اختصاصی طرفداری- با این حال، نه برای سازمان لیگ مهم است و نه برای دیگر مسوولان و متولیان ورزش، خود کادر فنی و مدیریتی تیم هم که مبتکر و مجری این ابتذال هستند، احتمالا بایت این مثلا طرح هوشمندانه به خود میبالند که هر بار در طول حضور خود در لیگ، برای جلوگیری از افزایش گلهای خورده دست به این کار میزنند، آنها فقط در یک چیز تبحر دارند: اعتراض به داوری، آن هم وقتی میانگین هر بازی 15 گل از حریف دریافت کردهاند چرا که به نظرشان مقصر باخت 15 بر 0 آنها نه بازیکنان بیتجربه و عصبی، مربیکارنابلد و کادرفنی بیمسوولیت، که داوری است چون در طول مدت زمان بازی پرتاب اوتی را اشتباهی برای تیم حریف اعلام کرده است.
بدون شک اشتباه داور و تاثیر آن در نتیجه بازی یکی از اتفاقات معمول در فوتبال در سراسر دنیا است و کسی ادعایی مبنی بر بیاشتباهی داوران ندارد اما هر ادعایی در مورد اشتباه داوری هم قابل قبول نیست، آن هم وقتی صاحب ادعا تیمهایی باشد که هر بازی دستکم 10 الی 15 گل دریافت میکنند.
البته امسال در سرزمین عجایب لیگ برتر فوتبال زنان اتفاقی رخ داد که دیگر نه تنها هر اعتراضی به داوری را روا و آزاد که کار داوری و این حرفه را بیارزش کرد و داوری کردن را در حد حضور در مسابقات محلات پایین آورد. یعنی محرومیت 30 داور باتجربه لیگ در پی اعتراض به عدم دریافت حق الزحمه خود در دوسال پیاپی. داستان را میدانید، هدایت ممبینی ریئس کمیته داوران فدراسیون فوتبال و ایرج احمدی سرپرست آن دپارتمان، در اقدامی چکشی و ضربتی به جای حمایت از داوران زن در نتیجه پرداخت نشدن حق الزحمههایشان از سوی سازمان لیگ و فدراسیون، آنها را از قضاوت محروم کردند و این در حالی بود که کل بدهی سازمان به داوران زن کمتر از 300 میلیون تومان یعنی چیزی کمتر از پول کتوشلوارهایی که برای داوران مرد و سیاهی لشگرهای حاضر در کلاس پیشفصل لیگ برتر مردان، برآورده شده بود. در نتیجه این محرومیت که بیش از 6 هفته به طول انجامید و داوران زن مجبور به ارسال نامه عذرخواهی به کمیته و دپارتمان شدند، داوران درجه 3 و تازهکارو بیاطلاع از تغییرات قوانین جدید آن هم قوانین فوتبال با آن همه ظرایف و نکات ریز و کسانی که حتی صلاحیت حضور در کلاس پیش فصل را نداشتند و خیلی از آن ها در استان خود حتی یک قضاوت انجام داده نداده بودند، به همراه ناظران فوتسالی وارد لیگ برتر فوتبال زنان شدند و نتیجه این بود که در اخبار هر هفته لیگ برتر میخوانیم فلان مربی در اعتراض به روند داوری بازی، تیم خود را از زمین بیرون کشید.
