طرفداری | هفته گذشته یکی از خبرنگاران نشست خبری روبن آموریم از او پرسید «چرا رئال مادرید سیزدهم نمیشود؟ چرا بایرن مونیخ هرگز در رتبه سیزدهم قرار نخواهد گرفت؟ چرا منچستریونایتد به این اندازه بد است؟». سرمربی پرتغالی منچستریونایتد که پاسخ به این سوال را دشوار خوانده بود، حالا تیمش را در رتبه چهاردهم میبیند.
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته میخورد و مىتراشد؛ هواداران منچستریونایتد این جمله را درک میکنند و امیدوار هستند فصل 25-2024 همین حالا به پایان برسد. در دوران پسافرگوسن به اندازه کافی به سقوط استانداردها و «خودکشی» باشگاهی که زمانی پادشاه مطلق انگلیس به شمار میرفت، پرداخته شده است. باشگاهی که زمانی افراد نخبه فوتبال در آن گردهم آمده بودند، تبدیل به جولانگاه افراد معمولی شده است. فوتبال روی سکوهای اولدترافورد هم سقوط کرده است. آنهایی که فوتبال را موشکافی میکنند، وضعیت فعلی را ناشی از افول «کیفیت، ذهنیت و فرهنگ» میدانند. پس از بازنشستگی سر الکس فرگوسن نشانههایی از زوال دیده شد، اما کمتر کسی آشفتگی شش فصل اخیر را پیشبینی میکرد.
به دسامبر 2013 برگردیم؛ نیوکاسل در عملکردی تاریخی، مانند شب گذشته، برای اولین بار در ورزشگاه اولدترافورد به پیروزی دست یافت. کمی بعد در ماه فوریه، در حالی که اختلاف منچستریونایتد با منطقه سهمیه لیگ قهرمانان 11 امتیاز بود، آن شکست ناامیدکننده مقابل المپیاکوس رقم خورد. پیش از حذف در اروپا توسط بایرن مونیخ نیز، دو شکست 3-0 برابر منچسترسیتی و لیورپول کار مویس را به پایان رسانده بود. سرمربی اسکاتلندی که متهم به نابودی میراث سر الکس فرگوسن بود، به شکلی بیرحمانه و توسط فرشته مرگ گودیسون پارک به پایان کارش رسید.
لوئیس فن خال کارش را با بدترین شروع 25 سال اخیر در لیگ برتر آغاز کرد. باخت 4-0 منچستریونایتد برابر میلتون کینز، شخصیت «دیکتاتور» سرمربی هلندی را هدف قرار داد اما با پیروزیهای بزرگ مقابل لیورپول و منچسترسیتی، یک چرخش بزرگ رقم خورد. در حالی که قرار بود فصل دوم فن خال پلی برای بازگشت یونایتد به اوج باشد، پایان سرمربی ناآرام و علاقهمند به مازوخیسم نیز از راه رسید. شکست شوکهکننده منچستریونایتد برابر استوک سیتی، حذف از لیگ قهرمانان اروپا، سرشکستگی مقابل میتیولن در لیگ اروپا و در نهایت بنبستهای فنی، باعث شد فن خالی که در تونل ورزشگاه ومبلی در حال باز کردن بطری شامپاین بود، حکم اخراجش را از اد وودوارد دریافت کند.
در مورد ژوزه مورینیو تفاوتهای بزرگی وجود دارد؛ بسیاری باور دارند سقوط واقعی منچستریونایتد پس از او شکل گرفت. مسلما تحقیر 4-0 آقای خاص در استمفوردبریج و آن صحبتهای خجالتآور پس از حذف مقابل سویا، ریشههای اولدترافورد را لرزاند، اما هواداران باشگاه اعتقاد داشتند چنین سیاستی میتواند به احیای باشگاه کمک کند. زمانی پل اسکولز و سایر اسطورههای منچستریونایتد، صحبتهای مورینیو در مورد عنوان قهرمانی لیگ اروپا و 81 امتیاز فصل 18-2017، که دستیابی به آن به آرزو تبدیل شده است، را لکه ننگ باشگاه میدانستند. آنها باور داشتند مورینیو استعداد «آنتونی مارسیال، لوک شاو، پل پوگبا و مارکوس رشفورد» را در خطر قرار میدهد. اما سرمربی پرتغالی تنها در حال نشان دادن مشکلات تیم بود. قطعا او بخشی از مشکل بود، اما دستانش را بالا برده و به آن اعتراف میکرد.
