چوقا , در حقیقت یک لباس مردمی مشترک بین لرهای بختیاری و لرهای فیلی , متعلق به طبقه عوام و نه خواص بود که مردم روستای تاریخی لیوس در شمال دزفول به بافتن چوقا لیوسی اش و جنس پنبه ایی اش , شهره بود ند .
در حدود هشتاد سال پیش یک نمونه خوب و ریز بافت پشمی از چوقا را زنی از اهالی لیوس برای سالار شجاع که ایلخان چهارلنگ و از خوانین محمد صالح و پسر عموی علیمردان خان بوده است می بافد و هدیه می فرستد که از آن پس به چوقای سالاری شهرت یافت و سایر خوانین و اعیان بختیاری نیز بر تن کردند. این تن پوش مردمی متعلق به طبقه عوام ایلیاتی " مد " و ترویج شد و به طبقات خواص نیز راه یافت .
پس از , سرکوب خوانین بختیاری و فیلی , و خلع لباس از این طبقه ممتاز لر و قدغن بودن پوشیدن لباس رسمی شال و قبا , این پوشش طبقات مردمی ایلیاتی یعنی چوقا, بین همه آحاد مردم و طبقات بختیاری شایع تر شد .
این پوشش مردانه را که دیگر لرهای فیلی حتی به خاطر نمی آورند اما در بین بختیاری ها , این چوقا و شلوار دبیت به عنوان دو شاخصه بارز لباس قومی لرهای بختیاری محسوب می شود .
این تن پوش دستبافت خود زنان لر است و امروزه مشهورترین بافت پشمی اش , معروف به چوقا کیارسی , متعلق به طایفه کیارسی است.
از آنجا که این تن پوش , متعلق به طبقات عامی لر بوده , محتملا بافت و نقش روی آن( نقش چپراس یا چمراس ) قدمت دیرینه و کهن داشته و برگرفته از نقش زیگورات های پراکنده عیلامی یا گنبد های زیگوراتی پراکنده در منطقه است .
در ضمن در لرستان جنوبی ( کهگیلویه , بویراحمد , ممسنی و لیراوی ) پوششی به نام چقه ( چوقا) رایج است که بافت و طرحی جداگانه دارد .
قدمت چوخای بختیاری
چوخا واژه ای ایرانی است (که گاه در تلفظ عوامانه "چوغا" نیز گفته می شود) و نام بالاپوش مردانه در بخش مهمی از حوزه تمدنی ایران از جمله منطقه بختیاری در زاگرس مرکزی و خوزستان است که با خطوط راه راه تیره و روشن از شهرت به سزایی برخوردار شده و از نمادهای فرهنگی مردم بختیاری به شمار می رود. نقش چوخای بختیاری همواره دارای شکلی ثابت است و در آن خطوط سیاه به صورت عمودی وارد خطوط سفید میشوند. ترکیب رنگهای دیگر چوخا (علاوه بر «سیاه – سفید»)، «کرم- آبی»، «کرم - سرمهای» و یا «کرم - قهوهای» است. نظریه های مختلفی درباره چرایی این نقوش ارائه شده است.
به نظر می رسد نقوش چوخای بختیاری، ترکیبی از علل مادی و معنوی دارد. مهمترین نظریه معنوی این است که: خط های سفید، نماد سپنتا مینو (نیروهای خیر و نور) از پایین به بالا می آیند و خطوط سیاه، نماد انگره مینو (نیروهای شر و تاریکی) از بالا به پایین می آیند و بیانگر پیروزی نهایی خوبی ها بر بدی هاست.
ماهیت طبقاتی چوخا و تأویل عرفانی آن نزد متصوفه:
چوخا، لباس کهن طبقه عادی جامعه (یعنی کشاورزان و دامداران) در ایران بوده است از این رو در عرفان ایرانی نماد انسانهای پاک و بی آلایشی است که دلبستگی چندانی به مال دنیا ندارند. و شاید به همین علت است که عارفان و صوفیان و دراویش چوخا بر تن می کردند. ناصر خسرو در سفر خود به منطقه بختیاری به رواج تصوف و پشمینه پوشی نخبگان (افرادی غیر از کشاورزان و دامداران) اشاره کرده است.
