکزی توانا صورت نگرفت. قرار بود او فصل بعد را نیز مهاجم وسط بازی کند. چاره ای نبود. باشگاه شرایط مطلوبی نداشت اما اهداف بلند پروازانه ای داشت که هواداران را به آینده امیدوار میکرد. امیدوار. امیدواری دورتموندی ها در روز های تاریک نسل به نسل است که دارد منتقل میشود. فرقی نمیکند اهل کجا هستید. فقط دورتموندی باشید. همین کافی است تا در تاریک ترین لحظات کار را به روش دورتموندی انجام دهید. کاری که آقای میشائیل مایر انجام داد. دفاع مستحکمی تشکیل داد و امید ها در خط حمله نیز تا حدودی افزایش یافت. این فصل ریکن با تیم قهرمان بوندسلیگا شد.
این دومین قهرمانی ریکن همراه با دورتموند در بوندسلیگا بود.
. سال 95/96. دومین قهرمانی دورتموند در بوندسلیگا
ریکن قرار بود دوباره به عنوان مهاجم مرکزی بازی کند. این آن پستی نبود که او میخواست. او بارها گفت که از شرایطش در دورتموند راضی نیست. اما با این حال، او دورتموندی بود و حرفی از جدایی نمی زد. به دنبال رفتن نبود. میخواست خودش بسازد. دورتموندی های واقعی همیشه ساختن را به رفتن ترجیح میدهند. هنوز هم مارکو رویس دنبال ساختن دورتموندی جدید است. کاری که ریکن 25 سال قبل دنبال آن بود. ریکن سال قهرمانی دورتموند را هم به عنوان مهاجم مرکزی و هم به عنوان هافبک هجومی بازی کرد. اما اغلب مهاجم مرکزی بود.
ریکن توانست در 38 بازی 9 گل به ثمر برساند و 8 پاس گل برای هم تیمی های خود بفرستد. عملکرد بدی نبود اما محدود بازی های او در هافبک هجومی موجب ثبت این عملکرد شد.
دورتموند در آن فصل توانست قهرمان بوندسلیگا شود و سهمیه چمپیونز لیگ سال 1996/97 را بگیرد همان چیزی که ریکن و هواداران دنبالش بودند. آقای هیتسفیلد عاشق لارس ریکن بود. اما خب او را در پستی که دوست داشت قرار نمیداد بلکه در پستی که تیم نیاز داشت میگذاشت.
سال 1996/97. ای کاش آنجا بودیم تا همراه بقیه اشک میریختیم.
این که بگوییم ریکن برای سال 97 و فینال چمپیونز لیگ ساخته شده بود، خیلی درست نیست اما بدون شک برای تکمیل آن سال به دورتموند آمده بود. یک پایان بسیار زیبا را برای سال 1997 رقم زد. تنها عیب آن فینال این بود که در آخر یک موسیقی درام کم داشت!
بگذارید نگاه دقیق تری به آن فصل بیندازیم. به هر حال جادویی ترین فصل تاریخ دورتموند بود.
چاپیوسات مصدومیت های متعددی داشت. ریکن معمولا مهاجم وسط بازی میکرد. او در آن فصل 36 بازی برای دورتموند انجام داد و 6 گل زد و 2 پاس گل نیز فرستاد. درمورد بازیکنانی همچون ریکن، آمار را باید به زباله دانی تاریخ فرستاد و فقط بازی او را نگاه کرد.
او در بوندسلیگا 24 بازی انجام داد، 2 گل زد و 2 پاس گل نیز فرستاد. بهترین عملکرد او در مقابل مونیخ 1860 بود. در شهر مونیخ. او توانست در آنجا یک گل به ثمر برساند. شهر مونیخ. استادیوم مونیخ 1860. او قرار بود در صورت رسیدن به فینال چمپیونز لیگ دوباره به آنجا برگردد. چه چیزی لذت بخش تر از قهرمانی در شهر رقیب است؟ هیچ چیز!
ریکن شاید در بوندسلیگا مرد اول دورتموند نبود، اما در چمپیونز لیگ دلبری میکرد. می درخشید. گاهی مثل یک ستاره، خورشید و شاید هم ماه. مهم درخشیدن بود. ریکن در اولین بازی دورتموند در چمپیونز لیگ مقابل ویدزف لوزد لهستان غایب بود. دورتموند آن بازی را با نتیجه 2 بر 1 پیروز شد.
