طراح پوستر کاربر لیا داداریو
https://www.tarafdari.com/user/572621
مارچلو ماسترویانی
مارچلو ماسترویانی بازیگری است که توانایی ایفای نقش در ژانرهای مختلف و کاراکترهای متفاوت را داشت و با وجود موفقیت در هالیوود دست از علاقه به سینمای کشورش و اروپا برنداشت.
مارچلو ماسترویانی در ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۴ در فونتانا لیری در ایتالیا متولد شد. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود. دوران کودکی و نوجوانی وی مصادف شد با جنگ جهانی . در شانزده سالگی به دست نیروهای آلمان نازی دستگیر شد و یک بار اقدام به فرار کرد. پس از این فرار مجبور شد برای فرار از دستگیری دوباره و تحمل مجازات سخت آلمانها، تا پایان جنگ در یک اتاق محقر در ونیز پنهان شود. پس از اتمام جنگ به رم رفت و در آنجا مشغول به کار شد و از پولی که از کار در امور سخت به دست میآورد به مهمترین سرگرمی و لذتش که همان تئاتر و سینما بودمی رسـید.
مارچلو ماسترویانی روزها کار و شبها در تمرینهای تئاتر شرکت میکرد. اینگونه بود که استعداد خود را ثابت کرد و رفتهرفته نقشهای بهتری را در تئاتر ایتالیا به دست آورد. در این سالها بود که در مقطعی فنون بازیگری را زیر نظر لوکینو ویسکونتی فراگرفت و بالاخره در جوانی به آرزوی دیرین خود رسید و وارد دنیای سینما شد و در فیلمی بر اساس رمان «بینوایان» نقش آفرینی کرد.او در سال های بعد در فیلم های مهمی از لوکینو ویسکونتی استاد اول بازیگری اش ، نظیر «شب های بی خوابی» یا «شب های سپید» بازی کرد که نخستین فیلم مهم کارنامه هنری اش محسوب می شود.
مارچلو ماسترویانی، در سال 1957 یکی از نخستین فیلمهای مهم خود را با نام «شبهای بیخوابی» ساخته لوکینو ویسکونتی بازی کرد. پیش از این ماسترویانی که از سال 1938 بازیگری را آغاز کرده بود، در فیلمهای متعددی حاضر شده بود که شاید برخی از آنها مانند «بچهها به ما نگاه میکنند» ساخته ویتوریو دسیکا، «خیابان امید» ساخته دینو ریزی و «پدران و پسران» ساخته ماریو مونیچلی، آثار مطرحی هم بودند، اما ماسترویانی که حرفهاش را از ابتدا زیرنظر ویسکونتی یکی از بزرگترین کارگردانان صاحب سبک تاریخ سینما آغاز کرده بود، سرانجام در همکاری با او بود که خود را در طراز یک بازیگر بزرگ نشان داد.
«شبهای بیخوابی» یا همان «شبهای سپید» که براساس داستانی از فئودور داستایوسکی نویسنده بزرگ روس ساخته شد، بعدها به اثری کلاسیک در سینمای نوین ایتالیا و نیز منبعی عالی برای فیلمسازان دیگر تبدیل شد تا شیوههای درخشان اقتباس سینمایی از یک اثر ادبی را از آن بیاموزند. ماسترویانی در این فیلم ایفاگر نقش مرد تنها و افسردهای بود که شکاف عمیقی میان ذهنیاتش از دنیای پیرامون با تخیلاتش به عنوان یک هنرمند وجود داشت. با این فیلم شمایل این بازیگر ترسیم شد و بعدها به تکامل و به نقطهای رسید که امروزه نام او را در کنار تاثیرگذارترین بازیگران تاریخ سینما میبینیم.
کمتر بازیگری را در تاریخ سینما سراغ داریم که در کارنامهاش این تعداد شاهکار از کارگردانان برتر وجود داشته باشد. اگر ژان گابن، میشل پیکولی، کاترین دونو، آلن دلون، سیمون سینیوره، ژان لویی ترینتیان، ژانپل بلموندو و چند هنرمند دیگر را به عنوان بازیگران برتر سینمای فرانسه میشناسیم که در ادوار گوناگون، نقشآفرینیهای درخشانی در فیلمهای فرانسوی و غیرفرانسوی داشتهاند، مارچلو ماسترویانی را با هیچ بازیگر ایتالیایی دیگر نمیتوان در یک رده قرار داد. او مـشـهورترین و بااعتبارترین بازیگر ایتالیایی تاریخ سـینمای این کشور است و جایگاهش به عنوان هنرمندی کامل و فرهیخته، چیزی مشابه جایگاه توشیرو میفونه است در سینمای ژاپن.