خاقانی شروانی شاعر بزرگ ایرانی می گوید:
مرا بینند در سوراخ غاری / شده مولو زن و پوشیده چوخا
مولو: نایی است از شاخ که مسیحیان می نواختند. (دکتر سید ضیاالدین سجادی)
چوخا : جامه پشمین خشن است که راهبان مسیحی می پوشیدند (دکتر سید ضیاالدین سجادی)
(ن.ک: دیوان خاقانی، قصاید، شماره ۸ «در شکایت از حبس و بند»)
ملک الشعرای بهار در قصیده «نفس انسان» به ماهیت طبقاتی چوخا اشاره می کند و می نویسد:
چرا پیوسته قومی در تنعم
چرا همواره جمعی در تقلا
چرا یک قوم در زیبنده ملبس
چرا یک قوم در چرکینه چوخا
ملک الشعرای بهار در عین حال در مثنوی «جوانی، پیری، مرگ» به ماهیت غیرطبقاتی چوخا نیز اشاره دارد و چوخا را غیرخشن توصیف کرده و (ضمن اشاره به یکی از انواع چوخا یعنی رنگ کرم –سورمه ای چوخا) می نویسد:
درآید سپس آبی زردپوش
یکی نرم پشمینهچوخا بهدوش
نهان کرده یکپایو سر برده پیش
ز بیم خزان گرد گشته به خویش
از نحوه توصیف پشمینه در آثار ناصرخسرو و کاربرد واژه «چوخا» در آثار خاقانی و ملک الشعرای بهار و نیز دیگر آثار کلاسیک ادب فارسی می توان گفت چوخا لباس طبقه عادی جامعه (کشاورزان عادی و دامداران عادی) بوده است که در سنت عرفان ایرانی به نماد انسان های وارسته، آزاد و رها تبدیل شده است؛ کسانی که به جبر روزگار یا به انتخاب خویش، تن آسایی و راحت طلبی را کناری نهاده و مبارزه با دشواری ها را برگزیده اند.
چوخای کهن بختیاری چگونه تعمیم طبقاتی یافت؟
برخی نویسندگان ناآگاه نوشته اند که چوخا قدمت چندانی ندارد و پس از دوره رضاشاه که لباس سنتی بختیاری (شال و قبا) ممنوع شد، چوخا به وجود آمد. و برای اثبات سخن خود به این نکته اشاره می کنند که چرا هیچ یک از سران بختیاری عصر مشروطه عکسی با چوخا ندارد؟
پیش از این در نوشتار حاضر توضیح دادیم که چوخا ماهیت طبقاتی داشت و طبیعی است که سران و اشراف با این لباس عکس نمی گرفتند. ولی درباره قدمت چوخا به ذکر همین نکته بسنده می کنیم که در فیلم «ستیز یک قوم برای زندگی» معروف به «فیلم علف» ساخته «مریان سی کوپر» که در سال 1304 خورشیدی و قبل از یکسان سازی لباس در دوره پهلوی فیلمبرداری شده، هر دو پوشش را در بین بختیاریها می بینیم. یعنی هم شال و قبا وجود دارد و هم چوخا. و این اثبات می کند که چوخا، همپای شال و قبا در بین بختیاریها وجود داشته است.
در تاریخ شفاهی ایلات اتحادیه چهارلنگ بختیاری به این نکته اشاره شده است که یک زن یا یکی از کلانتران منطقه لیوس دزفول، در سال 1303 خورشیدی یک چوخای بختیاری را به محمدتقی خان شجاع الممالک از سران چهارلنگ اهدا کرده و از وی خواسته اند که آن را بپوشد. و پس از آنکه محمدتقی خان شجاع الممالک چوخا را بر تن کرد، این لباس در بین طبقات بالای جامعه نیز مرسوم شد.
در ادامه تحولات دوره پهلوی که لباسهای محلی ممنوع شدند، لباس مجلسی «شال و قبا» از بین رفت. بعد از سال 1320 خورشیدی و در جریان قیام ابوالقاسم خان بختیار، جمعی از اطرافیان ابوالقاسم خان لباس چوخا را بر تن کردند و همین مساله باعث شد چوخا ماهیت طبقاتی خود را کاملا از دست داده و نماد غیرت و مردانگی و مبارزه گردد و عمومیت و محبوبیت یابد.
منابع:
دیوان خاقانی شروانی
دیوان ملک الشعرای بهار
سفر به دیار بختیاری، اصغر کریمی
چوقا بختیای
نقش زیگوراتی چپراس یا چمراس در فرهنگ بختیاری
چمراس یا چپراس, نقش زیگوراتی چوقا , این پوشش مردانه, امروزه یکی از بارزترین شاخصه ها و نماد های قومی لرهای بختیاری محسوب می شود . از آنجا که این تن پوش , متعلق به طبقات عامی لر بوده , محتملا بافت و نقش روی آن ( نقش چپراس یا چمراس ) قدمت دیرینه و کهن داشته و شاید برگرفته از نقش زیگورات های پراکنده عیلامی یا گنبد های بناهای زیگوراتی دینی پراکنده در منطقه باشد .
این نقش دو زیگورات پلکانی سیاه و سفید که به صورت متقارن و در عین حال متقابل در هم فرورفته در لری بختیاری به نام چمراس یا چپراس ( چپ و راست )و نرلاس ( نر و ماده ) شناخته می شود .امروزه به عنوان نماد قومی مورد کاربرد همگی است