به بهانه تقابل ریک سانچز و والتر وایت در فینال مسابقات بهترین بازیگر سریال ، سعی کردم چند تا سریال زیبا و البته کم تر پرداخته شده رو کار کنم (به جز ریک و مورتی و برکینگ بد که تو فینالن)
💯 هممون میدونیم که این تعطیلات پیش اومده بهترین فرصت برای تماشای سریال های قشنگ میباشد و سعی کردم همرو تو ی ژانر کار نکم
1 -ریک و مورتی (کمدی )
ریک و مورتی از محبوبترین سریالهای در حال پخش است و من هم به این سریال علاقه زیادی دارم و برای من منشا بسیاری از ایدههای جذاب بوده است. فیلمنامه هر قسمت از ریک و مورتی چنان نکات جذاب و ریزی در درون خود دارد که مطمئنم تیم نویسندگی سریال برای هر قسمت وقت بسیاری را صرف می کند.
نکته دیگری که ریک و مورتی را جذاب می کند، شیوهای است که نویسندگان از آن برای خلق طنز استفاده می کنند. ریک و مورتی تقریبا با همه چیز شوخی می کند. احتمالا فیلمنامه ها چندین بار بازخوانی می شوند تا نکتهای که با ان شوخی نشده جا نیافتد، از رییس جمهور آمریکا بگیرید، تا روابط خانوادگی.
شخصیتهای خانواده هم به گونه ای تعریف شده اند تا تضاد رفتاری آن ها به خلق شوخی ها کمک کند. ریک پدربزرگ خانواده، دانشمند نابغهای است که هیچ کاری نیست که از دستش برنیاید اما معتاد به مشروبات الکلی است و زندگی را به هیچ می گیرد.
دختر ریک کسی است که رویای جراح شدن داشته است اما اکنون تنها جراح اسب است.
جری- داماد ریک - فردی کودن است. و مورتی که مجبور است پدربزرگش را به خاطر پوشش تشعشعات مغزش در مرگبارترین ماجراجویی های فضایی همراهی کند.
سامر خواهر مورتی هم نوجوانی است که از روابط خانوادگی خسته شده است اما در عین حال فردی بسیار احساساتی است
2 _ برکینگ بد (درام )
هیدگر میگوید مرگآگاهی باعث میشود انسان در امکانات پیش رویش بیشتر تأمل کند و اصیلتر زندگی کند. کریگ سیمپسون در این فصل از کتاب برکینگبد و فلسفه نشان میدهد وقتی والتر وایت به مرگ قریبالوقوعش آگاهی پیدا کرد، واقعیتهای زندگیاش را به شیوهای دیگر نگاه کرد که با تفکر محاسبهگر والت دانشمند سالم متفاوت بود.
طرحهای داستانی میلی به سمت مرگ دارند… ایدهی مرگ در سرشت طرح داستانی نهادینه شده است. پلات روایی چیزی کمتر از توطئهچینی یک مرد مسلح نیست. هرچه طرح داستانی چفتوبستدارتر باشد، امکانش بیشتر است که به مرگ ختم شود. دون دلیلو[۲]
برکینگبد نمایشی است که پیش و بیش از هر چیزی از واکنشها میگوید. این واکنشها میتواند شیمایی باشد، مثل وقتی که سودوفدرین با کریستال ید و فسفر قرمز مخلوط و باعث واکنشی میشود که حاصلش متامفتامین کریستالی است. میتواند فیزیکی باشد، مثل وقتی که سلولهای بدن انسان خارج از کنترل رشد میکنند و به سلولهای خطرناک سرطانی تبدیل میشوند و به دلیل واکنشهایی با توکسین موجود در محیط یا DNA ما در سرتاسر بدن متاستاز میکنند. این واکنشها میتوانند انسانی هم باشند، مثل حس ناامیدی عظیمی که بعد از شنیدن اینکه قرار است بمیریم به ما دست میدهد.
تمام این واکنشها در برکینگبد، این نمایش فعل و انفعال بین واکنشهای شیمایی، فیزیکی و انسانی، میتواند به نوعی به ضدقهرمان نمایش، والتر وایت، مربوط شود. معلم شیمی نابغهای که به او گفته شده به نوع نادر و مرگباری از سرطان ریه مبتلاست. بعد از این شوک ابتدایی، نقشهای میکشد تا کاری کند که امنیت مالی زن باردارش، اسکایلر، و پسر معلولش والتر جونیور تائمین شود
3_ هانیبال (جنایی _روانشناختی)
داستان اصلی سریال، زندگی روانشناسی بانام هانیبال لکتر را روایت میکند که با ظاهری آراسته و شیک در اذهان عمومی ظاهر میشود وزندگی معقول و خوبی دارد ولی در اصل یک قاتل جانی است که قربانیانش را به فجیعترین حالت ممکن میکشد.
بازی نقش هانیبال به عهده «مدس میکلسن» است. شاید در نگاه اول این بازیگر دانمارکی گزینه مناسبی برای بازی کردن رول یک جانی و روانی مناسب نباشید ولی با دیدن دو قسمت از فیلم متوجه میشوید که در کمال تعجب این ورزشکار دانمارکی چه گزینه مناسبی برای این جایگاه است.
