سلام ای ناله بارون .................سلام ای چشمای گریون
سلام روزهای تلخ من ............................................؟؟؟(0.25)
رضا هستم مجری و میزبان شما قوتو های کرمان - کته کباب های شمال - باقلواهای یزد - کوفته های تبریز- الودگی نشین های پایتخت و ... علی الخصوص شله خورهای مشد
حرف خاصی ندارم چون همون قبلی ها هم افاقه نکرد لاقل تا الان
دم دوستانی ک بتازگی ب ج ن ع کوچیکمون اضافه شدن وقدیمیترها ک هنو پشتمونو خالی نکردن گررررررررررررررم
خوشبختانه دایره دوستانم داره روزبروز بیضی تر میش ومتاسفانه هرروز یکی دوتا از بچه ها قدیمی کوله بار رفتن میبنده ک ای لعنت ب کرونا ک همچیمونو گرفت
ازهمین جام بخودم واجب دونستم ک ازهرکسی ک باحرفم نظرم شوخیم و...خاسته یا ناخاسته ازم رنجیده عذرخواهی کنم
الهی بتوکل نام اعظمت
بریم ببینیم این قسمت چی پیش میاد
====================================
درباره فیلم

نام اثر : Requiem for a Dream (مرثیهای بر یک رویا) - 2000
کارگردان: Darren Aronofsky (دارن آرونوفسکی)
نویسنده: Hubert Selby Jr (هوبتر سلبی جونیور)

بازیگران سرشناس:
Jennifer Connelly - Jared Leto
موسیقی بینظیر و فرا رویایی : کلینت منسل
نمرات فیلم :
imdb :8.3
متاکریتیک: 68
روتن تومیتوز : 0.78
======================================
خلاصه داستان :

مرثیه ای بر یک رویا یا مرثیه ای برای یک رویا، فیلمی درام و روانشناسانه به کارگردانی دارن آرونوفسکی و نویسندگی دارن آرونوفسکی و هوبرت سلبی جونیور میباشد. فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشته هوبرت سلبی جونیور ساخته شدهاست. جرد لتو، الن برستین، مارلون وینز و کریستوفر مکدونالد از بازیگران این فیلم هستند. «هری» (لتو) و دوست صمیمی اش «تایرون» (وینز)، معتادان فقیری هستند که در کانی آیلند نیویورک زندگی می کنند. «هری» رؤیای فروش نیم کیلو را در سر می پروراند تا با پول آن بتواند به اتفاق دوست معتاد دیگرش «ماریون»(کانلی)، بوتیک لباسی باز کند…
هری و دوستش مارلون برای پولدار شدن دست به کار تجارت قرص های روانگردان می زنند، مادر هری سارا نیز بدنبال موفقیت شرکت در یک مسابقه تلویزانی به سفارش پزشک به مصرف قر صهای لاغری که به نوعی در ارتباط با روانگردان ها هستند، می پردازد و...
========================================
نقد وبررسی فیلم

**این مقاله، جزئیات اندکی از داستان فیلم را لو میدهد؛ پس با خیال راحت مطالعه کنید**
بررسی فیلم:
با اینکه حدود 20 سال از انتشار فیلم «مرثیه ای برای یک رویا میگذرد، هنوز هم یکی از تاثیرگذار ترین فیلم های تاریخ سینما به حساب میآید. موضوع اصلی این فیلم، مواد مخدر و عاقبت مصرف آن هست و از بقیه فیلم های هم موضوعش، بهتر، عمیق تر و به دور از کلیشهها به این موضوع پرداخته. در ادامه، به بررسی جزء به جزء فیلم میپردازیم.
فیلمنامه:
فیلمنامه این اثر، با نحوه بیانی خاص و نو به بررسی موضوع مورد نظرش میپردازد و به شدت واقعگرا نوشته شده؛ به شکلی که برخلاف کلیشه های فیلم های ضد مواد مخدر، تاکید بسیاری بر خوشآیند بودن مصرف مواد مخدر دارد و هیچ تلاشی برای کم نشان دادن لذت استفاده از مواد نکرده. اقدامی که کمتر مشابه آن را دیدهایم(خصوصا که این فیلم، برای مبارزه با مواد مخدر ساخته شده!). البته این اقدام، به شکل تحسین برانگیزی به رساندن پیام فیلم، کمک میکند.
همچنین نحوه بیان جالب فیلمنامه و تقسیم شدن داستان به سه فصل تابستان، پاییز و زمستان بسیار قابل توجه است. در تابستان همراه کاراکتر ها، از نقطه صفر زندگی شروع میکنیم و بالا میرویم. دائم پیشرفت میکنیم و لذت میبریم. اما با شروع پاییز، اندکی از بدبختی ها و پسرفت ها را میچشیم و باز به نقطه صفر برمیگردیم. اماحالا فقط با سرعت از نقطه صفر عبور میکنیم و به فصل زمستان میرسیم؛ الان زمان واقعی مواجه شدن با عواقب کارهایی است که کردیم و تا قعر دره زندگی، فرو میرویم.
اگر بخواهیم نمودار صعود و فرود های زندگی در فیلم را رسم کنیم، به چنین شکلی میرسیم:

