بازیکنان تیم پرسپولیس در استوریهای مشترک برای دریافت مطالبات خود به مدیریت باشگاه انتقاد کردند و این انتقاد تا آن جا پیش رفت که در متن استوری نوشتند: «واضح است که شخص اول باشگاه قدرت تصمیمگیری ندارد و تحت تاثیر عدهای خاص اقداماتی خلاف منافع باشگاه انجام میدهد.»
بازیکنان استقلال در استوری دو ماه پیش خود نوشته بودند: «جناب آقای سلطانیفر، باشگاه استقلال با ضعف مدیریت حق میلیونها طرفدارش را زیر پا گذاشته و با انتخابهای غلط، هواداران را از بالیدن به این میراث بزرگ محروم کرده است. باشگاهی که هنر مدیرانش وعدههای توخالی است و فتح الفتوحش وعده پرداخت ۱۰ درصدی! باشگاهی که مدیرانش را باید براساس بیکفایتی و عوامفریبی سنجید، نه کیفیت مدیریت و انتخابها و تصمیمهایشان، باشگاهی که همه ما را حسرت به دل گذاشته که چرا یک مدیر توانمند به خود نمیبیند و متاسفانه این روزها شاهدیم که شأن و بزرگی این باشگاه برای انجام تعهداتش تا چه حد زیر سؤال رفته و چه افراد سخیف و نازلی مدعی کمک و حمایت شدهاند!»
انتقاد بازیکنان پرسپولیس به انتخاب رسولپناه و انتقاد بازیکنان استقلال به احمد سعادتمند اما دوام چندانی ندارد و با اولین پرداختی باشگاه به بازیکنان فراموش میشوند.
هواداران مجازی در روزهای انتشار این استوریها همراه بازیکنان میشوند و انتقادات آنها را به حق میدانند اما چند روز بعد باشگاه در وحشت از شدت گرفتن انتقادات در صفحات هواداران مجازی، درصدی از مطالبات بازیکنان را پرداخت میکند و کسی به یاد نمیآورد که مدیران بیکفایت در استوریها چه کسانی بودند.
باشگاه اغلب چند عکس دو نفره از کاپیتان و ستارههای تیم در رسانههای رسمیاش منتشر میکند، خبر از حل شدن مشکلات میدهد و هواداران عکسهای خندان بازیکنان و مدیران را کنار یکدیگر تماشا میکنند.
این بازی هربار تکرار میشود، نه برای وزیر برخورنده است که عامل بحرانهای تیمهای تحت مدیریت خود معرفی میشود، نه مدیران از این که بیکفایتیشان به استوری بازیکنان تبدیل میشود نگرانی چندانی دارند.
بازیکنان نیز میدانند پس از حمله به مدیران و مسؤولان به مطالبات خود دست مییابند. مربیان اغلب رهبری جریان را برعهده دارند و گاه خودشان نیز مثل فرهاد مجیدی مینویسند: «میشنوم که میگویند چرا مربی در امور مدیریتی اظهارنظر میکند. کدام امور مدیریتی؟ کدام ساختار؟ کدام تشکیلات؟ آیا منظورتان یک ساختمان در سعادتآباد است و یک تیم ۴۰ نفره که هر روز باید برای دو ساعت تمرین به یک گوشه از تهران اسبابکشی کند؟»
بازیکنان برای رسیدن به حقوق خود در باشگاههای بیتعهد فوتبال ایران عرصهای برای تحت فشار گذاشتن باشگاه پیدا کردهاند و اینستاگرام ابزار این فشار است، با بازتابهای گسترده که مدیران را در مخمصه میگذارد تا مجبور به پاسخ دادن به خواسته بازیکنان و مربیان باشند. باشگاهها بدون این فشارها حاضر نیستند روندی منطقی و حرفهای را از باشگاهداری تجربه کنند.
این اگر پایان دادن به اعتبار ورزش نیست، چه نام دیگری دارد؟ اما آیا کمترین ملالی در عالیترین مقامات ورزشی از این حکایت ورزش ایران میبینید؟