میگیویند وقتی نادرشاه، اشرف افغان را از ایران بیرون راند، جوانی را دید که بسیار خوب شمشیر می زند. با عتاب از وی پرسید : مردک وقتی محمود افغان آن جنایتها را مرتکب می شد، تو کجا بودی؟!!! جوان پاسخ داد : قربان من بودم. شما نبودی!!!
شاید اگر فلیک از بازیکنانی چون نویر، مولر، بواتنگ و سایرین بپرسد روزی که عزت بایرن با باخت 5-1 به فرانکفورت خدشه دار شد کجا بودین به فرمانده دانا، متعصب و خونسرد خود همین پاسخ را خواهند داد. شکی نیست که تمام این ستاره هایی که الان روی جلد تمام مجله های ورزشی دنیا خود نمایی می کنند بودند، ولی بایرن معلوم نبود سهمیه مستقیم را بگیرد. بنابراین ستاره شماره یک بایرن خود هانس دیتر فلیک است. کسیکه در مورد معجزه فوق العاده ای که این فصل انجام داده به حق بسیار قلم زده شده است. اما دیگر نقش آفرینان این نمایش درخشان چه کسانی بوده اند؟
مانوئل نویر : اسطوره خونسرد و متعصب ژرمنها یکی از بازیکنانی است که در کواچ تایم بسیاری او را تمام شده می دانستند و معتقد بودند وقتش است حد اقل در تیم ملی آلمان با زبان خوش جایش را به مارک آندره ترشتگن بدهد. او در دوران فلیک احیا شد. در دیدارهایی که اختلاف 8-2 با بارسا را هم شاهد بودیم نقش سوپر مانو انکار نشدنی است. اگر سیو های ابتدای بازی او نبود و بارسا جلو می افتاد هیچ تضمینی نداشت که بایرن تیم برنده باشد. دیگر تکلیف دیدارهای نزدیکی مثل فینال که برنده اش تنها با یک گل مشخص می شود که تاثیر سوپر مانو مشخص است. حساب تعداد تک به تک هایی که نویر در این فصل سیو کرده از دست مان در رفته. یادتان باشد تک به تک هایی که حتی در موقعیت آفساید هم نویر تسلیم آنها نمی شد (حتی در مقابل فوق ستاره هایی چون امباپه) را در محاسبات خود منظور نکنید. وقتی دروازه بان مطمئنی چون نویر درون دروازه باشد، خیال تمام ارکان تیم راحت است. نه دفاع با استرس بازی می کند و نه خط حمله و هافبک در فاز هجومی دچار تردید می شوند. جدا از واکنش های فوق العاده سوپر مانو که در 34 سالگی با اعتماد به نفسی خارق العاده بارها تیم را در بازی نگه داشت، نقش او به عنوان سوئیپر و بازی با پای حیرت انگیز او که پس از تثبیت قهرمانی در بوندس لیگا، گواردیولا را وسوسه کرده بود که او را در پستی بجز دروازه بازی دهد (که البته با مخالفت رومینیگه مواجه شد چرا که این کار را تحقیر تیمهای دیگر می دانست) باعث شده بود، بایرن در عقب زمین یک بازیساز داشته باشد و عملا با یک یار بیشتر نسبت به حریف بازی کند.