آخرین مورد بازی همین هفته هشتم بین تیم های آذرخش کردستان و همیاری ارومیه بود که طبق شنیدهها به داور درجه 3 از استان تهران و کمکهای از او بیتجربهتر سپرده شده بود. بازی ای که همیشه حساسیت خاصی داشته و منطقا حساسیت آن قابل پیشبینی بود. چیزی که در چینش داوریها بسیار واضح و عیان است، تلاش ممبینی برای کسب رای و ابقا در فدراسیون است. او با حمایت بیش از اندازه از داوران بی تجربه استانهایی چون آذربایجان غربی، بوشهر، هرمزگان، البرز، خراسان شمالی، فارس و خوزستان که سابقه آشنایی نزدیک با وی دارند، عملا رایهای زیادی برای صندوق آماده کرده است. نگاهی به حواشی لیگ برتر فوتبال مردان هم که بیندازید احتمالا نتایج بدتر را خواهید دید، او با کمک مشاورش در استان البرز با زیرپا گذاشتن مقررات برای ورود داوران فاقد صلاحیت در لیگ برتر راه را برای هر تخلف دیگری از مقررات باز کرد. کلاس پیشفصلی با آن همه هزینه در گرانترین هتل ایران و آن مخارج برگزار شد که در نهایت فقط داوران برخی از استانها در لیگ قضاوت کنند و به اسم جوانگرایی رای هیات های فوتبالی چون آذربایجان غربی را برای خود بخرد و در مقابل رزومه رئیس کمیته داوران آن استان را برای بازی تبلیغاتی پربار کند. احتمالا در صفحه اینستاگرام رئیس کمیته داوران استان آذربایجان غربی دستاوردهای خوبی مییابید، مثلا حضور داور درجه 3 و 20 ساله در پی محرومیت داوران زن باتجربه، دستاورد رئیس کمیته داوران استان ذکر شده، حال این دستاورد در نتیجه چه تلاشی بوده را به قضاوت خوانندگان میسپاریم و البته فراموش نشود در پی اعلام سایت فدراسیون فوتبال دبیر هیات فوتبال استان آ. غربی به عضویت کمیته داوران آن فدراسیون منصوب شده است.
به لیگ برتر فوتبال زنان باز گردیم. به راستی چه اصراری در برگزاری این سرزمین عجایب با عنوان لیگ برتر وجود دارد وقتی نه داوری کردن در آن نیاز به آمادگی جسمانی، تجربه، صلاحیت و ... دارد و نه تیمهای حاضر در آن پتانسیل رقابت دارند، قهرمان هر سال از ابتدای فصل مشخص است، رقابت فقط سر سکوی دوم و سومی است و هر هفته یک یا دو بازی به دلیل عدم اعزام تیم کنسل میشود، در بازیهای برگزار شده هم هر هفته یک یا دو مربی دیگر تیم خود را از زمین بازی بیرون میکشند و یا بین بازیکنان و مربی کتککاری میشود. این لیگ به جز هزینه اضافی برای تیمهای شرکت کننده و رقابت ناعادلانه میان تیمهایی با حامی مالی و تیمهای بدون پشتوانه چه عایدی و خروجی مثبتی داشته است؟
مربی مادامالعمر تیم ملی مریم آزمون هم هیچ وقت که زحمت دیدن بازیهای لیگ برای انتخاب بازیکنان تیم ملی را به خود نمیدهد و با استعلام و سفارش همکاران خود که به طور غیرقانونی همزمان هم در لیگ مربی و هم در تیم ملی حضور دارند، بازیکن به تیم دعوت میکند و در نهایت کارنامه تیم ملی مملو از شکست های پی در پی و حذف از تورنمنتها است. نایب رئیس فدراسیون لیلا صوفی زاده و مشاور ارشد او نادره درودیان با آن همه ادعا در باب تجربه در فوتبال هم بعد از 3 سال نتوانسته اند طلب دختران قهرمان فوتسال که نفری 20 میلیون بود بگیرند و فقط بعد از اعتراض بازیکنان، آنان را از تیم ملی خط زدند. گویی محرومیت و تحریم خبری شیوه کار فدراسیون فوتبال در برخورد با خواسته به حق دختران فوتبالی اعم از بازیکن و داور است. این سرزمین عجایب را تعطیل کنید تا دیگر هیچ ارگانی مرتکب بدقولی در حمایت از ورزشکاران زن نشود و هرچه بودجه عمومی برای ورزش است با خیال راحت تمام و کمال خرج تیمهای سرخابی و تیم ملی و مربیان خارجی و دلالان فوتبال ایران شود.