فصل های Requiem for a dream
ما به عنوان بیننده «مرثیه ای برای یک رویا»، فقط ناظر بر داستان نیستیم، بلکه به لطف نویسنده و کارگردان، خودمان فیلم را تجربه میکنیم. فیلم به ما اجازه میدهد که مانند کاراکترهایش، تا دلمان میخواهد از خوشیهای ظاهری مواد مخدر و فصل تابستان لذت ببریم؛ تا حدی که شاید این موضوع، باعث شود بینندگان از مواد مخدر خوششان بیاید! اما وقتی فصل پاییز و به دنبال آن، زمستان میرسند، ورق بر میگردد و پیام و هدف اصلی فیلم، نمایان میشوند؛ به شکلی که با پایان یافتن فیلم ضربهای کاری به بیننده وارد شده که تا مدت ها فراموشش نمیکند.
دیده بودم برخی افراد از نبود پیش زمینه کافی درباره کاراکتر های اصلی، گلایه می کردند. درست است؛ ما پیش زمینه چندانی از چهار کاراکتر اصلی در اختیار نداریم؛ نیازی هم نیست که داشته باشیم. هدف اصلی فیلم ریشه یابی علل گرایش به مواد مخدر نیست (گرچه گریزی هم به این موضوع میزند)، بلکه Requiem for a dream میخواهد به ما بگوید: «اگر فکر میکنی خیلی بیچارگی کشیدی و سختی های زیادی را تحمل کردی و حالا حق داری برای آرام شدن، مواد مخدر استفاده کنی، در اشتباه هستی. حداقل اول من رو ببین و بعد اگه توانستی حتی به مواد مخدر نزدیک شوی، هرچقدر که میخواهی مواد استفاده کن!»
فیلمنامه، از ریتم خوبی در طول فیلم برخورددار است و هیچگاه، دچار افت نمیشود.
*تنها ایرادی که میتوانم به فیلمنامه وارد کنم، غیرقابل باور بودن نحوه دعوت سارا به برنامه تلوزیونی و اینکه او چقدر این موضوع را جدی گرفت، هست.
در مجموع، Requiem for a dream از فیلمنامه خوبی برخورددار بوده که نقطه قوت آن محسوب میشود.
کارگردانی:
آرنوفسکی یکی از بهترین کارگردانیهایش را در این فیلم پیاده کرده و میتوانم بگویم کارگردانی او در این اثر، شاهکار است. چرا این حرف را میزنم؟
آرنوفسکی در مقام کارگردانی از روش های نوآورانه ای استفاده کرده که حتی تا به امروز، مشابه آنها را در سینما نمیبینیم. به عنوان مثال به جای نشان دادن مصرف مواد مخدر به شکلی عادی، چند پلان بسیار کوتاه را از مراحل مصرف مواد، به شکلی خلاقانه و با استفاده از تدوین و صداگذاری فوق العاده، به هم متصل کرده:

نمونه ای از نحوه نشان دادن مصرف مواد مخدر در فیلم
او تلاش بسیاری برای دوری از کلیشه ها، کرده و موفق شده پیامهایش را به شکلی خلاقانه به بیننده برساند. چند مثال میزنم از اینکه آرنوفسکی برای رساندن پیامهایش به شکلی خلاقانه از ایجاد جزئیات بهره برده:
1- نشان دادن ایجاد بیتفاوتی در افراد، بر اثر مصرف مواد مخدر:
مثلا در صحنه ای که هری از خانه مادرش برمیگردد و در تاکسی است: او به یاد تنهایی مادرش و وضعیت نامناسب او میافتد و گریه میکند(1)؛ اما ناگهان صحنه استفاده از مواد مخدر را میبینیم و سپس متوجه میشویم که هری دیگر برای مادرش نگران نیست و گریه نمیکند؛ دیگر هیچ احساسی در چهرهاش نمیبینیم(2). در اینجا آرنوفسکی به شکلی زیرپوستی و بدون استفاده از دیالوگهایی شامل شعار های نخ نما شده، نشان داد که مواد مخدر چگونه باعث بیتفاوتی هری نسبت به حال مادرش شده، گویا اصلا مادری ندارد.

بعد از استفاده مواد Vs قبل از استفاده مواد
یا مثلا در سکانسی که هری و ماریون تصمیم میگیرند از آرنولد (روانشناس ماریون) برای خرید مواد پول بگیرند: هری در خانه نشسته و با اضطرابی فراوان به در خیره شده تا ماریون برگردد. هری که حتی نمیتوانست تحمل کند ماریون با روانشناسش حرف بزند، او را وادار کرد که برای تهیه پول، دست به زنا با همان مرد بزند! هری شدیدا عذاب وجدان دارد و وقتی به تلوزیون نگاه میکند، در ذهنش، تصویر نحوه گرفتن پول توسط ماریون (!) را در تلوزیون میبیند. اما چند دقیقه بعد و بر اثر مصرف هروئین، آن تصاویر که حاصل عذاب وجدانش بودند، محو میشوند. باز هم آرنوفسکی به شکلی هنرمندانه و با استفاده از جزئیات، نشان داد که مواد مخدر چگونه احساس مسئولیت و وجدان افراد را حتی نسبت به ناموسشان از بین میبرد.

پیشنهاد میکنم این سکانس بینظیر را چند بار تماشا کنید
2- کارگردان با خلق درست جزئیات، از همان ابتدای فیلم به ما درباره زمستان سخت برای همه کاراکتر ها، هشدار میدهد:
مثلا اگر دقت کنید، متوجه میشوید صحنه های روشن کردن تلوزیون و یا مصرف قرص لاغری توسط مادر، از نظر نحوه فیلمبرداری، تدوین و افکت های صوتی، بسیار شبیه به صحنه های مصرف مواد مخدر هستند. آرنوفسکی سعی دارد بگوید: «اعتیاد به تلوزیون و دل دادگی به برنامه های تلوزیونی، دست کمی از مصرف مواد ندارند».

نحوه روشن کردن تلوزیون توسط مادر، به شکل قابل توجهی مشابه نحوه مصرف مواد مخدر نشان داده شده
3- آرنوفسکی با استفاده از عناصر مختلفی (مانند تدوین موازی)، درتلاش بوده تا نشان دهد زندگی تمام کاراکتر ها، به هم شبیه است و داستان هر چهار کاراکتر را به شکلی موازی و قابل مقایسه با بقیه کاراکتر ها پیش میبرد. او میخواهد به ما بگوید که در حال تماشای یک داستان واحد - اما با رنگ و لعاب هایی متفاوت - هستیم و فرقی ندارد پیر باشیم یا جوان، در هر صورت خطر اعتیاد ما را تهدید میکند:
به عنوان مثال هنگامی که سارا برای شرکت در تلوزیون ثبت نام میکند، هری و تایرن در حال قرار گذاشتن با عمده فروش مواد مخدر هستند؛ سوژه هر دوی این داستان ها، در حال شروع حرکت خود به سمت نابودی هستند.
یا مثلا در تصویر زیر، میبینیم که همه کاراکتر ها، مراحل مشابهی را در فصل تابستان، طی کردهاند:

زندگی کاراکتر ها شبیه به هم است (تصویر از خودم)
نمونه ای دیگر از جزئیات هنرمندانه در صحنههای فیلم:
هنگامی که ماریون از خانه روانشناس خود و همراه با پول، نزد هری بر میگردد؛ آن دو به هیچ وجه به چشم یکدیگر نگاه نمیکنند و حرفی هم نمیزنند (چون از هم خجالت میکشند و میدانند چه افتضاحی به بار آوردند)؛ اما در همین لحظات، صدای موسیقی متن فوق العاده را میشنویم که تمام حرف های ناگفته را میزند:

هری و ماریون، شرمگین از کاری که کردند سکوت میکنند و حرفی نمیزنند. آنها نمیتوانند به یکدیگر نگاه کنند
در بسیاری از کامنت ها دیدم، افرادی که تجربه مصرف مواد داشتند، تایید کرده بودند جزئیات فیلم کاملا به تجربه واقعی مصرف مواد مخدر، شبیه است. این امر نشان میدهد کارگردان و نویسنده تحقیق کاملی بر روی حالات روانی، توهم ها، از دست دادن حوصله و... در معتادان، داشته اند. مانند: صحنه های توهم، افزایش سوخت و ساز بدن، حرکات غیر ارادی ماهیچه های دهان و...
مثالی دیگر درباره این موضوع میزنم: در اوایل فیلم میبینیم که ماریون با حالتی خسته و خمیده، جلوی آیینه ایستاده و به خودش نگاه میکند. گویا از خود متنفر است و اعتماد به نفس پایینی دارد. سپس صحنه مشهور مصرف مواد مخدر از جلوی چشممان عبور میکند و میبینیم که او حالا با سینه ای سپر و اعتماد به نفسی فراوان، از دیدن خودش در آیینه، لذت میبرد. باز هم آرنوفسکی بدون کلمه ای صحبت، تاثیر کمبود اعتماد به نفس را در گرایش به مواد مخدر در بین جوانان را به ما نشان داد. (متاسفانه نمیتوانم تصویر این قسمت را قرار دهم. پس لطفا خودتان به دقیقه 20 فیلم مراجعه کنید).
از آنجایی که نمیخواهم داستان فیلم را لو بدهم، سکانس آخر (یک ربع آخر) را بررسی نمیکنم و بررسیاش را به خودتان میسپارم؛ فقط در همین حد میگویم که بدون شک، این سکانس، یکی از بهترین سکانس هایی است که دیدم و از بهترین پایان بندی های تاریخ محسوب میشود. آرنوفسکی به شکلی بیرحمانه فیلم را تمام میکند تا ضربه نهایی به ما وارد شود و هیچگاه فراموشش نکنیم؛ زیرا Requiem for a dream فیلمی بیرحم و بیملاحظه است که از هیچ کاری برای رساندن پیامش به بینندگان، دریغ نمیکند.
البته دو ایراد جزئی در کارگردانی میبینم که عبارتند از:
در سکانس درگیری درون ماشین که تایرن هم به دام میافتد، پلیس ها خیلی زود از راه رسیدند!
صحنه توهم سارا که خانه اش را استودیوی برنامه میدید، میتوانست کمی بهتر باشد.
فیلمبرداری، تدوین، صداگذاری:
«مرثیه ای برای یک رویا» در عوامل فنی، بسیار قوی ظاهر شده که همین امر باعث میشود دوستانی که حتی آشنایی جزئی با انواع قاب بندی، نماها، تدوین و... داشته باشند، لذت بیشتری از فیلم ببرند.
در این فیلم به بهترین شکل، از قاب های دوگانه استفاده میشود:

نمونه ای تحسین بر انگیز از قاب بندی دوگانه در فیلم (به دست هری و نبود ادامه اش در قاب مجاور، دقت کنید)
همچنین از تکنیک های دیگری مانند تاریک کردن اطراف تصویر و استفاده از لنز های واید برای القای بهتر حس توهم، به خوبی استفاده شده. درضمن شاهد چند استفاده به موقع از فستموشن (گذر زمان سریع) و یا حتی فستموشن برای پس زمینه همراه با اسلوموشن(گذر زمان کند) برای سوژه هستیم. در تصویر زیر، مثالی نبوغ آمیز را میبینیم که علاوه بر استفاده از لنز واید، زمان افراد پس زمینه (دکتر) با سرعت بالایی میگذرد در حالی که زمان سوژه (مادر) به شکلی کند سپری میشود:

فیلمبردار و آرنوفسکی با متصل کردن دوربین به بدن بازیگر در چند صحنه، توانستهاند برخی از بهترین نماهایی که دیدهام را ایجاد کنند. بهترین نمونهاش هنگامی است که ماریون از خانه روان شناس بیرون میآید و در طی خروج از آپارتمان و سوار شدن در آسانسور و خروج از ساختمان، به وسیله دوربین متصل به بدناش همراه او هستیم:
فیلمبرداری فوق العاده با دوربین متصل به بدن