رابرت لواندوفسکی : ستاره لهستانی بایرن نیازی به تعریف ندارد. او با 15 گل در 10 بازی انقدر درخشان ظاهر شده که شاید خیلی ها فراموش کرده اند که لوا 32 ساله شده است. زمانی رئال مادرید او را تحریک می کرد که برای قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا به مادرید برود. بایرن به صورت واضح مخالفت کرد و حالا لوا به ستاره ای تبدیل شده که تنها راه برای ندادن جایزه به او، برگزار نکردن مراسم اهدای جوایز است. کسب سه گانه با کسب سه گانه در آقای گلی اتفاقی است که از 1972 که کرایوف آن را رقم زد، تکرار نشده است. البته کرایوف به همراه سه بازیکن دیگر مشترکا 5 گل به ثمر رسانده بودند ولی لوا با اختلاف 15 گل به ثمر رساند. آژاکس 9 بازی برگزار کرد و بایرن 11 بازی. به هر حال لوا یا گل زد یا پاس گل داد یا زمینه را برای گلزنی همبازیانش فراهم کرد. نقش لوا غیر قابل انکار است و اصرار بایرن برای غیر قابل فروش بودن لوا بیش از پیش با این قهرمانی قابل درک می نماید.
توماس مولر : مولر از دید بسیاری در زمان لوو بی جهت حاشیه امن پیدا کرده بود. با افت آلمان و نتایج فاجعه بار این تیم در جام جهانی لوو که از دید بسیاری دنبال مقصر برای قربانی کردن می گشت، روی نام مولر هم همچون هوملس و بواتنگ خط قرمز کشید. در بایرن هم کواچ به مولر اهمیتی نمی داد و نیمکت نشینی های بیش از حد باعث شده بود ستاره ای که زمانی میگفتند دی ان ای باشگاه را دارد، به در خروجی بیش از هر زمان دیگری نزدیک شده بود. با آمدن فلیک، مولر هم احیا شد. احیای مولر باعث شد بین پنج لیگ اروپایی او بیشترین پاس گل را داده باشد. نمی شود تصور کرد پاس گل نباشد و تیم در تمام رقابتها آقای گل داشته باشد. مولر جدا از جا گیریهای فوق العاده گلهای بی نظیری هم به ثمر رساند. گل ابتدایی بازی بارسا که به پیروزی 8-2 منجر شد بی شباهت به گل ابتدایی بازی برزیل نبود که آنجا هم ژرمنها 7-1 پیروز شدند. مولر آنقدر خوش درخشید که قیصر فوتبال آلمان، فرانس بکن بائر از یواخیم لوو خواست در تصمیم خود برای خط زدن روی نام توماس مولر تجدید نظر کند. زمانی رومینیگه گفته بود اگر می خواستیم بازیکنی با دی ان ای باشگاه سفارش بدهیم، او توماس مولر بود.
سرژ گنابری : بازیکن انرژیک که پس از لوا بیشترین گل ها را برای بایرن این فصل به ثمر رسانده. در تیم ملی هم با گلزنی های متعددش عصای دست یواخیم لوو به شمار می رود. در روزهایی مثل بازی با لیون که لوای همیشگی را در زمین شاهد نبودیم، گنابری جور او را کشید و با دو گل دیدنی جور تیم را کشید. گل اول او در دیدار با لیون واقعا فوق العاده بود. شاید اگر بجای گنابری بازیکنان اسمی که اسپانسرهای پولدار دارند، این گل را زده بود، خیلی بیشتر روی این گل مانور داده می شد. در نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا گنابری در محاصره شاید هم مشایعت 7 بازیکن لیون براحتی می شکافد و جلو می رود، با یک شوت غیر قابل مهار دروازه را باز می کند و با خونسردی چایش را هم می زند. گنابری یک وینگر نیست. یک ویرانگر است. مهم نیست چند بازیکن در برابر او ایستاده اند. او همیشه راهی برای گلزنی پیدا می کند. او نیز یا گل می زند یا پاس گل می دهد یا فضا سازی می کند تا هم تیمی هایش گلزنی کنند.