اگرچه نقش اصلی فیلم هانیبال لکتر است و داستان حول محور او میگذرد اما بازیگری که کنشهای لکتر را در سریال کامل میکند، «ویل گراهام»، مامور اف بی آی است. نقش ویل گراهام را هیو دنسی بازیگر بریتانیایی بازی میکند. هرکجا که هانیبال لکتر قدم میگذارد، ویل گراهام هم در قدم بعدی بعد از او درصحنه قرار دارد. ویل گراهام مأمور اف بی آی است که قابلیت ویژهای دارد و با قرار گرفتن درصحنه جرم میتواند صحنه جرم را بازسازی کند و بگوید که قاتل دقیقاً درصحنه جرم چهکارهایی انجام داده و حتی قدم بعدی قاتل کیست.
4 _ فارگو (فصل 1)(پلیس معمایی _اقتباسی)
در سال ۲۰۰۶، رهگذری به نام "لورِن مالوو" وارد شهری کوچک در مینسوتا شده و ساکنان شهر را از جمله یک نماینده بیمه به نام "لِستِر نایگارد" را با خشونت و کینه توزی خود تحت تاثیر قرار می دهد...
«فارگو»ی شبکۀ FX، که پخش آن در ۱۵ آوریل ۲۰۱۴ آغاز شد، زیرکانه، مفرّح، پیچیده و بسیار سرگرمکننده است. این همان است که نه تنها طرفداران «فارگو» بلکه طرفداران همۀ آثار برادران کوئن انتظارش را دارند. «فارگو» به سبب برخورداری از مجموعهای از عوامل، اثری فوقالعاده به شمار میرود: بازیهای درخشانی از ابتدا تا انتهای فیلم مشاهده میشود، نویسندگی اثر بر عهدۀ گروهی از نویسندگان فوقالعاده باهوش است، ارجاعهای درخشانی به فیلم اصلی انجام شده است که بیش از آنکه تصنعی باشند خلاقانه و هوشمندانهاند و از سبک فیلمسازی خاصی استفاده شده است، که در حد و اندازۀ این تراژدی بزرگ مینهسوتایی است. به خاطر همین ویژگیهاست که «فارگو» یکی از اعتیادآورترین برنامههای نمایشی جدید در سال جاری به شمار میرود
5_ دارک (علمی تخیلی )
سریالی آلمانی است که از شبکه نتفلیکس پخش میشود. فصل 3 این سریال در حال تولید است. در این چند خط با این سریال بیشتر آشنا میشویم.
داستان سریال Dark در شهری خیالی به نام ویندن اتفاق میافتد. در این شهر بچهها در حال ناپدید شدن هستند. و همین باعث میشود که چهار خانواده و گذشتهشان به یکدیگر مرتبط شود. راز و رمزهای گذشته بر زندگی سه نسل از همین خانوادهها تاثیر میگذارد.
شخصیت اصلی سریال دارک پسری به نام جوناس کانوالد است. یک نوجوان که سعی دارد با خودکشی پدرش کنار بیاید. از طرف دیگر اولریک نیلسن یک افسر پلیس است که برادرش 33 سال پیش گم شده و حالا هم پسر کوچکش گم شده است.
سریال Dark گرچه یک سریال فانتزی و علمی-تخیلی است، اما از این هم فراتر میرود و موضوعاتی فلسفی و هستیگرایانه را مطرح میکند. در طول این سریال، معانی وجودی زمان و تاثیرات آن بر روی هستی انسان مورد بررسی قرار میگیرند.
6 _13 دلیل برای اینکه ...(عاشقانه _تینجر)
تنها سریال که درحال حاظر تو ژانر عاشقانه یادمه وگرنه درباره این سریال کار نمیکردم 😁 البته که نباید از شاهکار فصل 1 ان بگزریم ولی در ادامه خراب شد
سریال جنجالبرانگیز «سیزده دلیل برای این که»، که بر اساس رمانی به همین نام به قلم جی آشر نوشته شده، داستان خودکشی یک نوجوان دبیرستانی به نام هانا بیکر را روایت میکند. هانا پس از مرگ، سیزده نوار از خود به جای میگذارد. این سیزده نوار، در اصل سیزده دلیل عمدهای هستند که باعث خودکشی او شده اند. هر نوار به یکی از دوستان و نزدیکان هانا میپردازد.
نقطه قوت «سیزده دلیل…» این است که ایده نسبتا بکری را انتخاب کرده. دنیای پیچیده نوجوانان و دوران پرفراز و نشیب بلوغ، هم ظرفیت زیادی برای پرداخت و بررسی دارد و هم در دنیای سینما خیلی کم مورد توجه جدی قرار گرفته. سریال سعی میکند نگاه واقعبینانه و موشکافانهای به دنیای نوجوانان داشته باشد. در ظاهر دنیایی که پدر و مادرها میبینند، این نوجوانان تعدادی دانشآموز آرام و سربهزیر هستند که درس میخوانند، مودب هستند و باعث افتخار خانواده میشوند. اما در زیر پوسته این دنیای ظاهری، جهنمی برپاست. با افرادی روبه رو میشویم که در حساسترین دوران زندگی خود با مسائلی همچون مواد مخدر، مشروبات الکلی و روابط جنسی آشنا میشوند. نادیده گرفته میشوند، درک نمیشوند، رها میشوند، نمیتوانند به کسی اعتماد کنند و خودشان باید بر تمام مشکلاتی که پیش رویشان قرار میگیرد غلبه کنند. در واقع در دنیای هولناک و تیره و تار سریال، خودکشی امری اجتنابناپذیر به نظر میرسد.