علاوه بر اینها، آرنوفسکی به خوبی از اکستریم کلوز آپ ها استفاده کرده. مثلا قاب بندی با نمای شدیدا نزدیک از کتاب رژیم، کنترل تلویزیون و یا اعضای صورت افراد:
نمونه ای از اکستریم کلوز آپ در فیلم - میدانم که هکسره زیرنویس، اشتباه است =)
+

تدوین Requiem for a dream در سطحی بسیار بالا و به شکلی تمیز انجام شده. از صحنه های مصرف مواد مخدر گرفته تا تدوین موازی در طی فیلم، تدوینگر کار خوبی را به نمایش گذاشته است.
صداگذاری نیز به خوبی انجام شده و شاهد اِفکت های صوتی خوب و مناسبی در صحنه هایی متعدد مانند خوردن غذا توسط سارا، روشن کردن تلوزیون، صحنه های مصرف مواد، فروش مواد مخدر و... هستیم.
در انتها باید بگویم که اجرای میزانسن، تدوین، صداگذاری و فیلمبرداری در سطحی فوق العاده بالا و بی نقص انجام شده اند.
بازیگری:
مرثیه ای برای یک رویا، در بخش بازیگری هم حرف های بسیاری برای گفتن دارد. گرچه در یک سوم ابتدایی فیلم، بازی خاصی را از بازیگر ها مشاهده نمیکنیم، اما هرچه میگذرد بازی ها پختهتر میشوند تا جایی که در نهایت به بازی فوق العاده و به یادماندنی جنیفر کانلی (در نقش ماریون)، اِلِن برستین (در نقش سارا) و جرلد لتو (در نقش هری) میرسیم. بازیگری این سه نفر به حدی خوب است که نمیتوانید به این راحتی ها فراموششان کنید.
بقیه بازیگران هم عملکرد نسبتا خوبی داشتند اما گاهی اوقات کمی در ذوق میزدند، مانند دوست های پیرزن سارا.

ایفای نقش کم نظیر الن بریستین در نقش سارا
موسیقی متن:
موسیقی متن مرثیه ای برای یک رویا، یکی از بهترین موسیقی متن های تاریخ سینما است. این موسیقی به فیلم روح بخشیده و به شکلی خارق العاده بر فیلم نشسته. مثلا در سکانس آخر:
در نیمه اول سکانس آخر: موسیقی متن با ریتمی تند شنیده میشود که حس اضطراب بهجایی را ایجاد میکند.
در نیمه دوم سکانس آخر: قطعه « Lux aeterna » ما را میخکوب کرده و مو به تنمان سیخ میشود. اصلا نمیتوانم سکانس آخر را بدون این قطعه تصور کنم.
کلمات من نمیتوانند موسیقی متن فیلم را توصیف کنند و دیگر توضیحی نمیدهم. پیشنهاد میکنم قطعه «Lux aeterna» را حتما دانلود کرده و گوش کنید؛ حرف ندارد.
جمع بندی و امتیاز نهایی:
«مرثیه ای برای یک رویا» فیلمی است به دور از کلیشه های رایج که با سبک بیانی خاص و کارگردانی فوق العاده، داستانی بیرحمانه را درباره مواد مخدر بیان میکند. فیلم در بخش مسائل فنی، در کلاس بالایی قرار دارد و از بازیگری بسیار خوبی هم برخورددار میباشد.
آرنوفسکی و بقیه سازندگان، آنقدر هنرمندانه پیام خود را منتقل میکنند که بعید است فردی پس از دیدن این فیلم، حتی به فکر امتحان کردن مواد مخدر بیافتد.
نقاط قوت:
فیلمنامه قوی و غیر کلیشه ای؛ همراه با شیوه بیان نوآورانه
کارگردانی شاهکار
فیلمبرداری، تدوین و صداگذاری شاهکار
بازیگری فوق العاده
موزیک متن شاهکار
نقاط ضعف:
چند حفره فیلمنامه و کارگردانی جزئی
در نهایت با در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف فیلم، به «مرثیه ای برای یک رویا» نمره 9/5 از 10 را اختصاص میدهم و بین 20 فیلم مورد علاقه من قرار دارد.
پس حتما پیشنهاد میکنم فیلم را ببینید و تجربه دیدنش را از دست ندهید.
ببخشید که خیلی طولانی شد، اما هنوز هم کلی مطلب ناگفته درباره فیلم باقی مانده. در هر صورت Requiem for a dream فیلمی نیست که بتوان به شکلی سطحی از آن عبور کرد.
ممنون بابت وقتی که گذاشتید؛ امیدوارم که این مقاله برای شما مفید واقع شده باشد.
*نظرات و بازخوردهای شما عزیزان میتواند کمک بزرگی باشند برای آنکه بهتر بنویسم. پس لطفا اگر ایرادی یا نکته مثبتی در این نقد و بررسی میبینید، خیلی خوشحال میشوم که آن را به بنده گوشزد کنید. منتظر نظرات شما عزیزان هستم...
=====================================
تحلیل فیلم