یاشوا کیمیش : وقتی فیلیپ لام دوستداشتنی تیم را ترک کرد بسیاری معتقد بودند، هرگز جای وی پر نمی شود. ولی کیمیش متعصب و جوان خیلی زود ثابت کرد که می توان روی او حساب کرد. مهم نیست چه پستی؟ شاید هوش فیلیپ لام را نداشته باشد، ولی انقد خوب و با تعصب بازی می کند که واقعا خلا لام حس نمی شود. او بدون بازو بند کاپیتانی هم یک فرمانده مادرزاد است. دفاع راست یا خط هافبک فرق نمی کند. او هر جا باشد مفید و موثر کار می کند. شاید کاریزمای لام را نداشته باشد، ولی او یاشوا کیمیش است. کسی که پاس گل فینال لیگ قهرمانان را داده و یک آچار فرانسه است که هیچگاه مربی خود را نا امید نمی کند، خواه پپ گواردیولا باشد، خواه یواخیم لوو و خواه هانس دیتر فلیک!!! در امر بازیسازی، وجود کیمیش یک نعمت است. همچنانکه در فاز دفاعی نیز کیمیش یک متعصب تمام عیار است که هیچگاه تیم را تنها نمی گذارد. او جدا از شرح وظایفش هر جا لازم باشد حاضر می شود. مصمم بودن از چهره کیمیش جوان می بارد.
تیاگو آلکانترا : فرزند مازینیو بزرگ واقعا برای بایرن نعمت بود. در روزگاری که بایرن متاسفانه کروس را از دست داده بود، شاید تیاگو بیش از هر کسی نبض میانه میدان را در اختیار داشت. تیاگو در پست هافبک دفاعی شاید به اندازه مارتینز یا شواین اشتایگر در فاز دفاعی قدرتمند نبود، ولی پاس های دقیق او واقعا برای بایرن نعمت بزرگی به حساب می آمدند. بر خلاف اسپانیایی هایی مثل برنات، قطعا دلمان برای اسپانیایی هایی چون تیاگو و مارتینز تنگ می شود. کسی که در بازیسازی فوق العاده بود، همیشه در خدمت تیم بود، هرگز برای نیمکت نشینی تیم را به حاشیه نبرد، زمانی که تصمیم به جدایی از تیم گرفت، همچون زمانی که می خواست در ترکیب اصلی قرار بگیرد، با انگیزه بود و در جشن قهرمانی مثل بازیکنانی که فصل بعد هم در بایرن هستند شادی می کرد. او خود را جزو تیم میدانست و ما او را جزوی از تیم خود میدانیم. او دینش را به بایرن ادا کرد.
سایر بازیکنان : کومان و کوتینیو هر گاه به بازی گرفته شدند، مزد اعتماد مربی را دادند. ایوان پرشیچ واقعا ارزش دائمی کردن قرار داد را دارد. بسیار موثر و در خدمت تیم بازی می کند. از بواتنگ با وجود مصدومیت و اشتباهاتی که داشت سپاسگزاریم. آلابا با روزهای اوج فاصله گرفته ولی نهایت تلاشش را برای قهرمانی انجام داد. زوله نیز با وجود اینکه تازه از مصدومیت رها شده بسیار خوب در دقایقی که به میدان رفت جای بواتنگ را پر کرد. لئون گورتزکا هم در مسیر پیشرفت است و به نظر می رسد بزودی نقش کلیدی تری از او در بایرن مونیخ و تیم ملی آلمان شاهد خواهیم بود. از تمام عواملی که حتی یک دقیقه برای بایرن فلیک بازی کردند یا حتی فرصت بازی با وجود اینهمه ستاره به ایشان نرسید ولی همیشه خود را جزوی از تیم میدانستند و از موفقیت تیم شادمان بودند و خیال مربی را از نیمکت راحت کرده بودند نیز متشکریم. چه بسیار بازیکنانی که وقتی مربی نیمکت نشینشان می کند، به جای کمک به تیم، برای تیم حاشیه درست می کنند. از همه عوامل قهرمانی از تدارکات گرفته تا مدیر و مدیر عامل و هیات مدیره تا دستیاران و کادر پزشکی نیز کمال تشکر را داریم که این تیم دوستداشتنی را به ما هواداران هدیه کردند.