ژوزه مورینیو کنار گذاشته شد و آخرین فرصت او برای ماندگاری در سطح اول فوتبال هم سوخت. مجموعه دلایل گستردهای برای نکوهش او وجود دارد، اما کمتر کسی میتواند با این جملات مخالفت کند:
اگر در یک ترکیب 11 نفره، حداقل 6 یا 7 بازیکن که «عملکرد خوب داشته باشند، مسئولیت را برعهده بگیرند و "بخواهند که بازی کنند"» نداشته باشید، نمایش عملکرد خوب دشوار است. وقتی دو روز روی بازیسازی سریعتر و رسیدن سریع به محوطه کار میکنم، اما میبینم که مهاجمان تیم پشت مدافعان حریف پنهان میشوند، نمیخواهند توپ را بین خطوط داشته باشند و مدافعان پاسهای عقبگرد میدهند، احساس ناامیدی میکنم. نمانیا ماتیچ جزیره شخصیتی است که توسط بازیکنانی با فقدان کلاس، شخصیت و اراده، احاطه شده بود.
مارس 2018، ژوزه مورینیو بازیکنانش را افرادی بدون کلاس، شخصیت و اراده برای بازی با پیراهن باشگاه خواند. او برای نجات یونایتد، بازیکنان و حرفه خودش را زیر سوال برد. اخراج آقای خاص اجتنابناپذیر بود، اما منچستریونایتد میتوانست با ریشهیابی، یکبار برای همیشه سوز زخمهای مشخص را از بین ببرد. آنها چنین کاری را انجام ندادند. مورینیو به درهای خروج هدایت شد و در همان حال، درهای ورود به دنیای بازیکنان معمولی، بیش از پیش گشوده شد. مورینیو در دسامبر 2023 گفت:
هنوز هم افراد و بازیکنانی در این باشگاه حاضر هستند که زمانی در موردشان به منچستریونایتد گفتم: با این افراد هرگز موفق نخواهید شد.
پرده اول؛ اوله گونار سولسشر، تقویتکننده فرهنگ «قدرت بازیکن»
پس از انتقال پیراهن شماره 9 به زلاتان ابراهیموویچ، آنتونی مارسیال و همسرش از طریق شبکههای اجتماعی دست به حاشیهسازی زدند. مهاجم فرانسوی در آخرین تابستان مورینیو نیز به مدت دو هفته «بدون آن که به تماس باشگاه پاسخ دهد»، از حضور در تمرینات خودداری کرد. پس از انتقادات ژوزه مورینیو علیه لوک شاو، برادر مدافع انگلیسی مدتها در توییتر کلمات تندی را علیه سرمربی منچستریونایتد به کار میبرد. اختلاف مورینیو با پل پوگبا نیز اهرمی برای رسیدن به نقطه فروپاشی روابط در رختکن بود. انتقاد از مارکوس رشفورد هم به معنی گلاویز شدن با تیم رسانهای این بازیکن انگلیسی بود.
دیدگاهی در فوتبال وجود دارد که میگوید «اخراج سرمربی آسانتر از جدایی 11 بازیکن است». منچستریونایتد انتخابی جز اخراج مورینیو نداشت اما مهمترین اشتباه این باشگاه، درجا زدن در باتلاق مشکلات بود. اوله گونار سولسشر از آنتونی مارسیال، مارکوس رشفورد، پل پوگبا و لوک شاو به عنوان بازیکنان کلیدی رختکن یاد میکرد. جیمز داکر، خبرنگار نزدیک به باشگاه در آن زمان گزارش داده بود که سولسشر قصد دارد ضمن بهبود فضای مسموم دوران مورینیو، با جذب بازیکنان بریتانیایی، هسته تیمش را به چنین افرادی اختصاص دهد. رویکردی از یک سرمربی بیتجربه که از همان ابتدا محکوم به شکست بود.
شاهکار منچستریونایتد در پاریس، یکی از بهترین لحظات اوله گونار سولسشر بود. اما سرمربی موقتی که قرار بود به عنوان «فردی از جنس باشگاه»، منجی شیاطین سرخ باشد، پس از اتلاف 400 میلیون پوند، به بنبست قابل انتظار رسید. سولسشر محبوب بود، شروع خوبی داشت و تلاش بزرگی هم برای بهبود وضعیتش انجام داد. اما واقعیت این است که او جایگاه برجستهای در دنیای مربیان نداشت و ندارد. پس از اخراج از منچستریونایتد، او از لیگ نروژ، سوئد و ترکیه پیشنهاد دریافت کرده است.