شاید بهترین صفت برای توصیف فیلم مرثیه ای بر یک رویا Requiem for a Dream 2000، کوبنده و تأثیرگذار باشد. فارغ از این که فیلم از نظر ما یک شاهکار باشد یا نه، تا مدتی تحت تأثیر آن خواهیم بود. تصویری که آرنوفسکی در این فیلم به ما ارائه می دهد، دیگر تنها منحصر به جامعه ی آمریکا نیست. آرنوفسکی در این فیلم به ما نشان می دهد در جامعه ای که با عنوان لیبرال شناخته می شود، هنوز تا چه حد آثار امپریالیسم وجود دارد. سیاستی که قرار است آزادی های فردی را محترم بشمرد، در راهی حرکت می کند که تمامی آزادی های فردی را تحت کنترل خود در می آورد. با توجه به این که آمریکا هنوز بیشترین نفوذ را در جهان دارد – چه از لحاظ فرهنگی، چه ایدئولوژیک و چه… – می توان گفت که چنین پدیده ای دیگر فقط منحصر به آمریکا نیست. از این زاویه، فیلم مرثیه ای بر یک رویا Requiem for a Dream 2000 یک فیلم جهانی است.
موضوع اصلی فیلم مرثیه ای بر یک رویا Requiem for a Dream 2000، فراتر از مسئلهی مواد است. آنچه مطرح است، مسئلهی عادت است، بیشتر حول محور اعتیاد از نوع عاماش میچرخد تا صرفاً اعتیاد به مواد. سارا گلدفارب به یک برنامهی تلویزیونی با اجرای یک شومن پرانرژی، اعتیاد پیدا کردهاست. به تلویزیون، برای اینکه پس از مرگ شوهرش و رفتن هری، هیچ هیجان و نیرویی در زندگیاش حضور ندارد، معتاد شدهاست. هیچ انگیزهای برای زندگیکردن ندارد. به همین دلیل به تلویزیون به عنوان رسانهای که میتواند این نیاز او را، هر چند به صورت کاذب، برطرف کند روی میآورد.

هری و ماریون و تایرون هم برای درمان کمبودهایی که در زندگی روزمرهی خود دارند، برای آنکه بیکاری و بیپولی خود را فراموش کنند به سراغ هروئین و مواد دیگر میروند. شاید به همین علت است که تمام تصاویر تلویزیون دیدن سارا، دقیقاً پس از تصاویر مصرفکردن مواد قرار دارد. برای اکثر افراد فیلم، این عادتشدن، و تبدیلشدن زندگی به سیکل، وجود دارد. مانند پیرزنهایی که جلوی خانهی سارا گلدفارب نشستهاند و برای برنزهشدن، آفتاب میگیرند و این کار را دائماً تکرار میکنند. و یا ماریون که به دیدن آرنولد در رستوران میرود. و یا خود سارا که خوردن برایش یک عادت شدهاست، به طرزی که وقتی از آن منع میشود، آن هم نه به طور کامل، باز هم نمیتواند از فکرکردن و رسیدن به غذاهایی که طبق رژیم غذاییش نباید آنها را بخورد، دست بکشد. حتی در بردن تلویزیون از خانه هم پس از بازشدن دفتر مربوط به ثبت آن، نام سارا گلدفارب را میبینیم که بسیار تکرار شدهاست.

