THE NORTH REMEMBERSچرته،تو یه کتابی نوشته بود چنگیز اخرای عمرش داشت برمیگست پیش زنش تو راه از یه دختر چینی خوشش میاد باهاش ازدواج میکنه خبر به بورته زن اول چنگیز میرسه و مثل اینکه چنگیز میترسه بره پیش زنش:)))
اول چند نفرو میفرسته زنشو اروم کنن بعد خودش میره پیشش
خود چنگیز نمیشه گفت همرو کرده ولی خب سربازاش شاید اگه تو شهری مقاومت میشد یه تجاوزی میکردن