اختصاصی طرفداری- نسیمه غلامی، کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان، میهمان طرفداری در دومین گفتگوی حضوری بود. هرآنچه فکر می کنید، لازم بود از او پرسیده شود، در این گفت و گو وجود دارد. تماشای این فیلم و خواندن متن مصاحبه را از دست ندهید.
اولین باری که در زندگی پایت به توپ خورد چه زمانی بود؟
دوران کودکی از سن 8 سالگی با پدر و برادرم در کوچه فوتبال بازی میکردم و از همان جا این علاقه به فوتبال در وجود من احساس شد. با پدر و برادرم هر روز فوتبال بازی می کردم. زمانی که به سن 16 سالگی رسیدم پدرم مرا در یک باشگاه ثبت نام کرد و از همان جا بازی کردن من شروع شد. اکنون نیز در این سطح و به عنوان کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان حضور دارم. در این مسیر، خانوادهام بسیار حمایتم کردند، به خصوص پدرم که فوتبال بازی کردن را به من یاد داد.
این جمله که میگویم چه قدر برایت آشناست؟ دختر تو را چه به فوتبال؟!
تا دلتان بخواهد (با خنده). البته خانوادهام هیچ وقت این حرف را به من نزدند ولی دوستان، اقوام و آشنایان این جمله را میگفتند. میگفتند دختر مگر فوتبال بازی میکند. همان باعث شد که برای رسیدن به اهدافم بیشتر تلاش کنم تا به همه ثابت کنم که دختران میتوانند حتی بهتر از مردان فوتبال بازی کنند.
پدرت برای این که در کوچهها فوتبال بازی نکنی، شما را در یک باشگاه ثبت نام کرد؟
بله دقیقا. آنجا خانمی به اسم مهسا امین شقاقی حضور داشت. اولین بازی لیگ تهران بود که او بازی مرا دید؛ همان جا با من صحبت کرد و خواست که به تیم پیکان بروم. پیکان نیز قراردادی 4 ساله با من بست. آنجا شروع فوتبال بازی کردن من بود تا امروز که به این جا رسیدم.
آن زمان برای یک دختر نوجوان، فوتبال بازی کردن در کوچه خطرناک نبود؟
بله خطرناک بود. هرکس مرا در حال بازی میدید به شکلی خاص نگاهم میکرد، ولی خوب چون پدرم کنارم بود خیالم راحت بود. نگاه مردم به گونهای بود که چرا یک دختر باید فوتبال بازی کند. دختر باید در خانه آشپزی کند! مردم نیز همیشه این را به من میگفتند. حالا که خدا را شکر به این سطح رسیدهام، بسیاری از همان آدمها میپرسند چطور به این سطح رسیدی.
نگاه مدرسه به این مسئله چگونه بود؟ آن زمان که برای مسابقات مجبور بودی سر کلاس و امتحانات حاضر نشوی.
آن قدر به فوتبال علاقه داشتم که پس از گرفتن دیپلم، یک سال درس نخواندم. یعنی صبح تا شب فوتبال بازی می کردم. بارها شد که درس را کنار میگذاشتم چرا که تمرین فوتسال را ترجیح میدادم. به همین دلیل از تحصیل عقب افتادم ولی با این حال توانستم لیسانس تربیت بدنی بگیرم.
چرا فوتسال را انتخاب کردی و به دنبال فوتبال نرفتی؟
من هم فوتبال و هم فوتسال بازی میکردم؛ یعنی هم در چمن و هم در سالن. هم برای تیم ملی فوتبال بازی کردم و هم برای تیم ملی فوتسال. پس از گذشت چهار سال به من و بازیکنانی که در هر دو تیم بازی میکردیم گفتند که باید یکی را انتخاب کنید. در نهایت پس از مشورت با خانوادهام تصمیم گرفتم که فوتسال را انتخاب کنم زیرا فکر میکردم فوتسال آینده درخشانتری نسبت به فوتبال دارد چرا که فوتبال در کشورهای دیگر بسیار پیشرفته شده بود. از این تصمیم اصلا پشیمان نیستم.