در دومین بازی مقابل استوا بخارست آماده تاریخ سازی بود. او بهترین قلم را در دست داشت. بهترین قافیه ها را انتخاب میکرد و زیبا ترین شعر را می نوشت. دورتموند بازی مقابل استوا بخارست را با نتیجه 3 بر 0 برد و یک گل به ثمر رساند. این تازه شروع راه بود.
در بازی سوم در مقابل آتلتیکو مادرید دوباره به عنوان مهاجم وسط وارد زمین شد و علی رغم پیروزی یک بر صفر نتوانست گلی به ثمر رساند. دورتموند اکنون صدر جدول را در آغوش گرفته بود. شیران وست فالن میخواستند تا آخر راه اول باشند. از اولین بازی در وست فالن تا آخرین بازی در مونیخ.
در بازی چهارم که در خانه آتلتیکو مادرید بود، ریکن فقط 22 دقیقه بازی کرد و تاثیر چندانی نگذاشت و دورتموند آن بازی را 2 بر 1 باخت تا اولین شکست فصل چمپیونز لیگ را متحمل شوند.
بازی پنجم ریکن بازی کرد. دورتموند در مقابل ویدزف لوزد در خانه حریف به تساوی 2 بر 2 دست پیدا کرد. جادوی ریکن متوقف شده بود. او دیگر آن ریکن نبود.
بازی ششم را روی نیمکت بود. هیتسفیلد نمیتوانست ریسک کند. دورتموند آن بازی را با نتیجه 5 بر 4 پیروز شد.
دورتموند با تفاضل کمتر و به عنوان تیم دوم به مرحله بعد صعود کرد. بازی اول مقابل اوسر بود. گویا ریکن قطعه ای بود که میتوانست هر پازلی را تکمیل کند. به دلیل نبود گزینه مناسب در دفاع چپ، لارس ریکن بازی رفت را در پست دفاع چپ به میدان رفت. او کل 90 دقیقه را در بازی بود و دورتموند آن بازی را 3 بر 1 برد. یک پیروزی ارزشمند در خانه.
1997/3/19. روز بازی برگشت. دورتموند در فرانسه. ریکن بازی را در پست هافبک راست شروع کرد. اما بیشتر متمایل به مرکز بازی میکرد. ریکن با ثمر رساندن تک گل دورتموند در بازی بهترین بازیکن زمین شد و نقش اول بازی برگشت بود. در آن سوی میدان منچستر یونایتد 4 گل به پورتو زد و به مرحله نیمه نهایی رسید. دورتموند در مقابل منچستر یونایتد. تقابل هیتسفیلد و فرگوسن
بازی رفت در وست فالن بود. ریکن 89 دقیقه را پشت مهاجم بازی کرد. دورتموند بازی را 1 بر 0 برد. نتیجه مطمئنی نبود اما باعث شد به عنوان تیم برنده به تئاتر رویاها سفر کنند.
بازی برگشت فرا رسید. روزی که همه منتظرش بودند. هواداران منچستر بی تاب پیروزی و هواداران زردپوش دورتموند مضطرب تر از همیشه. دو تیم تا حدودی ترکیب برابری داشتند اما کفه ترازو به سمت تیم سر الکس سنگینی میکرد. کانتونا، اسکولز، گیگز و بکهام از جمله ستاره های منچستر بودند. دورتموند محتاطانه بازی میکرد. ریکن در پست مورد علاقه اش بازی میکرد. هافبک هجومی. یک فرصت عالی برای دورتموند پیش آمد و لارس ریکن با یک ضربه دقیق گل اول دورتموند را به ثمر رساند. دورتموند 1 منچستر 0. هیتسفیلد از همیشه خونسرد تر بود. اکنون موقع دفاع بود. خط دفاعی دیووانه وار دورتموند. ماتیاس سامر در کنار یورگن کوهلر. چه کسی میتواند این سد محکم را بشکند. بعد از گل ریکن بازی کاملا در دست منچستر بود. حملات پیاپی. یورگن کوهلر سه توپ را از روی خط دروازه در آورد! اوج جنون! کوهلر نقش اول بازی بود و همه صحنه زدن توپ کانتونا را درحالی که از پشت به زمین افتاده بود را به یاد دارند. بازی به پایان رسید. هواداران منچستر ایستاده برای شیران وست فالن دست زدند. دورتموند تماما دفاع میکرد. آیا 90 دقیقه دفاع کردن به معنی بازی کثیف است؟ معلوم است که نه. شاید ما اشتباه فکر میکنیم. به هر حال، دورتموند باید در فینال در مقابل یوونتوسی بازی میکرد که از سد آژاکس گذشته بود. بازی حساس و ویژه ای بود. فینال در مونیخ.
