جهنم کمپ نئو، این واژه را هر هوادار فوتبالی شنیده است. این استادیوم در گذشته تا 120 هزار نفر گنجایش داشت. کمپ نو یا به زبان خودمان نوکمپ پیست دو میدانی ندارد، تماشاگران در دو قدمی زمین بازی نشسته اند، این عامل باعث شده تا مساحت این استادیوم تقریبا دایره شکل، به اندازه ی دیگر استادیوم های به این سبک مثل المپیک رم و ماراکانا بزرگ نباشد. مساحت کم و ارتفاع زیاد بزرگترین استادیوم اروپا، فضای خوفناکی را برای تیم حریف ایجاد می کند. به طوری که گفته می شود اگره همه ی هواداران در این استادیوم مشغول تشویق تیم خود باشند، صدایی بالا تر از یک هواپیمای بویینگ ایجاد می کند!
گروهی در سال های گذشته به نام Boixos Nois به معنی پسران دیوانه وجود داشت که آن را هواداران افراطی یا همان اولترا های بارسلونا تشکیل می دادند. این گروه در دهه 70 میلادی شکل گرفت. اعضای این گروه پلاکارد ها و پرچم های مختص به خود را داشتند و عامل اصلی جو سنگین نوکمپ بودند. چندین کاتلان متعصب که حاضر بودند برای نام بارسلونا، حتی بازیکنان تیم حریف را هم به قتل برسانند! رفته رفته این گروه شکلی نژاد پرستانه و آمیخته با اعمال خلاف و جرم به خود گرفت. جو وحشتناک ال کلاسیکویی که در آن لوییس فیگو حضور داشت را این گروه به وجود آورده بودند و حتی به سمت او چاقو، سنگ، زباله و حتی سر یک خوک ( ! ) هم پرتاب و باعث شد داور مسابقه بازی را متوقف و دل بوسکه شاگردان خود را راهی رختکن کند.


صد هزار نفر یک صدا فیگو را هو می کردند و صدای سوتشان از قول فیگو کر کننده بود. وی در مصاحبه ای عنوان کرد:" این خیلی سخت است که در یک مکان همه بر علیه تو باشند، تماشاگران از هیچ شیئی برای پرتاب کردن به سمتم دریغ نمی کردند. "
از آن شب بگذزیم همواره تیم ها از بازی در نو کمپ واهمه داشته اند. در حد فاصل سال های 1998 تا 2003 بارسلونا کابوس وار ترین دوران خودش در عصر جدید فوتبال را سپری کرد. اینیستا سال گذشته در یک نشست خبری گفت: " در آن سال ها حتی از پیروزی در دیدار های ساده هم اطمینان نداشتیم و شرایط خیلی متفاوت بود." اما با این حال ذره این از تعصب هواداران این تیم کم نمی شد و در هر بازی به مانند بازی های مهم تیمشان را تشویق می کردند. بارسا در طی این 5 سال هیچ جامی را کسب نکرد. در آن زمان خوان گاسپارت هم که در راس مدیریت باشگاه بود در ناکامی های این تیم بی تقصیر نبود و با فروش ستارگان این تیم از جمله لویس فیگو، ریوالدو و گواردیولا خشم هواداران را دو چندان کرد. اما باز هم هواداران تیمشان را رها نکردند تا دوران طلایی لاپورتا آغاز شد. او از همه بیشتر بر فلسفه باشگاه پافشاری می کرد و با خرید ستارگانی مثل رونالدینهو، رافا مارکز، ساموئل اتوو، دکو، یحیی توره و ... و همچنین تکیه بر استعداد های داخلی خود باشگاه نظیر ژاوی، پویول، والدز عصری جدید را آغاز کرد. با روی کار آمدن فرانک رایکارد نسل دیگری از هلندی ها هم به باشگاه آمدند. بارسلونا شد همچون دوران کرایوف در دهه نود و توانست دو فصل پیاپی قهرمان لالیگا و همچنین فاتح لیگ قهرمانان اروپا بشود. خوان لاپورتا از کاتالان های متعصب بود و همچنان یکی از جدایی طلبان این خطه می باشد. سرامیک* های پیش از بازی ها منقش به پرچم دو رنگ کاتالونیا بود،هواداران بیش از هر زمانی به پیراهن آبی اناری عشق می ورزیدند. یک از سیاست های موفق خوان لاپورتا، گماشتن یوهان کرایوف، قلب تپنده ی هواداران بارسلونا به عنوان رئیس افتخاری باشگاه بود که در پی آن پپ گواردیولا هم با وجود ابراز علاقه ی افرادی مانند مورینیو، به عنوان سرمربی آبی اناری ها انتخاب شد که به گفته ی خود او پیش از آغاز کارش 80 درصد مردم او را نمی خواستند. اما پس از گذشت چند هفته، همان مردم شاهد فوتبالی نوین بودند، سبک گیج کننده ی گواردیولا برای هواداران آنچنان جذاب بود که که باعث شد در عرض چند سال، بارسلونا به دومین تیم پرطرفدار دنیا بشود. اقتدار این تیم به حدی رسیده بود که هواداران هیچ دلهره ای در دیدار با دیگر تیم ها نداشتند.