ماسترویانی در فـیـلـمهـای کـارگـردانـان سـرشـنـاسـی مـانـند لوکینو ویـسـکـونـتـی، اتوره اسکولا، ویتوریو دسیکا، ماریو مونیچلی، جولز داسین، فدریکو فلینی، میکل انجلو آنتونیونی، والریو زورلینی، لویی مال، پییترو جرمی، جان بورمن، دینو ریزی، مارکو فرری، رومن پولانسکی، ژاک دمی، برادران تاویانی، لوئیجی کومنچینی، لینا ورتمولر، لیلیانا کاوانی، مارکو بلوکیو، نیکیتا میخالکوف، جوزپه تورناتوره، رابرت آلتمن و تئو آنجلو پلوس بازی کرده و کسانی که حتی تسلط زیادی بر تاریخ سینما و بـزرگـان ایـن عـرصـه را نـدارنـد، از مـیـان اسـامـی کارگردانهای بالا، حداقل چند تایی را بجا میآورند و جالب اینجاست که ماسترویانی در بهترین فیلمهای این کارگردانان نقشآفرینی کرده است.
فلینی را خیلیها با «هشت و نیم» و «زندگی شیرین»اش میشناسند، آنتونیونی را با «شب»، دسیکا را با «دیروز، امروز، فردا» و آنجلوپلوس را با «گام معلق لکلک» و «زنبوردار.» شاید مثلا این طور تصور شود که برخی فیلمسازان کارکشته و متعلق به جریان هنری و اندیشمند، در کارشان مجال زیادی به بازیگر نمیدهند و برخی بازیگران در فیلمهای ایشان صرفا «حضور» دارند، اما درباره مارچلو ماسترویانی اصلا این طور نیست؛ فلینی که همواره جزو برترین کارگردانان تاریخ سینما از نظر منتقدان شناخته شده، بارها در گفتگوهایش اعلام کرده که در برخی از صحنههای شاهکارهایش «هشت و نیم» و «زندگی شیرین» از همفکری ماسترویانی تاثیر گرفته و بارها این بازیگر را ستایش کرده است.
اما این فهرست و این گفتهها ثابت نمیکند که ماسترویانی فقط ایفاگر نقشهای پیچیده در فیلمهای هنری بوده. او و سوفیا لورن در دهه 60، زوج ایتالیایی فیلمهای ملودرام و کمدی بودند که اینها را مردم عادی بیشتر میپسندیدند. مثلا «گلهای آفتابگردان» جزو محبوبترین فیلمهای این زوج هنری است که خیلیها هنوز از آن خاطره دارند. در واقع در مقطعی که از اوایل دهه پنجاه آغاز و تا دهه هفتاد به طول انجامید، بارها این دو بازیگر در فیلمهای متفاوت با یکدیگر همبازی شدند. گاهی سوفیا لورن نقش زنی سرکش را بازی میکرد که شوهر سادهلوحش را در جادهای خارج از شهر جا میگذارد و گاهی ماسترویانی نقش همسایهای تنها را بـازی مـیکرد که تمایلی به شرکت در جشن فاشیستها در شهر را ندارد و در پشت بام خانه با زنی خانهدار آشنا میشود که او نیز دلخوشی از وضعیت زندگی ندارد. این زوج مشهور سینما، سالها بعد در دوران سالخوردگی یک بار دیگر در فیلمی از رابرت آلتمن بانام «لباس حاضری» با هم همبازی شدند و این فیلم که در سال 1995 ساخته شد، در حکم بازآفرینی خاطره فیلمهای قدیمی این دو بود.
نسل جوانتر سینما که ماسترویانی جوان را در فیلمهای مهم آنتونیونی و فلینی دیده بود، هنرمندی این بازیگر را در سالهای پایانی عمرش در فیلمهای تئوآنجلوپلوس کارگردان سرشناس یونانی دنبال کرده بود. «گام معلق لکلک» فیلمی درباره مهاجرت بودکه ماسترویانی در آن بازی کرد اما واقعا اگر بخواهیم یکی از شاهکارهای این بازیگر را در دهه آخر عمرش ذکر کنیم، بدون شک باید یادی از فیلم تکاندهنده و تاثیرگذار «زنبوردار» یا «پرورش دهنده زنبور عسل» بکنیم که شرح سفر یک زنبوردار پیر است و آشناییاش با آدمهای مختلف و سرانجام تنهاییاش با کندوهای زنبور، ماسترویانی پس از بازی در این فیلم بود که صـراحـتـا اعـلام کـرد آنـجـلـوپلوس یکی از معدود کارگردانهایی است که با فیلمهایش خاطره بزرگان سینمای اروپ در دهههای قبل را زنده میکند.
