به نام آنکه جان را فکرت آموخت
سلام گلهای تو خونه ،محصلای نمونه،قول بدین ک فیلمای کافه فیلم یادتون بمونه
همیشه قبل خواب اول طرفداری چک کن بعد بخاب
رضا هستم میزبان شما در اولین برنامه تخصصی نقد وبررسی آثار سینمایی ایران و جهان
---
بازم بازدید ها نظرات و لایک ها داره بهتر میشه اما هنوز مونده تا اون چیزی ک باید باش.....
---
من متوجه نمیشم 500 -600 نفر پست میبینن اما فقط 20 نفر نظر میزارن یا 10 نفر لایک میکنن
این چی رو میرسونه؟
ضمنا لطفا انقد نگین اومدم بنویسم اما حرفمو قبلیا نوشته بودن یا دیرشد ب برنامه نرسیدم و ....
لطفا هرموقع دیدید نظرتون بزارین حتی شده ی جمله(باز الان همه ی خطی مینویسن)
بزارین خستگیمون در بره با دیدن نظراتون
مهم نیس چقد حرفه ای هستی مهم اینه ک بها بدی ب زحمت دوستانم
سپاس
------------------------------------
نام اثر : درخشش (1980)
کارگردان فیلمنامه و تهیه کننده : استنلی کوبریک
بازیگران: جک نیکلسون (از ماندگارترین نقش ها)و....
---------------------
خلاصه فیلم
درخشش یا تلالألو فیلمی در ژانر ترسناک روانشناسانه به کارگردانی و تهیهکنندگی استنلی کوبریک است. فیلمنامه این کار را کوبریک و دایان جانسون، رماننویس زاده آمریکا نوشتند. ادامه این فیلم دکتر اسلیپ Doctor Sleep نام دارد. در این فیلم هنرپیشگانی همچون جک نیکلسون، شلی دووال و دنی لوید به ایفای نقش پرداختهاند.
درخشش تنها فیلم کوبریک در ژانر وحشت محسوب میشود. فیلم بر اساس داستانی به همین نام از استیون کینگ ساخته شد. خانوادهای به عنوان سرایدار به یک هتل در محلی دور افتاده که در تعطیلی زمستانی است، می روند. در آنجا نیرویی شیطانی روی مرد تاثیر گذاشته و جنون خشونت وی را می گیرد. در حالی که پسرش به خاطر توانایی خاصی که دارد علائمی از اتفاقات وحشتناکی که قبلا در هتل رخ داده را می بیند…
---------------------
نقد و بررسی
استنلی کوبریک 20 پیش از ورود سینما به قرن بیست و یکم؛ اثری را تقدیم سینماگران و سینمادوستان کرد که نهتنها قواعد انقلابی و تازهای را برای ژانر وحشت تعیین کرد، بلکه با فاصلهی فاحشی از آثار همجوارش یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی از آثار ترسناک استیفن کینگ را به ارمغان آورد، علی رغم اینکه در زمینههای بسیاری با منبع اقتباسش اختلاف داشت و فیلمنامهی چندان پر و پیمانی را یدک نمیکشید. این شما و این فیلمی که همچون نامش درخشش The Shining 1980 در سینمای وحشت خوش درخشیده است.
علی رغم اینکه اقتباسهای درام کینگ در سینما بسیار مفید و موثر بودهاند، بر خلاف آن سینمای وحشت استیفن کینگ چندان خوشاقبال نبوده و تولیدات آن عموما در گروه آثار متوسط و یا حتی بیکیفیت دستهبندی میشدند که فیلم برج تاریک را میتوان مثال زد. اگر به عقب بازگردیم و از حال و هوای قرن بیست و یکم خارج شویم، وارد قرن بیستم و دههی نود میلادی شویم، با درام ترسناک با کیفیتی روبرو میشویم که از قضا برچسب استیفن کینگ را یدک میکشد.