7_ وایکینگ ها ( درام _تاریخی _)
وایکینگ» هنوز هم برای اروپایی ها واژه رعب آوری است؛ چیزی شبیه مغول ها برای ایرانیان. اما امروزه به کمک دانش باستان شناختی که از کاوش های باستان شناسی و بررسی های مورخان حاصل شده، دید ما نسبت به این قوم تغییر کرده است. حالا می دانیم اغلب اقوام ساکن در مناطق سرد شمال اروپا، مهاجم نبوده اند و کشاورزی و داد و ستد هم می کردند.
سریال «وایکینگ ها»، با نگاهی تازه و موشکافانه به بخشی مهم از تاریخ اروپا ساخته شده است. سریالی محصول کشورهای کانادا و ایرلند که توسط شبکه «تاریخ» (History) پخش شده و تا این جا، یعنی تا پایان نیم فصل ششم، توانسته مخاطبان زیادی را در سراسر جهان به وجود آورد. شخصیت پردازی درست، فیلم نامه ای دقیق و پرجزییات، کارگردانی حساب شده و بازی خیره کننده بازیگران در این سریال به حدی خوب از کار درآمده که تعریف کردن از آنها مطلبی جداگانه می طلبد.
اما مهم ترین عامل جذابیت این سریال، قصه تازه آن است؛ قصه قومی که تاکنون فیلم ها، مستندها و برنامه های زیادی درباره توحش آن ها ساخته شده و این بار و در سریال «وایکینگ ها»، ما روی دیگر آن ها را می بینیم.
8_ جوخه برادران
اولین حسی که بعد از دیدن قسمت آخر این سریال درون شما به وجود می آید، احساس علاقه به یک سرباز آمریکایی بودن در زمان جنگ جهانی دوم و زیر نظر سرگرد وینترز (فرمانده جوخه در سریال) است! این سریال آنچنان زیبا همدلی و برادری سربازان آمریکایی را به تصویر کشیده که جوخه برادران شاید کمترین توصیف برای آن باشد.
استیون اسپیلبرگ و تام هنکس از تهیه کنندگان این سریال خوش ساخت هستند و ردپای نجات سرباز رایان و فرماندهی تام هنکس در این فیلم را میتوان در ساختار سریال مشاهده کرد؛ البته از این نباید گذشت که مثل تمامی سریالها و فیلمهای مربوط به جنگ ساخت آمریکا کشور دشمن مثلا آلمان یک مشت سرباز بدرد نخور دارد که فقط شکست میخورند و کلا بلد نیستند بجنگند!
البته در مواقعی نیز این اغراق منطقی ولی غیر هنری کم شده و رنگ و بوی واقعی به خود میگیرد و شجاعت سربازان در جنگ جدا از کشورشان به خوبی نشان داده میشود که یکی از عوامل تمایز این سریال از سریالهای دیگر است.
شخصیت پردازی بینظیر سریال از لاز و جو گرفته تا سروان وینترز شما را محو باطن این سربازان میکند، جوری که شما به جای آنها تک تک لحظات جنگ را تجربه و احساس میکنید. وجود داستانهای فرعی جدا از ماجراهای گروهان وینترز در هر قسمت یکی دیگر از عوامل جذابیت این سریال است.
کارگردانی خوب هر قسمت که کارگردانهای متفاوتی آن را عهده دار بودهاند در کنار فیلمبرداری و صداگذاری و فیلمنامه غنی، همه و همه زمینه ساز ساخت یک سریال به معنی واقعی کلمه کم نقص را فراهم کردهاند.
نقصهایی مثل اغراق در قدرت آمریکا و بی لیاقتی آلمان، ریتم کُند برخی داستانهای فرعی بر خلاف فرم اصلی سریال وجود دارد اما انقدر نامحسوسند که به هیچ عنوان بار اول متوجه آن نمیشوید و لذت سریال را برای شما کم نمیکند.
جوخه برادران سریالی کم نظیر و کم نقص است که باید حتما آنرا ببینید. جدا از هر سلیقهای که دارید به دلیل اینکه هنر و ارزشهای انسانی در این سریال به طرز استادانهای به تصویر کشیده شده و محال است از دیدن آن لذت نبرید.
💥برای شرکت در مسابقه فینال بر روی لینک زیر کلیک نمایید💥👇
فینال مسابقات
💣سریال های زیادی میتونستن تو لیست باشن مثل گیم اف ترونز واکینگ دد و .... ولی سعی کردم سریال کوتاه و کمتر به گوش رسیده رو قرار بدم