طرفداری - میثم بائو، بازیکن تکنیکی و خلاق سابق استقلال و پرسپولیس و تیم ملی کشورمان در برنامه ملاقات با چهره ها میهمان دوربین طرفداری بود. او در بخش دوم گفتگوی خود، در خصوص جدایی از استقلال و حضورش در پرسپولیس صحبت کرد.
گفتگوی علیرضا هاشمی و میثم بائو را می خوانید:
زمانی که شما در استقلال حضور یافتید، بحثی که مطرح شد، بچه پولدار بودن شما بود. آیا این مسئله به شما ضربه زد؟ اصلا شما بچه پولدار بودید؟
پدر پولدار داشتم. پدرم نیز پولش را با زحمت به دست آورده بود. او از صفر شروع کرد و زحمت کشید و کسانی که با زحمت پول به دست می آورند، به راحتی به بچه خود پول نمی دهند. این گونه نیست که به بچه خود پول و ماشین مدل بالا بدهند. البته آدم هایی هستند که این گونه باشند ولی اکثرا همان گونه هستند که گفتم. من اولین کفش فوتبالی خود را از هیئت قرآن محله مان وام گرفتم و خریدم. البته مقصر پدرم نبود. در آن زمان تفکر این گونه بود که بچه باید خودش کار کند و دوش به دوش پدرش حرکت کند. پدرم بازاری و حجره دار بود. او بسیار باهوش بود و بسیار زحمت کشید. می توانم بگویم به اندازه 10 نفر کارگر، کار می کرد. البته پدرم مخالف فوتبال نبود ولی حمایت نیز نمی کرد. الان هم که این ها را بگویم، ناراحت نمی شود. شاید به هرکس برسد بگوید که مرا به اندازه کافی حمایت نکرده است. البته بنده خدا خودش هم نمی دانست که یک روز به او زنگ بزنند و بگویند حاج حسن، این میثم که در فوتبال حضور دارد، پسر تو است؟ در نهایت باید بگویم پدرم پولدار بود ولی خودم هیچ چیز نداشتم. من در تهران در جوانان تیم اتکا زمانی که 13-14 ساله بودم بازی می کردم. یک سال تمام در تهران با هفته ای 7 هزار تومان زندگی می کردم؛ آن هم مادرم پنهانی برایم می فرستاد. شاید حتی پدرم نمی ندانست من در این یک سال کجا هستم، چه می خورم و چه کاری انجام می دهم. قراردادم نیز با اتکا در آن زمان 80 هزار تومان بود. این جریان مربوط به سال 76-77 می شود.
یک تیم اسپانیایی بود که تازه به لالیگا صعود کرده بود و فیلم بازی هایم را دیده بود. مربی شان گفته بود به او بگویید بیاید تا او را ببینیم. من از آن جا که از پای خودم خبر داشتم، می دانستم در فوتبال اروپا تمرینات سخت و فشرده ای را باید سپری کنم و پایم جوابگو نبود. در واقع پای امثال من، مجتبی جباری، محرم نویدکیا، کیانوش رحمتی و ... را بد عمل کرده بودند. ما همیشه در سختی فوتبال بازی کرده ایم. سالی نمی شد که من در آرامش سر کنم. یک فکرم روی پایم و درمانش بود و یک فکر روی فوتبال.
یکی از مباحث، خروج شما از استقلال بود.
