مطلب ارسالی کاربران
دل مجنون
نفس برآمد و کام از تو بر نمی آید
فغان که بخت من از خواب در نمی آید
ز بس که شد دل حافظ رمیده از همه کس
کنون ز حلقه زلفت بدر نمی آید
در دل و جان خانه کردی عاقبت
هردو را ویرانه کردی عاقبت
آمدی کاتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی مردانه کردی عاقبت
عشق را بی خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
شمع عالم بود عقل چاره ام
شمع را پروانه کردی عاقبت
من تو را مشغول می کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت