تاحالا خیلی شده ببینید ،میگن فلانی اعتماد به نفس داره یا فلانی نداره؟
بالاخره یک ویژگی یا چیزی باید باشه که باعث تمایز این دو گروه بشه.درسته؟
یکی از تعاریف : به نام" اعتماد به نفس مشروط " هست.
یعنی ما اعتماد به نفس داریم وقتی بتوانیم کاری را به درستی انجام بدهیم. در واقع شما فقط در زمانی که مشغول کاری هستید این حس اعتماد به نفس بودن رو دارید.
مثلا: اگر یک نویسنده خوبی هستید ،در زمانی که دارید کتابی مینویسید این اعتماد به نفس در شما ایجاد میشود. ولی باقی لحظات این احساس رو ندارید.
به طور خلاصه: در واقع شما در مورد آن استعدادی که دارید اعتماد به نفس دارید. به مثال های زیر توجه کنید.
من اعتماد به نفس دارم چون یک ورزشکار خوبی هستم .
من اعتماد به نفس دارم چون یک برنامه نویس قوی هستم و ....
در واقع شما اعتماد به نفس مشروط به انجام کاری دارید.
به عبارتی این عملی که مشغولی آن هستید باعث اعتماد به نفس شما میشود، درحالی که اعتماد به نفس یک چیز درونی هستش.
پس : اعتماد به نفس واقعی نباید هیچ ارتباطی به زندگی بیرونی شما داشته باشه.
مشکل تعریف بالا چیه؟
در واقع وقتی شما این حس رو مبنی بر پاسخ محیط اطراف خودتان گذاشتید، در واقع شما این احتمال به خود دادید ،در صورتی که "محیط اطراف" اون پاسخ مورد نظر شما رو ندهد دچار عدم اعتماد به نفس بشید.
مثلا شما اگر در درون خود این اعتماد به نفس دارید که فوتبالیست خوب هستید ،اگه محیط این پاسخ را طوری بدهد که فوتبالیست نشوید ،درواقع شما نه تنها دچار عدم اعتماد به نفس میشید بلکه باعث افسردگی خودتون هم میشید.
چون شما نمیتونید رفتار محیط رو کنترل کنید و پاسخی که مدنظر خودتون هست رو بشنوید
پس تعریف اعتماد به نفس چیست؟
نظر شما چیه؟