اثری که گویی بخاطر لیست دستاندرکاران درست و حسابیاش که با نامهایی چون استنلی کوبریک و جک نیکلسون مزین شده، موجب میشود دلمان را نرم کنیم و این بار در قضاوت ساختهای ترسناک، برگرفته از رمان کینگ تمایز قائل شویم، و نگاهی امیدوارانهتر و مهربانانهتر را پیش بکشیم. البته که این فیلم جهت رقم زدن تجربهای سزاوار ستایش، چندان محتاج لطف مخاطبانش نیست. “درخشش” همان فیلمی است که شاید عاری از خصوصیتهای تضعیفکننده نباشد، اما برتری عجیبی نسبت به آثار همجوار خود دارد که از آن فیلمی تماشایی و مهیج ساختهاند.
اگر در اغلب فیلمهای ترسناک نقطهی اوج وحشتزدگی و حیرتزدگی مخاطب اصولا به جامپاسکیرها و لحظاتی کوتاه مربوط میشدند. اما در فیلم درخشش The Shining 1980 اوضاع متفاوتتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. فیلم از لحظات نخست با درصد کمی از ناآرامی و آشفتگی در فضاسازیاش به داستانسرایی میپردازد، و آرام آرام با افزایش بار دلهرهآور و نفسگیر مخاطبش را در تاریکی حیرتآور جهانش فرو میبرد و غرق میکند.
فیلم در رسیدن به نقطهی اوج وحشت، از سنجیدگی و نظم برخوردار است و اگر قصد عملی کردن آنرا داشته باشد، آنرا نه در یک سکانس چندثانیهای و یا چنددقیقهای، بلکه در نقطهنقطهی لحظات پایانیاش جای میدهد و گسترش میدهد. استفاده از جامپاسکیر و لحظاتی که وحشت را به شکل ناگهانی بر مخاطب غالب میکنند لزوما امری نادرست نیست، البته که میتواند بسیار هم مفید باشد.
لازم به ذکر است که “درخشش” نیز به ندرت دارای ثانیهها و لحظات اینچنینی است، اما نکته در این است که هنر و خلوص فیلم مربوطه در ترسناک بودن از جامپاسکیرهای آن نشات نمیگیرد و در اتمسفر سنگین و نفسگیر آن است. البته، فیلم درخشش The Shining 1980 در حالی که جامپاکسیر خاصی را به دنبال ندارد، شدیدا غافلگیرکننده ظاهر میشود.
استنلی کوبریک همچون نقاشی که هر پیچ و تاب قلمش بر روی کاغذ مفهومی دارد، در فیلم درخشش The Shining 1980 در حال فلسفهبافی و پردازش به مفاهیم شایان ذکر است. هر گردش و چرخش دیوانهوار دوربین فیلمبرداری در راهروهای پر پیچ و خم هتل نفرینشدهی اُوِرلوک (Overlook) بر روی افکار مخاطبانش سوار میشود و آنها را به سوی مطالبی که بیان خواهند شد سوق میدهد.
مفاهیمی که روی هم رفته به منظور بررسی جنون، خودتلقینی ناشی از آن و مضامین تاثیر گرفته از آن در جوامع معاصر، مورد بحث قرار گرفته و کاراکترهای داستان را به طرز انکارناپذیری به چالش میکشند. منشا شکلگیری خصوصیات ذکر شده بی هیچ شک و تردیدی، در اتمسفر و فضاسازی اثر است. البته که اتمسفر فیلم، اساسیترین رکنی است که خصوصیاتی نظیر “جنونآمیز” و “وحشتناک” را به آن اعطا میکند.
نقشآفرینی جک نیکلسون در نقش جک تورنس چنان عاری از نقص و اشکال است که چرای حرفهای و کاربلدی او پس از تماشای سکانس معروف “Here’s Johnny” بیتردید و بلافاصله اثبات میشود. لبخندها، فریادها، و نگاههای واقعگرایانه و میخکوبکنندهی نیکلسون هستند که وحشت و وهم را در سرتاسر فیلم جاری میسازند و ثابت میکنند که چطور بازیگری یکتنه میتواند حداعظم، یا حتی تمام شدت هیجان و جذبهی یک اثر سینمایی را به دوش بکشد.