قبل از بازی آقای مایر روزنامه میخواند. شگفت زده از تیتر روزنامه ها! تیتر اول روزنامه های آلمانی کاملا بر علیه دورتموند بود. دورتموند دهه 90 منفور ترین تیم آلمان بود. دقیقا برخلاف دورتموند کنونی و دقیقا همانند لایپزیش حال حاضر. کسی موفقیت آنها را نمیخواست. میگفتند دورتموند دیر یا زود به گورستان میرود.
روز بازی فرا رسید. 59 هزار نفر حاضر در استادیوم. دو تیم ترکیب برابری داشتند. ستاره های یوونتوس زیدان و دل پیرو و ستاره های دورتموند مولر و سامر.
بازی شروع شد. نمایش خیره کننده ی اندی مولر. زیدان محو شده است. مولر در میانه های زمین دلبری میکند. دورتموند با دو گل ریدله پیش افتاد. دل پیرو وارد زمین شد و با یک گل خیره کننده اختلاف را به حداقل رساند. دورتموند به دفاع روی آورد. هیتسفیلد به ساعتش نگاه کرد. دقیقه 70. ریکن روی نیمکت داد میزد و میگفت:"مولر، دروازه بان جلو آمده است. شوت بزن!"
دورتموند قصد ضد حمله داشت اما بازیکنان خسته بودند. دقیقه 71:
هیتسفیلد به ریکن میگوید که خودش را گرم کند. ریکن آماده ی حضور در بازی است. دقیقه 72:
ریکن وارد بازی میشود. چند قدم پیاده روی...
توپ زیر پای اندی مولر و یک پاس زیبا برای لارس ریکن... او میدانست که باید چکار کند. 16 ثانیه پس از ورودش به زمین و با اولین لمس توپش یکی از زیبا ترین گلهای تاریخ چمپیونز لیگ را به ثمر رساند. یک ضربه بی نقص. چهره ای خونسرد داشت. میدانست که میتواند این کار را انجام دهد. در حد یک گلزن فینال چمپیونز لیگ خوشحالی نکرد! ریکن هرگز نقش اول یک بازی نبود. او نقش نمیگرفت چون میخواست آنگونه که دوست دارد بازی کند!
هر دورتموندی واقعی باید یک پوستر از این صحنه لارس ریکن را در اتاقش داشته باشد!
سالهای تکراری بعد از جاودانه شدن
رسانه ها راست میگفتند. دورتموند بعد از 97 به گورستان رفت و سالهایی بسیار تاریک و نا امید کننده ای را داشت اما ریکن همچنان زرد می پوشید. نه هر زردی. فقط زرد دورتموند.
سال 98 سال جالبی بود. یک سال قبل تیم قهرمان چمپیونز لیگ شده بود. اما این فصل قرار نبود فصل خوبی باشد. بحران مالی همچنان وجود داشت. پل لمبرت و پائولو سوسا از تیم جدا شدند. مهم تر از همه اینها جدایی اوتمار هیتسفیلد بود. متاسفانه اصلا گزینه مناسبی برای جانشینی او استخدام نشد. نویو اسکالای ایتالیایی اصلا فصل خوبی با دورتموند نداشت. تیم در بوندسلیگا کار خود را در رتبه 10 به پایان رساند. در یک شانزدهم جام حذفی حذف شد. سوپرکاپ را به بارسلونا باخت. در چمپیونز لیگ در مقابل رئال مادرید در مرحله نیمه نهایی حذف شد. و این پایان تلخ یک فصل افتضاح بود. نباید با بازیکنانی مثل سامر، کوهلر، چاپیوسات، کلوس، ریدله ،رویتر و ریکن چنین نتیجه افتضاحی گرفته میشد. شرم آور بود. خیلی شرم آور. ریکن هم عملکرد معمولی داشت. 36 بازی 5 گل و 4 پاس گل. در پست مورد علاقه اش. اینکه او هنوز در دورتموند بود خیلی مهم بود. او اکنون دیگر اسطوره باشگاه بود. و میخواست همچنان به تاریخ سازی ادامه دهد اما قلم تاریخ در دست دیگران بود.
