دیالکتیک ایمان و شک - غیاب خداوند - روابط - تحقیر - عشق - وحشت و ترس وجودی - تک افتادگی و تنهایی انسان از مضامین کلیدی سینمای برگمان است.
نکته ای که باید در دیدن آثار برگمان مورد توجه قرار داد رعایت کردن تقدم و تأخر است.
به دلیل اینکه برگمان دارای یک سیر نظری در باب زیست انسانیست که این سیر در هر فیلم با یک تکامل نظری و بلوغ فکری تازه ای نمایان می شود.
مثلا فیلم فانی و الکساندر که یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما هم هست یکی از آخرین کارهایی هست که باید از برگمان دید. چون جامع آن چیزیست که در سینمای برگمان معنا شده. یعنی قبل دیدن این شاهکار باید از لحاظ شناختی و حسی به مضامین کلیدی سینمای برگمان مجهز باشید.
درباره برگمان و اهمیت و تاثیرش در تاریخ سینما صد ها کتاب و هزاران مقاله به قلم بهترین کارگردان های تاریخ سینما و معتبر ترین و برجسته ترین منتقد ها و فرمالیست های تاریخ سینما چاپ شده.
در زیر بعضی از تحسین ها و ابراز ارادت های بزرگان درباره «اینگمار برگمان» استاد مسلم سینما رو مرور میکنیم:
کریشتف کیشلوفسکی: «این مرد (برگمان) از جمله معدود کارگردانهایی (شاید تنها کسی) است که به اندازه داستایوفسکی و کامو از سرشت انسان سخن به میان آورده است.»
آندری تارکوفسکی: «برگمان خیلی مهمتر از آن چیزی ست که خیلی ها باب شده راجع به او فکر می کنند. کتاب های زیادی به انگلیسی راجع به او خوانده ام. نویسندگان متوجه نیستند که با یک هنرمند بسیار بزرگ سروکار دارند؛ خیال میکنند که با بهترین، دومین، سومین یا پنجمین کارگردان دنیا مواجه اند؛ او را کالبدشکافی و قضاوت میکنند، بدون آنکه متوجه باشند سینما برای او ابزاری جهت بیان برداشتِ معنوی اش از جهان است، و نه انجام شغل اش به عنوان کارگردان. این کارشان احمقانه است. چیزهای احمقانهی زیادی راجع به او و فلینی نوشتهاند. هر دوی آنها با چیزی که به نظر میرسد تفاوت دارند؛ خیلی مهم تر و عمیق تر هستند.»
گیرمو دل تورو: «برگمان به عنوان یک افسانه نویس مورد علاقهی من محسور کننده است.»
اریک رومر: «مهر هفتم زیباترین فیلم تاریخ است.»
برتران تاورنیه: «برگمان اولین کسی بود که متافیزیک، دین، مرگ، اگزیستانسیالیسم را روی پرده آورد.»
وودی آلن: به ﮔﻤﺎﻧﻢ ﻓﻴﻠﻢ های ﺍﻭ «برگمان» ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺟﺎﻭیدانی ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﺸﻜﻼﺕِ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺑﻴﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ، ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﻴﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ها، ﺍﻣﻴﺎﻝ ﺩینی ﻭ ﺍﺧﻼﻕ می ﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ، ﺗﻢ ﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮﺩی ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻻﻥ ﺗﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺮﺭسی ﺍﻧﺪ. ﻭفتی یک ﺳﺮی ﭼﻴﺰﻫﺎیی ﻛﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﻣُﺪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﻣﻮﻓﻖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺍی ﻧﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﻭﺭ تبدیل ﺑﻪ ﻋﺘﻴﻘﻪ ﻫﺎی ﭘﻮﺳﻴﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻭ ﺍﻳﺪﻩ ﻫﺎی ﺍﻭ ﻫﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﺎﻧﺪ.