این سرپوشها و سرکوبها، باعث میشود که شخصیتها خودشان را فریب دهند. وقتی همسایهی سارا موهایش را به جای قرمز، نارنجی میکند، با اینکه میداند نارنجیاست، اما سعی میکند به او بقبولاند که قرمز است. ماریون واقعاً طراح لباس خوبی نیست، اگر اینطور بود، قطعاً وضع مالیش بهتر از آن بود؛ اما در جایی از فیلم هری به او میگوید که یک طراح فوقالعادهاست. سارا فکر میکند که بهزودی در یک برنامهی تلویزیونی حضور خواهد یافت و هنگامی که نامه را به همراه پیرزنهای دیگر پستمی کند، دوربین از زاویهدید بالا و با تصویری که حاکی از حقارت آنهاست به شادیشان نگاهمیکند. تایرون و هری فکر میکنند که برای همیشه پولدار میشوند و دیگر احتیاجی به مواد ندارند. و یا در جزءجزء فیلم، مثلاً جایی که تایرون برای اولین بار هروئین زیاد میگیرد تا بستهبندی کنند و بفروشند، اما پیش از آن میخواهد امتحانش کند، هری کمی مخالفت میکند، اما تایرون دلیل میآورد که فقط میخواهد آنرا امتحان کند تا به مشتریهایش بگوید، و هری هم پس از کمی تردید و مجدداً، همان فریبدادن خود، قبول میکند.

فیلم مرثیه ای بر یک رویا Requiem for a Dream 2000 تقسیم به سه فصل تابستان، پاییز و زمستان میشود. بهار وجود ندارد، در عوض همهی فیلم به نوعی زوال بهار را نشان میدهد؛ همانگونه که نامهای تیتراژ ابتدای فیلم، به تدریج خورده و پوک و سپس محو میشوند. اگر بنا بر این باشد که فاجعه در واقع همان عادتشدن مسائل مختلف باشد، میتوان آنرا در طول فیلم مشاهدهکرد، یعنی به این صورت نیست که در نقطهی خاصی از روایت داستان فاجعهی خاصی رخ دهد؛ و این همان دلیلی است که فصول فیلم از بهار شروع نمیشود. بیننده در حال مشاهدهی یک فاجعهی طولانیاست که البته اثر تدریجی دارد و نمیتوان آنرا محدود به یک بازهی زمانی در فیلم کرد. مانند تصویر ابتدایی فیلم که موشکی که با روزنامه ساختهشدهاست، آرام و بهتدریج سقوط میکند.
فیلم مرثیه ای بر یک رویا Requiem for a Dream 2000 بالای دوهزار عدد کات دارد، تدوین سریع و ریتم بسیار تندی دارد، برای نشاندادن تصاویر مصرف مواد و یا دیدن تلویزیون، از تصاویر سریع و پشتسرهم که مراحل آن را نشان میدهد استفاده میکند، و تکرار این تصاویر برای هر بار نشاندادن این کار، آن مسئلهی سیکلشدن و عادتشدن را بهخوبی نشان میدهد. همچنین تدوین سکانس پایانی فیلم، به صورت تصاعد زمانی منفیاست و پس از هر کات، طول زمانی هر پلان کوتاهتر میشود که علاوه بر نمایش همزمان فجایع در حال رخدادن برای هر چهارنفر، ضربه و ریتمی را به بیننده منتقل میکند که درک عمق این مسائل را دردناکتر میکند.

همچنین موسیقی کلینت منسل که بسته به نوع سرگذشت هرکدام از افراد تغییر میکند و در جایی از موسیقیاش، نویزهای ناشی از شوک الکتریکی سارا گلدفارب هم به آن اضافه میشود و جزئی از آن میشود. موسیقی در تمام طول فیلم نقش عمدهای را در تأثیرگذاری این مرثیه، با تم و آهنگی که بسیار به لحن و آهنگ عزاداریها و مرثیهها شبیه است، و ساختار گریهکردن در تکرار نتهای آن به وضوح مشاهده میشود، ایفا میکند.
دارن آرنوفسکی به جای اینکه بیشتر فیلم را صرف سکانسهای توهم و رویا کند، سعی کردهاست که این ساختار را در کل فیلم بسط دهد. استفاده از زوایای خاص و بدیع دوربین، مانند هنگامی که ماریون از خانهی آرنولد خارج میشود و از آسانسور پایین میرود، که به شیوهی فیلمبرداری یکی از سکانسهای «Mean Streets» که در آن «هارویکیتل» در حالت مستی در کافه راه میرود گرفتهشده است و همچنین تکرار این شیوه در سکانس تیراندازی در ماشین معاملهی مواد و فرار تایرون انتظار اسکیزوفرنیک سارا در مطب دکتر، فستموشنهایی که در بسیاری از قسمتهای فیلم، مثل تمیزکردن خانه توسط سارا و یا زندانیشدن تایرون تکرار میشوند، اسپلیتاسکرینهای پیاپی مانند ابتدای فیلم و یا جایی که ماریون و هری در کنار هم خوابیدهاند، نورپردازیهای اغراقشده مانند سکانسی که هری و تایرون زیر پلی نشستهاند و نور زرد تندی روی آنها افتادهاست و یا نور آبی در سکانسی که هری با ماریون تلفنی صحبت میکند، همچنین کم و زیاد شدن نور در سکانس توهم سارا گلدفارب و قدمزدنش در خانه، از جمله نمونههای بسط مسائل ذهنی و اختلالات آن در شیوهی تدوین فیلم هستند.