البته فضای فوتبال بانوان نسبت به زمان شما پیشرفت کرده است.
بله در حال پیشرفت است ولی به نظرم فوتسال در ایران شناخته شدهتر است و این که ما در آسیا قهرمان شدیم خیلی بین مردم شناخته شدیم و به همین دلیل اصلا از انتخاب فوتسال پشیمان نیستم.
برگردیم به سالهای گذشته. آیا باز هم به سراغ این رشته میآیی و یا رشته ورزشی دیگری را انتخاب میکنید؟
بدون شک باز هم سراغ فوتسال میآمدم زیرا از فوتسال بازی کردن لذت میبرم و زندگیام همیشه شاد است. با این که سختی های زیادی کشیدم و دائما از خانواده دور بودم ولی باز هم فوتسال را انتخاب میکنم.
شما در تیر ماه امسال 35 ساله میشوید. فکر میکنید در مقایسه با دختران همسن خودتان چه چیزهایی به دست آوردهاید و چه چیزهایی از دست دادهاید؟
فکر میکنم صبور بودن، چیزی است که به دست آوردم. اگر بخواهیم مرا با کسانی که مثل من نیستند مقایسه کنیم، شاید خیلی از آنها بخواهند جای من باشند زیرا ما اکنون بسیار شناخته شده هستیم و از ما اصطلاحا به عنوان سلبریتی یاد میکنند. در کل من از این انتخاب خود پشیمان نیستم. شاید خانمهای همسن من اکنون دو سه فرزند داشته باشند ولی من از انتخاب خود پشیمان نیستم زیرا من به خاطر هدف بزرگ، مسیر خود را جدا کرده بودم. اکنون نیز در این سن نمیخواهم از فوتسال خداحافظی کنم. نمیخواهم از خود تعریف کنم ولی همچنان میتوانم پا به پای بازیکنان 20 ساله بدوم. به این خاطر است که من همیشه سالم زندگی کردهام، همیشه خواب کافی داشتهام و از مهمانیهای شبانه گذشتهام. با وجود 35 سال سن، میخواهم فوتسال ادامه دهم و تجربیات خود را در اختیار جوانان قرار دهم.
در این مدت چیزهای باارزش بسیاری مانند کاپیتانی تیم ملی فوتسال بانوان، قهرمانی در آسیا و افتخارات زیادی در رده ملی وباشگاهی کسب کردهای. صادقانه بگویید با ارزشترین چیزی که به خاطر فوتسال از دست دادهاید چه بوده است؟
اگر واقعا بخواهم بگویم، هیچ چیز نبوده است. یعنی آن افتخاراتی که در فوتسال به دست آوردم، ارزش همه چیز را داشته است.
بازوبند کاپیتانی از نظر وزنی سنگین نیست ولی از نظر مسئولیت بسیار سنگین است. نظر شما چیست؟
واقعا بستن بازوبند کاپیتانی مسئولیت سختی است. گاهی اوقات بچهها میگویند تو فقط کاپیتان نیستی بلکه همه کارهای تیم ملی را انجام میدهی. دقیقا از صبح که بیدار میشویم در مورد زمان خوردن غذا، لباس پوشیدن، تمرین و... با بچهها صحبت میکنم و اصلا استراحتی ندارم. حتی در میان روز استراحتی نمیکنم و در پایان روز هم دیرتر از همه میخوابم. واقعا کاپیتان بودن مسئولیت سختی است. شما باید همه بازیکنان را در کنار یکدیگر یکدل و یکرنگ نگه دارید، از پیدا شدن سوتفاهم جلوگیری نمایید و به عنوان دست راست سرمربی باید خواستههای او را انجام دهی.
اولین باری که توپ به پایتان خورد، خود را کجا دیدید؟ فکر می کردید در انتها چه اتفاقی خواهد افتاد؟
همیشه اهداف بزرگ داشتم ولی هیچ وقت فکر نمیکردم کاپیتان تیم ملی فوتسال شوم. رسیدن به این عنوان بابت تلاشهای بسیار، حمایت خانواده و لطف خداوند بوده است. اکنون این افتخار را کسب کردهام که دوبار جام بالای سر ببرم و این ارزش زیادی برایم دارد. این که خانوادهام به من افتخار میکنند برای من بسیار اهمیت دارد.