اکنون به صراحت برایتان می گویم. در ابتدا بگویم که من اصلا آن سال دوست نداشتم به فوتبال امارات بروم. در آن سال بازیکن آزاد بودم. من یک بازیکن 24 عیار بودم. 6 سال تجربه در لیگ، 3 سال تجربه در استقلال در 22 سالگی و در همان سال بهترین گلزن تیم بود. باید بگویم به نوعی مرا برای رفتن به امارات فراری دادند. من 3 بار به باشگاه رفتم و گفتم قرارداد بیاورید تا امضا کنم. رفتند بازیکنی از فجر سپاسی آوردند که قراردادش در فجر 5 میلیون تومان بود و با او قراردادی 200 میلیونی بستند. تازه به ما پول نمی دادند. مثلا 50 میلیون قرارداد می بستیم و در نهایت 30 می گرفتیم. این گونه هم نبود که شکایت کنیم و به کمیته انضباطی برویم. در آن زمان 2 بار به باشگاه استقلال رفتم و گفتم من از امارات پیشنهاد 400 هزار دلاری آن هم برای یک سال دارم و حاضرم برای دو فصل، قرارداد 300 میلیونی با استقلال ببندم. آن ها لج کرده بودند که دو فصل 200 میلیون. این در حالی بود که پیشنهاد امارات 400 هزار دلار برای یک فصل بود. همان 200 تای استقلال نیز باید روی 100 تای آن حساب می کردیم. باز هم امارات و این مسائل را کنار گذاشتم و 2 جلسه با آقای فتح الله زاده گذاشتم. در آن زمان آقای امیری نامی بود که البته علیا امیری، مدیرعامل نساجی نبود. در آن زمان ایشان به من گفتند پیشنهاد همین است، اگر نمی خواهی برو پیش همان سی دی فروش های دوبی که تو را می خواهند. من نیز 2-3 بار به باشگاه رفته بودم و پس از این حرف، به 48 ساعت نکشید که تصمیمم را مبنی بر حضور در امارات گرفتم. خدا ناصر حجازی را بیامرزد. استقلال برای برگزاری اردو به امارات آمده بود. من نیز دسته گل گرفتم و به دیدن ناصر خان رفتم. ناصر خان گفت که میثم چه شد تو از استقلال رفتی؟ من به امید امثال تو به تیم آمده ام؛ این در حالی بود که در آن فصل استقلال نتایج خوبی نگرفته بود. من نیز برایش گفتم که 2 بار به باشگاه رفته ام و گفته ام که الشعب امارات برای یک فصل 400 هزار دلار می دهد؛ شما برای دو فصل 300 بدهید. حتی 250 نیز قبول می کردم با علم اینکه می دانستم همان را نیز نمی دهند. به جان هر دو دخترم اگر بخواهم یک کلمه را این ور آن ور بگویم. به ناصر خان گفتم که شرایط این گونه بوده و باشگاه گفته یک کلام 200 تا و آن حرف را نیز به من زده اند. ناصر خان گفت جدی می گویی؟ و سریع تلفنش را برداشت و به یک بنده خدا در باشگاه که اسمش را نمی برم، تماس گرفت. اسمش را نمی برم چون برایم زحمت کشیده است. ناصر خان به آن شخص گفت چرا به من دروغ گفته اید؟ شما به من گفته اید میثم بائو برای یک فصل 400 میلیون می خواسته است؟ حال برای 2 فصل و 200 تومان او را نگه نداشته اید؟ من این همه تاکید کرده ام که میثم پارسال بهترین بازیکن تیم بوده است و نباید به جای دیگری برود. جالب اینجاست آن شخص پس از قطع تماس با ناصر خان با من تماس گرفت و گفت چرا پل های پشت سر خودت را خراب می کنی؟ تازه تهدید هم می کردند. من نیز به او گفتم خبر نداشته ام که به ناصر خان دروغ گفته اید که من برای یک فصل 400 میلیون می خواسته ام. من اگر می ماندم، شاید در سال چهارم، در آن سن کاپیتان دوم یا سوم تیم می شدم. در آن جا نیز ناصر خان قاطی کرد و عصبی شد چون واقعا دلش پر بود. به هر حال حق هم داشت. او قبل از اینکه من از استقلال جدا شوم مرا دیده بود و گفته بود که میثم جایی نروی زیرا من روی تو حساب باز کرده ام که متاسفانه مرا در آن سال به راحتی فراری دادند.
