#اختصاصی
سلام ، با توجه به تغیرات جدید سایت و اینکه برای جلوگیری از ناراحتی یا تنش زایی پست های مذهبی و سیاسی حذف شوند که البته خودم اول مخالف بودم ولی دیدم که واقعا آقای هژبری حق دارن تصمیم گرفتم این مطالب رو در قالب استوس بزارم و همچنین ، تصمیم گرفتم هر چند وقت یک نگاهی به موضوعات علمی و ادبیات داشته باشم.
خب می خواهیم امروز ماجرا طور سینا و حضرت موسی را در چند شعر مختلف تحلیل کنیم.
ما امروز بین شعر سعدی ، شعر علامه طبابایی و دو شعر منسوب به حافظ و مولانا ( در چند منبع دیدم که تکذیب کردند که این اشعار متعلق به حافظ و مولانا است. ) بررسی هایی انجام میدیم.
یک شعر سعدی :
چو رسی به طور سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لن ترانی
خب شیخ سعدی مشخص است که نگاهی عاقلانه به موضوع داشته زیرا از این منطق استفاده کرده که وقتی چیزی نخواهد شد آن را نخواه. بدین شکل محتوای عقلایی را به شعر بخشیده.
شعر منسوب به حافظ :
چو رسی به کوه سینا ارنی بگو و بگذر
تو جواب دوست بشنو نه جواب لن ترانی
این شعر محتوایی عاشقانه دارد، همان نگاه عاشق به معشوق که برای رسیدن به یار هر سختی ای را به جان می خرد .
به قول معروف عشق، عقل نمی شناسد.
خب اما در نسبت دادن این شعر به حافظ اختلافاتی هست که خودم واردش نمی شم چون در این زمینه بررسی دقیقی نداشتم. اما این شعر حداقل محتوای عاشقانه اشعار حافظ را دارد.
شعر منسوب به مولوی :
ارنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه چه تری چه لن ترانی
این شعر (که در نسبت دادن آن به شیخ مولانا اختلاف است ) نگاه عارفانه و دینی مولانا را در خود دارد.
مفهوم نزدیکی و تقرب به خدا را میرساند زیرا اگر واقعا عاشق خدا باشی و خداشناس باشی او را درون حکمتش میبینی و نیازی به چشم سر نیست.
علامه طباطبایی :
سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانی
" ارنی " نگفته گفتی دو هزار " لن ترانی"
تحلیل این شعر اندکی سخت تر است اما ایشان در این شعر ابتدا مفهوم عاشقانه داشته ( سحر آمادم به کویتوکه ببینمت نهانی)
و سپس به این موضوع که با چشم سر نمی توان خدا را دید اشاره شده ( "ارنی " نگفته گفتی دو هزار " لن ترانی")
لطفا نظر بدید و اگه خوشتون اومد بنده رو فالو کنید.