در این میان نمیتوان ایفای نقش نسبتا خوب دنی لویددر نقش دنی تورنس و شلی دووال در نقش وندی تورنس را از یاد برد. ناگفته نماند، آنچه واقعا موجب شده که شلی دووال از دید بازیگری حرفهایی برای گفتن داشته باشد، به طور حتم توانایی و کشش بالای وی در ناله کردن، زجه زدن و برونریزی احساسات است که به نوبهی خود، حقیقتا جای تقدیر دارد!
فیلم درخشش The Shining 1980 تقریبا فیلمنامهی خاصی ندارد. چراکه هیجان ناشی از تماشای آن کمابیش از فیلمنامهی آن نشات میگیرد.
اشتباه غیرقابل اقماضی که اثر مرتکب شده نه در شیوهی داستانسرایی، بلکه در ساختار آن است. کوبریک قصد داشته تا با بهرهبرداری از پتانسیلهای نگاشتهی استیفن کینگ فضاسازی عجیب و دیوانهکنندهای را فراهم آورد و برای جلوگیری از افت کِیفی، فیلمنامهای مختصر و مفید را ارایه دهد.
اگر برگ برندهی کتاب کینگ قصهگویی نظاممند و مجذوبکنندهاش بود، کوبریک قصد داشت تا از اتمسفر موجود در کتاب استفاده کند و آنرا با بهبود بخشیدن به مهرهی طلایی اصلی خود بدل کند؛ که الحق هم که در عملی کردن آن موفق بوده است. اما اشتباه غیرمعقول و نامعمولی که کوبریک در عرضهی داستانی جمع و جور و کمجزئیات مرتکب میشود، با سنگاندازی در ریتم پیشرَوی فیلم، اقماض و چشمپوشی در حق آنرا دشوار میکنند.
چراکه کوبریک به منظور تلخیص داستان موجب مبهم و نامشخص جلوه کردن ابعاد بسیاری از اتفاقات و حقایق اثر شده و همین سبب شده که دنبال کردن داستان اثر سرشار از دستاندازها و نقاط مبهم گاه و بیگاه باشد.
به عنوان مثال؛ اثر تقریبا هیج اشارهای به گذشتهی زوج اصلی داستان و روابط احساسی آنان نمیکند و ما تنها شاهد روابط عادی بین آن دو در سرانجام برهمخوردن آن هستیم. عملی که کوبریک دست به آن زده بر اساس آنچه به چشم میخورد، کاملا خودخواسته بوده اما به کیفیت فیلم ضربات جبرانناپذیری وارد کرده است. به عبارتی اثر در زمینهی درام تا حدودی شکستخورده محسوب میشود، اما خب خالی از نکات مثبت هم نیست.
فیلم درخشش The Shining 1980 به کارگردانی استنلی کوبریک ساختهای است که شاید در زمینهی قصهسرایی و داستانپردازی به گرد پای منبع اقتباسش که از قضا نگاشتهی استیفن کینگ است، نرسد. اما در خلق اتمسفر و فضایی مملو از جنون، وحشت، حیرت و هیجان از آن پیشی میگیرد.
این فیلم علی رغم اینکه فیلمنامهی چندان قدرتمند و پر و پاقرصی ندارد و البته، چندان از ابعاد مختلف به منبع اقتباسش وفادار نیست؛ یکی از بهترین آثار در سینمای استیفن کینگ را به ارمغان آورده و در ادواری که که آثار ژانر وحشت به کلیشهزدگی روی آوردهاند، قواعد تازهای را برای این سبک فیلمسازی تعریف و تعیین میکند.
اجمالا، فیلم درخشش The Shining 1980 اثری است که طرفداران ژانر وحشت حتی اگر در نشستن به پایش از ترس فریاد نزنند، همچنان از تماشایش شدیدا لذت خواهند برد و از آن در جایگاه اثری بسیار خوب یاد میکنند، البته که چنین عقیدهای را میتوان درست دانست.