به خانوادههایی که دختران خردسال دارند که علاقه زیادی به فوتبال دارند و به جای بازی با عروسک، با توپ بازی میکنند چه توصیهای داری؟
اتفاقا خیلیها از من این سوال را میپرسند. فقط میگویم که از فرزند خود حمایت کنید و اجازه دهید که سمت علایقش برود و شما باید در این مسیر حامی او باشید. ما نسل سوخته هستیم. زمانی که ما بازی میکردیم ارزش مالی قراردادها بسیار کم بود. مثلا اولین قراردادم در سال 79، صد هزار تومان بود ولی اکنون جوانان را میبینم که قراردادهایشان نسبت به زمان ما بهتر شده است. بنابراین اگر خانوادهها حمایت کنند فرزندان آینده درخشانی خواهند داشت. در این مسیر خیلی سختی کشیدم و حرفها شنیدم. خیلی وقتها گریه کردم اما تنها کسانی که حمایتم کردند پدر و مادرم بودند؛ به من گفتند هیچوقت کم نیاور، بیشتر تلاش کن تا بیشتر دیده شوی. اوایل که تیم ملی دعوت شدم خاطرم هست، همیشه ذخیره بودم و بازی نمیکردم. اما آنقدر هدف داشتم که گفتم بالاخره باید جایگاهم را از اینها بگیرم. خدا را شکر بالای هفت هشت سال است که فیکس تیم ملی هستم.
دهه هشتاد مثل الان نبود که فوتسال و فوتبال بازی کردن خانمها عادی شدهباشد. من یادم است یک خبری در رسانهها آمد که یک دختری از ایران میخواهد برود اردن و در یک کشور خارجی بازی کند. آنجا آشنا شدیم با اسمت؛ بعد نرفتی. با این که افتخار خیلی بزرگی هم بود لژیونر شدن. چه اتفاقی افتاد؟
ما بازیهای غرب آسیا رفته بودیم که آنجا هم قهرمان شدیم. فکر کنم 18 گل هم زدم و خیلی خوب بازی کردم. سنم کم بود. بعد تیم اردنی من را خواست ولی آن زمان مبلغش آنقدر بالا نبود که بروم آنجا و از خانوادهام دور باشم. همان مبلغی بود که در ایران هم میدادند. خیلی دوست داشتم لژیونر شوم ولی این اتفاق نیافتاد؛ حتماً مصلحت بوده است. ولی باز هم شکر میکنم که الان این جایگاه را دارم و حتی برای دیگران یک اسطوره هستم؛ این برایم افتخار است.
الان قراردادت چقدر است در ایران؟
صادقانه بگویم؛ 60 میلیون تومان در یک سال. این واقعاً خیلی کم است. من 18 سال است بازی میکنم و الان بعد 18 سال تازه قرارداد من شده است 60 میلیون.
قرارداد کاپیتان تیم ملی فوتسال آقایان چقدر است؟
قطعاً بالای 100 میلیون است. خیلی بیشتر از ماست. همیشه این فرق بین خانمها و آقایان بوده است و دلیلش را هنوز که هنوز است نمیدانم. اگر همان قدر که به آقایان بها میدهند به ما هم بها بدهند، خودشان دیدند که در آسیا بدون هیچ چشم داشتی قهرمان شدیم. خیلی تفاوت زیاد است خیلی.
من یک دلیلش را میتوانم بگویم. آنها پخش تلویزیونی دارند و شما ندارید. پخش تلویزیونی هم وقتی نباشد اسپانسری نیست. و یک دلیل دیگرش هم شاید این نگاه باشد که دختر را چه به فوتبال بازی کردن. این جمله را هنوز هم میشنوید؟
دقیقاً همینطور است. اما این که الان بگویند دخترها چرا بازی میکنند را دیگر نمیشنوم، ولی خوب ما برای این حق پخش تلویزیونی خیلی صحبت کردیم که اسپانسر جذب شود، اما هیچ وقت این اتفاق نیافتاد. هر وقت پرسیدیم که چرا بانوان تیم ندارند گفتند به خاطر نبود پخش تلویزیونی، اسپانسرها هم کم هستند.
چرا تیم های باشگاهی ما که داخل فوتبال و فوتسال آقایان هستند در بخش بانوان سرمایه گذاری نمیکنند؟
به نظرم دلیل عمدهاش همین پخش تلویزیونی میتواند باشد. میگویند که خب ما این همه هزینه کنیم اما دیده نشویم چه فایده دارد. حتی به نظر اگر جام باشگاههای آسیا داشتیم باز شاید اسپانسرها کمکمان میکردند. اما حتی این را هم نداریم و به نظرم این دلیلی است که اسپانسر برای بانوان نداریم.
دو تا قهرمانی بدست آوردی. قهرمانی سال 2015 و 2018 آسیا. حالا 2018 را همه توقع داشتیم قهرمان شوید ولی 2015، هیچ کسی توقع نداشت. یادت است وقتی که برگشتی در فرودگاه، قولهایی که داده شد، هیاهویی که ایجاد شد؟
2015 یا 2018؟
هر دو
بله هر دو را یادم است. 2015 که برای اولین بار قهرمان شدیم. ما تنها رشته تیمی هستیم که بعد از انقلاب توانستند برای اولین بار قهرمان آسیا شوند و خیلی استقبال شد از ما. هیچ کس فکرش را نمیکرد قهرمان شویم و هیچ کس هم توقعی نداشت. این را هم بگویم که آقای صانعی واقعاً در این قهرمانی خیلی ما را کمک کرد و از نظر روانی به قدری بچه ها را بالا میبرد، یک جوری با ما حرف میزدند (من الان این را می گویم انگار در رختکن هستم). انقدر خوب با ما حرف میزدند که میرفتیم بیرون رختکن انگار جنگ است و باید حقمان را بگیریم. ما ایران هستیم و باید پرچم کشورمان را بالا ببریم. قطعاً یکی از دلایلش آقای صانعی بود که خیلی کمکمان کردند. بعد از 2015، در 2018 که قهرمان شدیم خیلی دیده شدیم نسبت به 2015. باید برای دومین بار از عنوان قهرمانی خود دفاع میکردیم. مال دو سال در اردو بودیم و از خانواده دور بودیم و خیلی سختی کشیدیم. آن جا خانم مظفر سرمربی بود ایشان هم خیلی با بچهها دوست بودند و یکی از بهترین مربیهاست. آقای صانعی هم بودند مجدداً و خیلی کمک کردن به خانم مظفر. من یک خاطره از فینال بگویم. قبل فینال ما خیلی استرس داشتیم چون آقای صانعی همیشه به ما میگفتند که بین اولی و دومی خیلی فاصله هست. شما اول بشوید یک طور دیگر نگاهتان میکنند دوم بشوید یک طور دیگر. و این را 2015 هم به ما گفته بودند. در رختکن خیلی استرس داشتیم و نیمه اول آنقدر فشار روی تک تک بازیکنان در چهرهها مشهود بود. ولی خب خداراشکر با آنالیز آقای صانعی و خانم مظفر ما نیمه اول را 0-0 آمدیم بیرون. داخل رختکن مجدداً آقای صانعی گفت پرچم این کشور را ببینید، برای این بازی کنید. برای پدر و مادرت که الان دارند برای شما دعا میکنند. برای آنها بازی کنید و ما دیگر واقعاً انرژیمان دوبرابر شده بود و در همان 5 دقیقه اول گل را زدیم و دیگر انرژیمان رفت بالا. توانستیم قهرمان شویم و از عنوان قهرمانی خود دفاع کنیم. خیلی لذت بخش بود. از همه لذت بخشتر این که توانستم برای دومین بار این جام را بالا ببرم و پدر و مادرم به من افتخار کنند. در فرودگاه خیلی از ما استقبال شد، خیلیها آمده بودند برای این که قهرمانی ما یکباره بولد شده بود. حتی هنرپیشهها و فوتبالیستها همه برای ما پیام گذاشته بودند و تبریک گفتند. همان جا به ما یک قولی دادند. 22 میلیون پاداش که دو سال گذشته ولی هنوز پولمان را نگرفتیم. واقعاً میگویم دیگر ما عرقمان روی بدنمان ماند. یعنی میگویند عرق کارگر میریزد تا خشک نشده تو باید پولت را بگیری، ما نگرفتیم. تلخ ترین خاطره 2018 همان پاداشی بود که ما نگرفتیم. اگر آن پول را دو سال پیش می گرفتیم شاید الان میتوانستیم یک پرایدی که الان واقعاً نمیشود خرید را بخریم. این را واقعاً دلی بگویم با بچهها زندگی کردم و 18 سال است آنها را میشناسم. خیلیها نانآور خانوادشان هستند. خیلی ها منتظر هستند این 22 میلیون را بگیرند که به خانوادهشان کمک کنند. من از فدراسیون میخواهم هر چه سریعتر این پاداش را بدهند تا بچهها بتوانند دست خانوادهشان را بگیرند.