ﺁﻧﮓ لی:
ﺑﺮﺍی ﻣﻦ ﺑﺮﮔﻤﺎﻥِ ﻓﻴﻠﻢ ﺳﺎﺯ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻫﻨﺮمند ﺗﻤﺎمی ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ. ﻗﺪﺭﺕِ ﺧﻴﺎﻝ ﭘﺮﺩﺍﺯی ﻭ ﺗﺼﻮﻳﺮﺳﺎﺯی ﺍﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﻴﺰی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮیﻫﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺁﺗﻮﺭ (مولف) می ﮔﻮﻳﻨﺪ. ﺍﮔﺮﭼﻪ ﻛﻮﺭﻭﺳﺎﻭﺍ ﻭ فلینی ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍی ﻣﻦ ﺑﺮﮔﻤﺎﻥ ﺷﻤﺎﺭﻩ یک است.
ﺍﺳﺘﻴﻮﻥ ﺍﺳﭙﻴﻠﺒﺮﮒ:
من همیشه او (برگمان) را تحسین کرده ﺍﻡ ﻭ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ فیلمسازی ﺑﻪ ﺧﻮبی ﺍﻭ ﺷﻮﻡ، ﺍﮔﺮﭼﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﻳﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ نمی اﻓﺘﺪ! ﻣﻴﺰﺍﻥ ﻋﺸﻖ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺳﻴﻨﻤﺎ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺮﻣﺴﺎﺭی ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.
استنلی کوبریک:
ﺁﻗﺎی ﺑﺮﮔﻤﺎﻥ ﻋﺰﻳﺰ! ﺷﻤﺎ قطعا ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺗﺤﺴﻴﻦ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﻛﺎملا ﻏﻴﺮﺿﺮﻭﺭی ﻓﺮﺽ ﺷﻮﺩ؛ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ، ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ یک فیلمساز ﻭ همکار، ﺗﺤﺴﻴﻦ ﻭ سپاس گزاری ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﺑﺖ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﺧﺎﺭﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﻭ ﺩﺭﺧﺸﺎنی ﻛﻪ ﺑﺎ ﻓﻴﻠﻢ ﻫﺎیﺗﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﻖ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﺪ، ﺍﺩﺍ ﻛﻨﻢ. ﻣﻦ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺳﻮﺋﺪ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺗﻤﺎﺷﺎی ﺁﺛﺎﺭ ﺗﺌﺎﺗﺮی ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ. ﺍﻣﺎ ﺗﺼﻮﺭ شما از زندگی عمیقا ﻣﺮﺍ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ؛ خیلی ﻋﻤﻴﻖﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻫﺮ فیلمی ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ. ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﻳﻦ ﻓﻴﻠﻢ ﺳﺎﺯ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻫﺴﺘﻴﺪ. ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫﻴﺪ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺣﺲ ﻭﺣﺎﻝ ﻭ ﺍﺗﻤﺴﻔﺮ، ﻇﺮﺍﻓﺖ ﺍﺟﺮﺍ، ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﺍﺯ ﺑﺪﻳﻬﻴﺎﺕ ﻭ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻭ ﻛﻤﺎﻝ ﻳﺎفتگی ﺩﺭ ﺷﺨﺼﻴﺖﭘﺮﺩﺍﺯی هیچ ﻛﺲ ﺑﻪ ﮔَﺮﺩِ ﭘﺎی ﺷﻤﺎ نمیرسد.
بخشی از نامه ی استنلی کوبریک به اینگمار برگمان
در نهایت بخشی از گفته های برگمان دربارهی آثارش:
«ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺁﺛﺎﺭی ﺧﻠﻖ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﻋﻤﻮﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻤﺎﺷﺎیﺷﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺯﻳﺒﺎیی ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺳﺮﺑﻜﺸﻨﺪ... ﻣﻦ می ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻟﮕﺪی ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺷﺎﻥ ﺑﺰﻧﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏِ ﻏﻔﻠﺖ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶِ ﻛﺎﺫﺏﺷﺎﻥ ﭘﺮﻳﺸﺎﻥ شود»