سال 99 دورتموند تیمی پرستاره داشت و عملکرد نسبت به فصل قبل بهتر بود و کار را در رده 4 به پایان رساندیم. ریکن در آن فصل توانست در 30 بازی 5 گل و 7 پاس گل ثبت کند. او بیشتر به عنوان هافبک راست بازی میکرد اما گاها به مهاجم راست یا هافبک هجومی نیز انتقال داده میشد.
سال 2000 سال تاریک دورتموند بود. باشگاه شرایط خوبی نداشت و به بورس اوراق بهادار واگذار شده بود. این اصلا خوب نبود. ریکن زیر نظر سامر 90 درصد بازی ها را در ترکیب اصلی بود. او اغلب به عنوان هافبک هجومی بازی میکرد و توانست 4 گل بزند و دو پاس گل نیز بفرستد. او فقط 24 سال سن داشت!
سال 2001 دورتموند به رتبه سوم دست یافت. این رتبه خوبی برای ماتیاس سامر و تیمش بود. یکی از بهترین فصل های ریکن همین فصل بود او توانست 7 گل و 12 پاس گل در 32 بازی به ثبت برساند و یکی از بهترین بازیکنان فصل باشد. ریکن 25 ساله دوباره به تاریخ سازی امیدوار شد. در زمستان 2001 روسیچکی به دورتموند آمد. روسیچکی و ریکن هرگاه که همزمان در ترکیب بودند زوج خیلی خوبی با یکدیگر تشکیل میدادند. آنها عالی بودند!
سال 2002 سال قهرمانی دورتموند در بوندسلیگا بود. ماتیاس سامر جوانترین سرمربی قهرمان بوندسلیگا شد. ریکن 46 بازی انجام داد و 10 گل و 4 پاس گل از خود به جای گذاشت. او برای سومین بار توانست با دورتموند فاتح بوندسلیگا شود. دوباره تاریخ سازی کرد.
ریکن سال های تکراری را پشت سر گذاشت. و درنهایت در سال 2007 از تیم اول اخراج شد! چه اتفاقی افتاد؟ "من مشکلی ندارم آقای رائوبال، دوست دارم در تیم دوم بازی کنم!"
ریکن دو سال نیز در تیم دوم دورتموند بازی کرد. او در 407 بازی برای تیم اول دورتموند(با احتساب تمامی بازی ها چه دوستانه و چه رسمی) توانست 69 گل و 65 پاس گل از خود به جای بگذارد. ریکن همچنین 51 بازی برای تیم دوم انجام داد و توانست 14 گل بزند و 9 پاس گل نیز ثبت کند. ریکن در تیم ملی نیز عملکرد مطلوبی داشت و در سال 1992 با آلمان قهرمان یورو زیر 17 سال شد. او 16 بازی برای تیم اصلی انجام داد و 1 گل نیز به ثمر رساند.
دستاورد های لارس ریکن عزیز:
3 بوندسلیگا
1 چمپیونز لیگ
2 سوپر کاپ آلمان
1 جام باشگاه های جهان
اما لارس اکنون کجاست؟ سوال جالبی است و پاسخ جالبی نیز دارد. مهم تر از همه، ریکن در قلب ما دورتموندی هاست و بعد از این جایگاه مهم، او در باشگاه هماهنگ کننده بخش جوانان و بزرگسالان است. یعنی هر بازیکن جوانی که گرفته میشود باید از فیلتر لارس ریکن رد شود. شایسته بود به تیم اصلی رفته و در صورت عدم شایستگی به تیم جوانان میرود تا آموزش ببیند. او نقش به سزایی در شکوفایی جوانان در تیم دارد. حتی جوانان تیم اصلی نیز با ریکن کار میکنند. تا ابد در قلب ما خواهی بود ای دوست داشتنی ترین شماره 18 جهان! در ضمن او اکنون یکی از جذاب ترین های دورتموند است! لارس اکنون 44 سال دارد و میتوانید نمونه هایی از عکس های او را ببینید:
امیدوارم لذت برده باشید.