زلاتکو کرانچار قبل از اینکه به پرسپولیس بیاید، گفته بود تو را می خواهد. حتی زمانی که در ابومسلم درخشیدید، گفته بودید که گل هایم را به هواداران استقلال تقدیم می کنم. یعنی پالس فرستادید که می خواهید به استقلال بازگردید ولی چرا به پرسپولیس رفتید؟
پس از امارات، یکی از دوستان آقای علی پروین با من تماس گرفت که به باشگاه پرسپولیس بیا تا صحبت کنیم. من نیز احترام به خانواده و این مسائل برایم مهم است و کلا دوست نداشتم پرحاشیه باشم. به همین دلیل به سمت ابومسلم کوچ کردم تا در آن جا خود را ثابت کرده و استقلال به دنبالم بیاید. رک بگویم تا روز آخر منتظر تماس استقلال ماندم. شما ببینید نمی دانم چه دسیسه ای بود که حتی یک تعارف هم به من نکردند. این در حالی بود که باشگاه بزرگی مانند پرسپولیس شماره 10 و بالاترین قرارداد را به من پیشنهاد کرد و در کل برایم ارزش زیادی قائل شد. اما در نقطه مقابل استقلال که 3 سال از بهترین سال های فوتبالی ام را در آن جا سپری کرده بودم، یک تعارف هم نکردند. یعنی این را بگویم که یک ماه و نیم، پولم از پرسپولیس که 40 درصد بود، آماده بود ولی نمی رفتم. اکنون در فوتبال، نمی شود در یک فصل بازیکنی را استقلال بخواهد و پرسپولیس نخواهد و بالعکس. قطعا وقتی به عنوان یک هافبک وسط 11 گل بزنید، از هر دو تیم پیشنهاد اولیه خواهید داشت. پرسپولیس قبل از عید به من پیشنهاد داد. استقلال روزهای آخر نقل و انتقالات و این در حالی است که من نیز بسیار منتظر ماندم و آخرین بازیکنی بودم که جابجا شدم و به پرسپولیس رفتم. فقط یادم می آید فردای آن روزی که می خواستم با پرسپولیس قرارداد ببندم، آقای صمد مرفاوی با من تماس گرفت و گفت غروب به فلان رستوران بیا تا صحبت کنیم و تو به استقلال بیایی. او صبح با من صحبت کرد ولی بعد از ظهر تماس نگرفت. پس از 2 سال که صمد مرفاوی را دیدم، به او گفتم داستان چه بود که دیگر بعد از ظهر با من تماس نگرفتید؟ او گفت 3-4 بازیکن تیم گفته اند که میثم در اردوی تیم ملی زمان آقای افشین قطبی مصدوم شده و زانویش خراب است. من نیز گفتم اگر من مصدوم بودم، چطور از پرسپولیس پیشنهاد داشتم و آن ها این قدر روی من سرمایه گذاری کرده بودند؟ او نیز گفت من ترسیده بودم. به هر حال خدا می داند که آن سال چه اتفاقی رخ داد که نگذاشتند من به استقلال بازگردم. احترام زیادی برای باشگاه بزرگ پرسپولیس قائلم ولی به نظرم اگر فضای مجازی مانند امروز وجود داشت، در آن زمان انتقال هایی مانند من، علیرضا نیکبخت واحدی و مهدی هاشمی نسب انجام نمی شد. در آن زمان کسی نمی دانست دردتان چیست. اگر شما را می خواستند، هیچکس نمی دانست دلیلش چیست. روزنامه ها نیز به گونه ای بودند که وقتی قرارداد می بستید، می توانستید صحبت کنید. اگر قبل از قرارداد صحبت می کردید، باشگاه می گفت بازیکن علیه ما صحبت کرده و او را نمی خواهیم. پس ما مجبور بودیم سکوت کنیم و منتظر بمانیم. شما کجای دنیا دیده اید که باشگاهی با بازیکنی که سه سال برای آن بازی کرده و در حال حاضر نیز 11 گل و 14 پاس گل دارد و در 25 سالگی ملی پوش است، تماس نگیرد؟ حتی دور و اطرافیان باشگاه استقلال نیز با من تماس نگرفتند.
یک روز به آقای کرانچار گفتم که مردم از من انتظار و توقع دارند و گلزنی نمی کنم. فکر می کنم در آن زمان بیشتر هافبک راست بودم در حالی که باید پشت مهاجم بازی می کردم. او به من گفت تو دوست داری برای مردم بازی می کنی یا تاکتیک من؟ تو در حال حاضر برای تاکتیک من، بهترین هستی. اگر می خواهی برای مردم بازی کنی، باید روی نیمکت پیش من بنشینی. پس آن گونه که من تشخیص می دهم تو باید بازی کنی. من نیز همیشه برای آقای کرانچار احترام زیادی قائل بوده ام زیرا بسیار جنتلمن و با شخصیت بود.
همچنین بخوانید:
میثم بائو: کاش با پای سالم به استقلال می آمدم / گفتم در دربی بازی می کنم، اطرافیانم خندیدند