من شخصاً خجالت میکشم از این که پاداش تیم ملی بانوان کشورم نفری 22 میلیون تومان است. بعد آن هم پرداخت نشده است. این واقعاً خجالتآور است. امیدوارم این پاداش هر چه زودتر پرداخت شود.
همبازیهایت هم انتقادهایی داشته بودند.
بله خانم مظفر رفته بودند کویت و مربی جدیدی آوردند، خانم بابایی و آقای ردی. آنجا بچهها اعتراض کردند. چون کاپیتان بودم به من گفتند که یک گروه ساختیم که اردوی تیم ملی نرویم و حقمان را بگیریم. گفتم با نرفتن ما هیچ چیزی درست نمیشود. من به عنوان کاپیتان میروم و حق شما را میگیرم، با حرف زدن، نه با نرفتن. خیلی از بچهها تصمیم گرفتند که نیایند. خانم مقیمی، توسلی و صدقیانی. این سه نفر نیامدند و این که به حق خود نرسیدند هیچ، از تیم ملی هم خط خوردند. واقعاً هم نمیدانم چرا. برای این که گفتند ما پاداشمان را می خواهیم، حقمان را میخواهیم. من آنجا رفتم و حرف زدم و خیلی قول دادند که پاداشها را میدهند. آخرین بار سال پیش بهمن ماه، قبل کرونا، شماره کارت از ما گرفتند و گفتند که مبلغ را واریز میکنیم. نه همه بلکه نصفش را. گفتیم باشد اشکالی ندارد همان هم غنیمت است. بعد آن را هم نریختند. بعد این کرونا آمد و این اتفاقات که هنوز که هنوز است پاداش ما را ندادهاند.
البته قبول دارید که تحریم تیم ملی اصلاً کار قشنگی نیست. آن هم اشتباه نابخشودنی است که کسی تیم ملی کشورش را تحریم کند. ولی کاش این اتفاق نمیافتاد.
بله دقیقاً. کاش این اتفاق نمیافتاد.
خانم مظفر چرا رفت؟ از بیتوجهیها دلخور بود یا پیشنهادی که داده بودند خیلی خوب بود؟
به نظرم از بی توجهی که به بازیکنان و خودش شد. قطعاً هر کس دیگری که جای خانم مظفر بود این کار را میکرد.به نظرم اگر خانم مظفر را نگه میداشتند خیلی خوب بود چون خانم مظفر از همه لحاظ خیلی خوب بودند. از نظر اخلاقی هم با بچهها دوست بودند. خانم مظفر به خاطر این پاداشهایی که به بچهها ندادند خودشان را مسئول میدانستند، چون آن زمان سرمربی ایشان بودند و دوست داشتند پاداش های بچه ها را بدهند. به نظرم به خاطر این دلخوریهایی که از فدراسیون داشتند رفتند.