در روایت رویاها و توهمات هم نکاتی قابل توجه هستند، برای مثال، برای آنکه معصومیت تایرون را نشاندهد، فلاشبکی به کودکی او میزند که در حال دویدن به سمت مادرش است، و مادرش به او میگوید که هیچوقت او را فراموش نکند؛ اما تایرون در زمان حال، با تعجب به آن قضیه فکر میکند، به نوعی که گویا برای خود او هم مسلم است که مادرش را، یا به عبارت دیگر، معصومیتش را فراموش کردهاست. و این مسئله را وقتی به یاد میآورد که در پایان فیلم، وقتی روی تخت زندان دراز کشیدهاست، ناگهان برای بار دوم کودکی خودش را در آغوش مادرش میبیند و این درحالی است که دیگر چارهای ندارد و همهچیز خراب شدهاست و به همین علت مانند یک جنین میخوابد، اتفاقی که برای سه نفر دیگر هم در پایان فیلم رخمیدهد. همهی سعی میکنند معصومیت و اصل خودشان را بازگردانند، یا به بیان بهتر، دوباره به آن دوره بازگردند و همهچیز را فراموش کنند.
در جایی دیگر تصویر سارا نشان داده میشود درحالی که مشغول آرایش است و بیش از هر چیز تبدیل به یک دلقک شدهاست و این کاریست که اعتیاد به تلویزیون با او کردهاست. یا در سکانسی که شخصیتهای داخل برنامهی تلویزیونی وارد خانهی او میشوند، اوج این جنون به نمایش گذاشتهمیشود، همچنین شرایط بد روحی او هنگامی که رژیم گرفتهاست و یخچال را میبیند که مانند شیء مخوفی به سمتش حرکت میکند.

این مسئله برای هری، جایی که یکبار ماریون را در انتهای یک اسکله میبیند و بار دوم در انتهای فیلم، در همان مکان حضور دارد که اینبار او را نمیبیند بلکه اسکله پشتپایش تمام میشود و سقوط میکند نیز تکرار میشود؛ که نشاندهندهی خرابشدن رویاها و نیازهای روحی هری است و این که همهی آنچه میان او و ماریون بوده اکنون دیگر خراب شدهاست.
اما کلیدیترین این توهمات، جاییاست در پایان فیلم مرثیه ای بر یک رویا Requiem for a Dream 2000 که سارا در رویای خود میبیند که برندهی مسابقه شدهاست و هری پسرش هم با دستی سالم، با او به روی صحنه میرود که در واقع قفل کلید جملهای را که او در ابتدای فیلم میگوید -آخرش همهچیز خوب تموم میشه- باز میکند و با همان مسئلهی فریبدادن خود جور میشود، که درواقع با وجود تمام این اتفاقات، او سعی دارد همه را گول بزند که آخرش خوب تمام میشود، حال آنکه حقیقت امر، آنقدر تلخاست که تصورش هم برای شخصیتها غیر قابل تحمل است.
و دارن آرنوفسکی توانستهاست به دور از غلوهای باورناپذیر و در کمال روشنی و رعایت نمایش تمامی مراحل و جوانب زوال پرسوناژها، روایت تلخ و گزندهاش را با موفقیت به پایان برساند. و همین مسئلهی پیوستگی منطقی اتفاقات منجر به بدبختی و نابودی افراد فیلم مرثیه ای بر یک رویا Requiem for a Dream 2000 است که باورپذیریاش را چندبرابر میکند.