پرده دوم؛ اریک تن هاخ، تعریف ذهن بسته
اولین قدم اریک تن هاخ برای کنترل رختکن مشخص بود: هستهای از شاگردان سابق. مایک فروای، خبرنگار برجسته تلگراف هلند گزارش داده بود که تن هاخ به شدت از جو حاکم در اولدترافورد واهمه دارد و به همین اولویت نقل و انتقالاتیاش را به بازیکنانی که میشناسد، اختصاص خواهد داد. اقدامات سرمربی سابق یونایتد قابل درک و شاید قابل توجیه بود، اما تصمیمات او استانداردهای تیمش را کاهش داد. میلیونها پوند هزینههای نقل و انتقالاتی بیش از آن که تیم را تقویت کند، سبب بحرانهای خودخواستهای میشد که به کیفیت و نگرش بازیکنان مرتبط بود.
پس از پیروزی برابر کاونتری در نیمهنهایی افای کاپ، آنتونی، وینگر 86 میلیون پوندی منچستریونایتد با حرکتی «شرمآور» مقابل بازیکنان تیم چمپیونشیپی به شادی پرداخت. در حالی که بهترین بازیکنان کاونتری 25 هزار پوند در هفته دریافت میکردند، آنتونی تنها در دستمزدش اعداد بهتری نسبت به آنها ثبت کرده است است (200 هزار پوند در هفته).
اکتبر 2024، راسموس هویلوند بلافاصله پس از تساوی 3-3 منچستریونایتد مقابل پورتو، به سراغ اینستاگرامش رفت و عکس شادی گلش را بارگذاری کرد. هواداران ناراضی یونایتد با غافلگیری از ذهنیت مهاجم گرانقیمت، اعتراض خودشان را ابراز کردند. هویلوند پستش را پاک و بابت زمانبندی این حرکت عذرخواهی کرد.
ذهنیت بازیکنانی مانند آنتونی و راسموس هویلوند تفاوت خاصی با نگرش و رویکرد اریک تن هاخ نداشت. در واقع، فوتبال میگوید «هر بازیکن نتیجهی تربیت و آموزشهای مربیان است». سرمربیای که تا آخرین روز اخراجش در حال «دستاوردسازی» و دفاع از قهرمانیهای خود بود، میراثی معمولی و خجالتآور را بر جای گذاشت. دوران اریک تن هاخ ادامه روزهای سیاهی بود که اوله گونار سولسشر آغاز کرده بود. با این تفاوت که نسبت به دوران ژوزه مورینیو، لوئیس فن خال و دیوید مویس، یک میلیارد پوند بیشتر از بین رفته است. اخراج ژوزه مورینیو بهترین فرصت برای بازنگری در سیاستهای باشگاه و برگشت به رقابت بود، اما این دو سرمربی فرصتها را سوزاندند.
فرهنگ اشتباه را کنار بگذار
سر جیم رتکلیف سیاست بیرحمانهای را علیه کارکنان منچستریونایتد به کار میگیرد. شاید بهتر است او به کارکنان واقعی منچستریونایتد نیز نگاه کند. بازیکنانی که در مجموع 181 میلیون پوند دستمزد دریافت میکنند، با تداوم کابوسهای فصل گذشته، با تفاضل گل منفی در جایگاه چهاردهم لیگ برتر قرار دارند. کارت بازگشت بسیاری از آنها سوخته است و اگر قرار بود پتانسیلی شکوفا شود، تا امروز نشانهای از آن رویت میشد. اینئوس در تابستان 2024 دست به یک خودکشی زد و حالا باید این سوءمدیریت را جبران کند.
در اولدترافورد یک حقیقت وجود دارد: آینده الزاما نمیتواند روشن باشد. فرهنگ اشتباه در بخشهای مختلف منچستریونایتد ریشه دوانده و مقابله با آن هم وضعیت فعلی را بدتر میکند. با این حال، شاید فروپاشیهای فعلی منجر به تغییرات گسترده شده و فرهنگ بهتری حداقل در دپارتمان نقل و انتقالات حاکم شود. شاید بهتر است این باشگاه در این منجلاب تمامنشدنی سیلی خورده و از رویاپردازی فاصله بگیرد. شاید این حقیقت پذیرفته شود که زمان رپورتاژ آگهی و استفاده تبلیغاتی از بازیکنان جوان و خاص به پایان رسیده است. شاید شکستهای فعلی مانع از تبدیل کوبی مینو و آماد دیالو به یک مارکوس رشفورد دیگر شود. آینده روبن آموریم و اینئوس قابل پیشبینی نیست، اما اگر لحظه اخراج ژوزه مورینیو یک فرصت تلقی شود، شاید «صحبت از سقوط منچستریونایتد» هم به این باشگاه کمک کند.