ماسترویانی از پدر و مادری کشاورز متولد شد. در دوران جنگ جهانی به دست نیروهای آلمان نازی دستگیر شد و یک بار اقدام به فرار کرد. پس از این فرار مجبور شد برای فرار از دستگیری دوباره و تحمل مجازات سخت آلمانها، تا پایان جنگ در یک اتاق محقر در ونیز پنهان شود. پس از اتمام جنگ او به رم رفت و در آنجا مشغول به کار شد و از پولی که از کار در امور سخت به دست میآورد به مهمترین سرگرمی و لـذتـش مـیرسـید. مارچلو ماسترویانی روزها کار و شبها در تمرینهای تئاتر شرکت میکرد. اینگونه بود که استعداد خود را ثابت کرد و رفتهرفته نقشهای بهتری را در تئاتر ایتالیا به دست آورد. در این سالها بود که در مقطعی فنون بازیگری را زیر نظر لوکینو ویسکونتی فراگرفت و سپس این شانس را داشت که در فیلمی که براساس رمان «بینوایان» در ایتالیا ساخته شد بازی کند.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد ماسترویانی (این بار بر خلاف توشیرو میفونه و بزرگان دیگری مثل آلن دلون) این بود که هیچگاه تحت تاثیر جریان اقتصادی سینمای هالیوود قرار نگرفت؛ اگر تشخیص میداد که فیلمی ظرفیت آن را دارد که در آن نقش آفرینی داشته باشد، در آن شرکت میکرد و در غیر این صورت تصمیمی نگرفت که اعتبارش را زیر سوال ببرد. مثل میفونه نبود که مثلا پس از سالها همکاری درخشان و پویا با آکیرا کوروساوا، برود و در فیلم سادهانگارانه و بیخاصیتی مثل «آفتاب سرخ» بازی کند (جالب است که میفونه در این فیلم با آلن دلون هم بازی بود اما نقش اصلی را چارلز برانسون به عهده داشت).
آنتونی کوئین
آنتونیو رودولفو اوکزاکا کوئین ۲۱ آوریل سال ۱۹۱۵ از پدری ایرلندی و مادری مکزیکی در مکزیک به دنیا آمد.
وی در یکی از مناطق نزدیک لوس آنجلس بزرگ شده بود و مدرسه را زودتر از وقت موعود ترک کرد، اما قبل از اینکه هنرپیشه شود، بوکسر و نقاش بود. وی بازیگر، نویسنده و نقاش مکزیکی، آمریکاییتبار و یکی از بازیگران هالیوود بوده است.
خانواده کوئین بسیار پرجمعیت بودند و به منظور زندگی بهتر و کسب و کار پر درآمدتر به لسآنجلس مهاجرت کردند و به این ترتیب آنتونی کوئین دوران کودکی خود را در آمریکا گذراند و خانوادهاش در شرق لس آنجلس اقامت داشتند.
آنتونی از همان دوران کودکی برای کمک به خرج خانواده مشغول به کار شد و از همین رو بسیار زود دبیرستان را ترک کرد. او که به کارهای نمایش علاقه داشت وارد تئاتر شد و تصمیم گرفت این کار را دنبال کند اما برای بازیگر دورگهای چون او که چهره بیشتر مکزیکی داشت به دلیل آنکه سفید پوست بودن و داشتن نژاد اروپایی یکی از ضرورتهای پیشرفت بود، موفقیت در هالیوود کار دشواری بود.
با این حال آنتونی کوئین در سال ۱۹۳۶ توانست نخستین نقش سینمایی خود را به دست بیاورد و در فیلم قول شرف به کارگردانی لیو لاندرز ایفای نقش کند و در همان سال با دختر خوانده سیسیل.ب. دومیل کارگردان مشهور دوره کلاسیک هالیوود آشنا شد و ازدواج کرد.