در زمان لاپورتا هیچ گونه تبلیغی بر روی پیراهن آبی اناری ها درج نمی شد که این موضوع فقط یک افتخار کذایی بود و هیچ صودی برای باشگاه نداشت. انتخابات بر گزار شد و تیم ساندرو راسل بر سایر رقبا غلبه کرد و این شروع موضوع اصلی یعنی تیتر این مطلب بود.
وی در ابتدا سنت شکنی کرد و قراردادی را با بنیاد قطر امضا کرد. البته او برای این اقدام خود دلیل مهکمی داشت، بدهی های چند صد میلیون یورویی. مدیریت لاپورتا هم آنچنان موفق نبود و در قرن 21 ام، موفقیت فقط به کسب عنوان درون مستطیل سبز محدود نمی شود و امروزه یک امر مهم در امور باشگاه داری مسائل اقتصادی می باشد که لاپورتا زیاد به فکر آن نبود و بیشتر بر قدرت نمایی تکیه داشت. از همان ابتدا مشخص بود که پپ گواردیولا و ساندرو راسل تفاهم چندانی با یکدیگر نداشتند و راسل چگیرنسکی که بازیکن مورد علاقه پپ بود را بی توجه به علاقه ی سر مربی باشگاه فروخت. یوهان کرایوف که نماد بارسا بود را از سمت مدیریت افتخاری باشگاه برکنار کرد و این امر خشم هواداران را بر انگیخت. راسل در دوران مدیریت خود به ضعف های تیم توجهی نداشت و مدام بدهی ها و مشکلات مالی را به رخ می کشید. نتیجه ی کار های او استعفای خودش بر سر پرونده ی نیمار و فصل کابوس وار 2013-2014 بود. در دو فصل اخیر هواداران بارسا دیگر بر روی سکو های کمپ نو آن شور و حرارت سابق را ندارند، دربحران ها به کمک تیمشان نیستند، انگار دیگر نه کاتالونیا جدایی طلب است، نه بارسلونا تیمی برای به رخ کشیدن اقتدار کاتلانی. فصل گذشته دنی آلوز پس از باخت خانگی مقابل والنسیا گفت که "در دقایقی از بازی احساس می کردم که در خانه ی حریف بازی می کردم" که این جمله معانی زیادی را در خود دارد. این هواداران دیگر آن هوادارانی نیستند که کمپ نو را برای فیگو تبدیل به گودال آتش کرده بودند. در دیدار پایانی مقابل اتلتیکو مادرید، ظرفیت ورزشگاه تقریبا تکمیل بود، اما در هیچ کدام از دقایق مسابقه به مادریدی ها فشار میهمانی تحمیل نمی شد و هواداران انگار نه انگار که با تیمی از مادرید، آن هم در هفته ی پایانی و برای بدست آوردن لالیگا می جنگیدند!
اگر نگاهی به جو ورزشگاه هایی مانند وست فالن، آلیانز آرنا، المپیک رم و گاهی هم سانتیاگو برنایئو بیندازیم، می بینیم که ذره ای به تیم حرف باج نمی دهند.

تصویر بالا خوشحالی پس از گل رونالدو در الکلاسیکو و در نو کمپ می باشد که در چهره ی هواداران حاضر در تصویر، نتنها ناراحتی و عصبانیت دیده نمی شود، بلکه در حال ثبت عکس یادگاری و خندیدن نیز می باشند.
هواداران بارسا همواره به تعصب معروف بوده اند، پرچم های زرد و قرمز در دست داشتند و و سرود بارسلونا را سر میدادند،اما حا در اکثر دقایق مسابقه جز عده ی قلیلی از افراطی های سابق، دیگر صدایی را نمی شنوی. سیاست های راسل در موارد مختلف از جمله توریستی کردن باشگاه و کار های تبلیغاتی بیش از پیش، انتخاب مربیانی که از جنس بارسا نبودند، عدم توجه به تضعیف تیمش در سال های اخیر، برکناری فردی مثل کرایوف و... در کم فروغی هواداران تاثیر داشته است.
جوزب ماریا بارتومئو بار دیگر سیاست های لاپورتا را، البته به شکلی صحیح تر پیش گرفته. تقویت ترکیب تیم در پست های مختلف و همچنین انتخاب یک شخصیت کاریزماتیک و اسطورهای، یعنی لوییز انریکه، مردی با خون آبی اناری، می تواند باز هم بارسا را به همان تیم خطرناک قبل و هواداران را هم به همان فرشتگان عذاب سال های اخیر تبدیل کند. به نظر میرسد مسیر انریکه نیز هواداران را به این امر امیدوار کرده است و جهنم نیوکمپ، بار دیگر میتواند هر حریفی را عذاب بدهد.
البته خشم و نفرت جایی در عرف ورزشی ندارند و هواداران بارسا هم با تشویق اتلتیکو مادرید پس از شکست تیمشان و از دست رفتن قهرمانی این را نشان دادند و شعار فراتر از یک باشگاه را ثابت کردند. این امر دیگو سیمئونه سرمربی اتلتیکو را شگفت زده کرد.
با همه این شور و حرارت سکو ها است که فوتبال را جذاب و متفاوت از سایر ورزش ها کرده و گاهی اوقات که یک تیم از لحاظ فنی از سایر تیم ها سطح پایین تری دارد، به کمک هوادارانش غول های فوتبال را شکست می دهد.
* منظور از سرامیک همان طرح کاغذ رنگی هایی است که هواداران بارسلونا پیش از آغاز دیدار های مهم در دست می گیرند.