آرزوی خیلی از خانمها در ایران، دیدن یک بازی فوتبال از نزدیک است. شما به عنوان کسی که خودتان فوتبال و فوتسال بازی میکنید هم چنین آرزویی دارید؟
بله من هم دوست دارم بازی تیم مورد علاقهام یعنی پرسپولیس را از نزدیک ببینم و به تشویق تیم بپردازم. واقعا این موضوع آرزوی قلب همه بانوان است.
با یکی از هم بازیهای شما صحبت می کردم، ایشان میگفتند خب چرا بانوان نمیآیند بازی های ما را از نزدیک ببینند و از این موضوع گلایه داشتند.
نمیدانم ولی به هرحال هرکسی از بچگی هوادار پرسپولیس یا استقلال بوده است. فکر میکنم به همین خاطر است که بانوان خواهان دیدن بازی این تیمها هستند ولی در حال حاضر از بازیهای بانوان نیز استقبال بیشتری نسبت به گذشته میشود.
اکنون بازیهای تیم باشگاهی شما در مشهد، پرطرفدار برگزار میشود؟
بله به عنوان مثال در بازی ما با مس رفسنجان هواداران زیادی بازی را از نزدیک تماشا کردند. با حمایت آنها انگیزه گرفتیم و توانستیم بازیای که 2-0 عقب بودیم را برگردانیم. حتی در آن بازی میتوانستیم پیروز شویم ولی متاسفانه بازی با نتیجه مساوی پایان یافت.
کسانی که شما را در فضای مجازی دنبال میکنند مشخصا میدانند که هوادار پرسپولیس هستید. به لحاظ فنی و از لحاظ سبک بازی، چه بازیکنی را می پسندی.
در فوتبال ایران؟ آقای علی کریمی چون خودم خیلی تکنیکی هستم، بازی آقای کریمی را خیلی دوست دارم.
در بازیکنان حال حاضر کسی وجود دارد که وقتی تکنیک او را ببینید، از او تعریف کنید و به تمجید کردن بپردازید؟
نه من فقط بازی آقای علی کریمی را میپسندم.
در سبک بازیای که خودت ارائه میدهی، اگر بخواهی مقایسه کنی چه بازیکنی را نزدیک به خودت میبینی؟
پست من بک بوده و فکر میکنم بازیام شبیه به آقای حمید احمدی و آقای توکلی است. ولی در فوتسال میگویند بک پی بت و فلنک، اما به نظرم بازیکنان در فوتسال میچرخند. اینجور نیست که در بازی پست ثابتی داشته باشم، فوتسال یک بازی 5 نفره است و بازیکنان تغییر پست میدهند و میچرخند.
ولی شما زرنگ بازی خاصی هم در دوران بازیتان داشتید. هرچقدر سن شما بالاتر رفت به پستهای عقب زمین رفتید.
نه من از ابتدا بک بودم، دقیقا به خاطر دارم در زمان مربیگری آقای جوراندی که سرمربی تیم ملی بودند، همیشه به من میگفتند کسانی که باهوش هستند، حالا تعریف از خودم هم نباشد (با خنده) بک بازی میکنند چون باید با چشمشان همه جای زمین را ببینند، توپ را پخش کنند و پشت زمین را نگه دارند. از همان زمان آقای جوراندی مرا در پست بک بازی میدادند. از آن زمان در پست بک بازی کردم وگرنه قبل از آن در قسمت جلوی زمین بازی میکردم.
برنامه شما برای آینده چیست؟
تا جایی که بتوانم در سطح بالایی بازی میکنم. هنوز حتی اندکی هم افت نکردهام. البته فکر نمیکنم دوران بازی من خیلی ادامه داشته باشد، در حد دو سه سال دیگر. بعد از آن دوست دارم یک آکادمی با نام خودم راهاندازی کنم و به کسانی که میخواهند فوتسال را از پایه شروع کنند آموزش بدهم. به هرحال خود ما فوتسال را از پایه یاد نگرفتیم اما من میخواهم با راه اندازی یک آکادمی، به دختران 8، 9، 10، 11 و 12 ساله فوتسال را از پایه آموزش بدهم و یک نسیمه غلامی از آنها بسازم.
فکر میکنی در مربیگری هم مثل دوران بازیگریات موفق باشی؟ کلاس مربیگری هم رفتهای؟
امیدوارم این اتفاق بیفتد. در حال حاضر مدرک A آسیا را دارم، نمرهام هم در این مرحله 100 شد و وارد مرحله بعد شدم، اما متاسفانه هنوز کلاسهای سطح بالاتر در ایران برگزار نشده است.
اگر بخواهیم تمام دوران ورزشیات را نگاه کنیم، حسرت چه عنوانی را داری؟
در مسابقات داخل سالن کره جنوبی که برای اولین بار رفتم، در بازی فینال حسرت باخت 2-1 را خوردم. دقیقا 10 ثانیه به پایان بازی زمان باقی مانده بود و پس از آن بایستی شاهد ضربات پنالتی میبودیم اما گل خوردیم و بازی را باختیم. حسرت آن بازی همیشه در دلم وجود دارد. در آن بازی، گل اول تیم را خودم از روی کرنر به ثمر رساندم، در آن بازی ها 7 گل زدم و بیشترین گل زده را داشتم و حتی خانم مظفر نیز خیلی از من تمجید کردند. اما عدم قهرمانی در آن مسابقات، حسرت همیشگی من است.
در این روزهای کرونایی دلت برای تمرین تنگ شده است؟
خیلی زیاد. دلم برای تمرین تنگ شده و مدت 3 ماه است در خانه تمرین میکنم. خیلی از این شرایط در اذیت هستم. دوست دارم به زودی کرونا از بین برود و بتوانیم دوباره دور هم جمع شویم و فوتبال بازی کنیم. قطعا باید قدر آن روزها را بدانیم. همیشه میگفتم ای کاش لیگ زودتر تمام شود تا پیش خانوادهام بروم و کنار آنها باشم اما الان قدر آن زمانهایی که کنار دوستانم فوتبال بازی میکردم را بیشتر میدانم.
در روزهای قرنطینه تمرین داشتید؟
بله مربی بدنساز تیم ملی هر روز تمرین تخصصی میدهد. دقیقا از 20 اسفند تا به امروز تمرین کردهام.
آمادگی بدنیات حفظ شده؟
بله خداروشکر.
به چه صورت تمرین میکنی؟
طبق برنامه بدنساز تیم ملی، حرکات با کش، درازنشست، زانو بلند و دمبل در خانه را داریم. کلا در حد یک ساعت تمرین میکنیم و این صرفا جهت حفظ آمادگی بدنیمان است.
در این روزها که کنار خانواده هستی، به آنها کمک میکنی؟
بله صددرصد. آشپزی میکنم، کتاب میخوانم، زبان تمرین میکنم. قرنطینه به هرحال بد بود اما نکتههای مثبتی هم داشت. خواندن کتاب و تمرین زبان روی من تاثیر زیادی داشت و مهمتر از آن، این ایام باعث شد تا قدر خانواده را بدانیم.
اگر از باشگاه استقلال به شما پیشنهاد برسد که تیم فوتسال بانوان ما را راه اندازی کن، چه پاسخی میدهی؟
مخالفت میکنم (باخنده).
حتی اگر امکانش نباشد که این کار را برای پرسپولیس انجام دهی؟
باید در موردش فکر کنم اما چون خیلی پرسپولیس را دوست دارم و علاقه خاصی به این تیم دارم، شاید این پیشنهاد را قبول نکنم.
مگر نمیگویی دوست دارم مرکزی برای فوتسال داشته باشم؟
چرا خب اما شاید پرسپولیس پیشنهاد داد.
مرسی از شما، اگر حرفی با مخاطبان ما دارید، این شما و این دوربین رسانه طرفداری.
تشکر میکنم از رسانه طرفداری که اهمیت ویژهای به دیده شدن ورزش بانوان میدهند و از همینجا از فدراسیون فوتبال عاجزانه درخواست میکنم که پاداش بازیکنان را هرچه زودتر واریز کنند تا بتوانیم برای سومین بار، جام را بالای سرمان ببریم و از عنوان قهرمانی خودمان دفاع کنیم.