در فاصله بین سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۴۷ آنتونی کویین در نقشهای درجه دو درجه سه به ایفای نقش پرداخت که هیچ کدام نتوانست آنطور که باید خواستههای او را برآورده کند و از همین روی به مدت سه سال به تئاتر برادوی رفت و در صحنه تئاتر به ایفای نقش پرداخت، اما در تئاتر هم اوضاع بهتر از سینما نبود و باز هم آنتونی با تبعیض نژادی مواجه شد.
سال ۱۹۵۱ و با ایفای نقش در فیلم نقاب انتقام جو به سینما بازگشت. بازی در فیلم مشهور زنده باد زاپاتا باعث شد تا نام آنتونی کویین بر سر زبانها بیافتد. هر چند که در آن فیلم مارلون براندو بازیگر نقش اول بود و آنتونی کویین نقش برادر او را داشت و برای این فیلم که به کارگردانی الیا کازان بود او توانست اسکار نقش دوم را از آن خود کند.
پس از این موفقیت آنتونی توانست در سال ۱۹۵۶ برای ایفای نقش در فیلم شور زندگی به کارگردانی وینسنت مینه لی دومین جایزه اسکار را به دست آورد. البته باز هم برای نقش دوم. اما این موفقیتها بالاخره توجه کارگردانان و تهیه کنندگان مشهور سینما را به سوی آنتونی کوئین جلب کرد کم کم نقشهای اول به این بازیگر توانا واگذار شد.
در سال ۱۹۶۴ آنتونی کوئین در فیلم زوربای یونانی به کارگردانی مایکل کاکویانیس ایفای نقش کرد و این فیلم باعث شهرت بسیار زیادی برای آنتونی شد.
آنتونی کویین شاید به مانند ستارگانی چون جان وین، کلارک گیبل و همفری بوگارت همواره بازیگر نقش اول نبود، اما با این حال او همواره به عنوان یک ستاره و یک سوپر استار در سطح اول هالیوود مطرح بود و با توجه به اینکه در نقشهای متفاوت با ملیتهای متفاوت ظاهر میشد، برای بسیاری از مردم کشورهای مختلف نقشهایش جالب توجه بود.
وی با ایفای نقش حمزه در فیلم محمد رسول الله (ص) و عمر مختار، از جمله بازیگرانی است که در ایران چهرهای شناخته شده و محبوب دارد.
آنتونی کویین تا آخرین روزهای عمر خود همچنان به عنوان بازیگری قابل احترام بود و به ایفای نقش در فیلمهای متعددی پرداخت. آخرین فیلم او avenging angelo نام داشت که محصول سال ۲۰۰۱ بود و مدتی پس از ایفای نقش در این فیلم؛ در سوم ژوئن ۲۰۰۱ درگذشت.
برخی از افتخارات و آثار هنری آنتونی کویین:
برنده اسکار برای فیلم زندهباد زاپاتا در سال ۱۹۵۳
برنده اسکار برای فیلم شور زندگی در سال ۱۹۵۶
نامزدی گلدن گلاب برای فیلم شور زندگی در سال ۱۹۵۷
نامزدی اسکار برای فیلم بادهای وحشی در سال ۱۹۵۸
نامزدی بافتا در سال ۱۹۶۳ برای فیلم لورنس عربستان
جایزه بهترین بازیگر برای فیلم زوربای یونانی در سال ۱۹۶۴
نامزدی گلدن گلاب برای فیلم زوربای یونانی در سال ۱۹۶۵
نامزدی بافتا برای فیلم زوربای یونانی در سال ۱۹۶۶
نامزدی گلدن گلاب برای فیلم راز سانتا ویتوریا در سال ۱۹۷۰
برنده جایزه سیسیل ب دومیل در سال ۱۹۸۷
نامزدی جایزه امی برای حضور در مجموعه تلویزیونی اوناسیس، ثروتمندترین مرد جهان در سال ۱۹۸۸
نامزدی گلدن گلاب برای فیلم تلویزیونی گوتی در سال ۱۹۹۷
جایزه شهر هلوا در سال ۲۰۰۱
جایزه یک عمر فعالیت هنری در سال ۲۰۰۳
استاد مرده
انتقام
باراباس
توپهای سن سباستین
جاده
کفشهای مرد ماهیگیر
راه رفتن روی ابرها
عمر مختار
عیسی ناصری ۱
عیسی ناصری ۲
گوژپشت نتردام
لورنس عربستان
انتقام آنجلو
محمد رسول الله
اسب کهر را بنگر
زوربای یونانی
قرارداد مارسی
آخرین قطار گان هیل